اینکه این مملکت ما ملت ما عزادار باشد، خدا می‌داند که خوشحال شد؛ و برای اینکه رضا خان را بیرونش کرد. یک همچو «محبوبیتی» ایشان داشت! مثل محبوبیتی که حالا ایشان دارد! که «شاهدوستْ» مردم ایران! یک همچو شاه دوستی [ای‌] داشتند که سه تا مملکت، ارتششان وارد شد به مملکت ما و قبضه کرد؛ مملکت ما را قطعه قطعه گرفتند، خطر از همه [جهت‌] بود، [مردم‌] نمی‌دانستند که آنها دیگر کاری به مردم ندارند اینها کار خودشان را دارند؛ اما خطر بود برای مملکت همه جور؛ در عین حالی که خطر بود، مردم خوشحالی می‌کردند که خوب شد اینها آمدند این مردکه رفت! شرش را کندند بردندش. یک همچو وضعی مردم در زمان آن آدم داشتند؛ و اگر این قیام مردم نبود و این نهضتی که در آخر از مسلمانها و از ایرانی‌ها - خداوند ان شاء الله نصرتشان بدهد - اگر این مطلب نبود، این آقا ... خیلی نقشه‌ها داشتند.
قصه رضاخان
آن وقت که رضا شاه را آمدند و کلکش را کندند، آن وقت برای من یک نفر آدم مطلعی از یکی از صاحب منصبها که همراه او رفته بود تا یک جایی، تا مثلاً یک دریا یا آن طرف به جزیره موریس، او گفته بود که یک کشتی‌ای که ایشان را سوار کردند حامل چمدانهای خیلی زیاد از جواهرهای سلطنت ایران [بود] - این جواهر «سلطنتی» نه اینکه مال سلطان است، جواهرهای سلطنتی پشتوانه مملکت ماست که اینها دارند حمل می‌کنند می‌برند - اینها را پیش خودش آورده بود و انبار [کرده‌] بود؛ این [رضاخان را] بردند. در بین دریا یک کشتی که مال حمل دواب بود؛ یعنی مال حیوانات، حمل حیوانات بود - این را من نقل می‌کنم از یک کسی که او از یک صاحب منصب نقل کرده که همراه او بوده - یک کشتی‌ای که مال نقل حیوانات بود، آمدند متصل کردند به این کشتی‌ای که این حیوان تویش بود؛ بعد به او گفتند که پاشو بیا اینجا! خوب مأمور بودند و حرکتش دادند از این کشتی به [آن کشتی‌]، خیلی خوب، چیزهای ما هم هست؛ چمدانها. گفتند: می‌آوریم. ایشان را بردند به آنجا، چمدانها را هم بردند برای خودشان. آن وقت یک همچو ضرری به مملکت ما وارد کرد، آخرِ رفتنش؛ و آن وقت گورش را گم کرد،
صحیفه امام خمینی
Rouhollah Website is licensed under a Creative Commons Attribution 4.0 International License. <Rouhollah Website/>