نیست. آن ورق بعد را اطلاعی بر آن ندارد و نمی‌داند چه خبر است آنجا؛ و روابطی که مابین اشیا هست باهم، آنقدر را انسان اگر هم تا آخر کوشش کند می‌تواند بفهمد، آن روابطی است که در طبیعتْ بین اشیا، علل و معلول و سبب و مُسَبِبات [وجود دارد]؛ روابطی که در اشیای طبیعت است، انسان می‌تواند ادراک بکند؛ تا آخر هم وقتی که تربیت بشود و تحصیل بکند و کشفیات این عالمْ واقع بشود، تا آخر هم همین است که این طبیعت را با تمام خصوصیاتی که دارد و تمام روابطی که مابین اجزای این طبیعت هست کشف می‌کند. می‌تواند ادراک کند که رابطه مثلاً زلزله چه جوری است با زمین؛ چه وقت می‌آید، نتایج و آثارش را همه را معین کند؛ و چقدر می‌آید و چه جوری می‌آید، افقی است، عمودی است، چی است، همه اینها را ادراک بکند. روابط مابین طبیعتِ انسان با فلان چیز چه است؛ تمام اینها را که ادراک بکند، ما فرض کنیم که دیگر مجهولی برایش نماند، همه‌اش طبیعت است؛ پایش را از طبیعت بالا [تر] نمی‌تواند بگذارد و ادراک آنجا را نکرده است.
انکار ماورای طبیعت، نتیجه ادراک ناقص
و لهذا یک طایفه‌ای از این فلاسفه و فلاسفه طبیعی و اینها هستند که چون ادراک نکرده‌اند ماورای عالم طبیعت را، [به دلیل اینکه‌] حسی نبوده است، با چشم نمی‌شده است ادراک بکنند، منکر هم شدند، منکر بی‌دلیل؛ یعنی گفتند ما چون ندیدیم نمی‌دانیم و زیر چاقوی ما نیامده است این؛ مثلاً عقل مجرد، می‌توانیم بگوییم نیست! این «نیست» غلط است؛ برای اینکه باید بگوید «من نمی‌دانم»؛ نباید بگوید «نیست»؛ یک چیزی را آدم نمی‌داند؛ خوب آدمی هست که می‌گوید «من تا این حد رسیدم، اینقدر را تصدیق می‌کنم، مابقی‌اش را نمی‌دانم»؛ اما اینکه «نیست» را [می‌گوید] از باب اینکه اطلاع ندارد. شما هم که احاطه بر همه چیز همه عالم ندارید، نباید بگویید نیست. اینها تا این حد رسیدند و این حد را وقتی هم تمام خصوصیاتش معلوم بشود، همین است؛ حدشان، حد طبیعت است. این آمال طبیعی انسان را می‌تواند برآورده کند؛ یعنی احتیاجاتی که ما در طبیعت داریم، هر احتیاجی؛ آن وقتی که طبیعت به همه جهاتش کشف شد و همه قوای‌
صحیفه امام خمینی
Rouhollah Website is licensed under a Creative Commons Attribution 4.0 International License. <Rouhollah Website/>