عمرهایشان را دارند ضایع می‌کنند. یعنی رفتن در این دانشکده‌ها و در این دانشگاهها جز تضییع عمر معلم و متعلم چیزی نیست. معلمها هم این را می‌دانند، متعلمها هم این را می‌دانند - همه می‌دانند لکن وضع اینطوری است. ما که می‌گوییم باید این ورق برگردد، پیچیده بشود تمام این نقشه‌هایی که خارجیها به دست این عمال خبیثشان در ایران پیاده کرده‌اند، باید اینها برداشته بشود، برای این است که ما می‌بینیم که هر جا دست بگذاریم فاسد است! اگر ما یک مدرسه و دانشگاه به معنای حقیقی داشتیم، چطور وقتی که ثروتمندهای ما - خود «عالیجناب (1)» - وقتی یک کسالت پیدا می‌کنند، باید از خارج یا بیاورند، یا اینها را منتقل کنند به خارج. باید بروند لندن خودشان را معالجه کنند؟! چطور از لندن هیچ وقت نمی‌آیند تهران خودشان را معالجه کنند یا جای دیگر بروند؟ باید از اینجا برویم- از ایران باید بروند به لندن برای معالجه! این دلیل بر این است که ما طبیب نداریم به معنای حقیقی. طبیب داریم، طبیبْ تصدیق هم گرفته، دیپلم هم دارد، همه چیز دارد، «پروفسور» هم به او می‌گویند! اما به معنای واقعی ندارد؛ محتوا ندارد، صورت است. یک چیزی که این هم از آنهایی است که تغییر کرده، از همان لغات است که تغییر کرده، «پروفسور» هم هست یعنی این لفظ را گذاشته اندروی یک معنایی که آن معنا را ندارد، محتوا ندارد و لهذا وقتی که یکی مریض می‌شود می‌گویند نه، باید برود، باید برود لندن! طبیبها هم می‌گویند باید برود لندن. خودِ طبیبها! طبیب هم که آمده، می‌گویند اینجا- خوب اینجا دیگر معذوریم، بروند آنجا! ایشان برود لندن معالجه کنند! این فقر ماست در فرهنگ؛ فقر ماست در دانشگاهها؛ در دانشکده‌ها. و اینها می‌خواهند ما فقیر باشیم. برای چه ما طبیب داشته باشیم؟ باید یک قدری این ملت احتیاج داشته باشد، وابسته باشد! ملت هم می‌خواهند وابسته باشد به این دولتهای دیگر و به ملتهای دیگر. وابستگی همین است که فرهنگمان وابسته است و دلیلش این است که ما فرهنگ داشته ایم، اما حالا می‌خواهیم یک سدی درست کنیم، چطور قرارداد سد را باید ما با

صحیفه امام خمینی
Rouhollah Website is licensed under a Creative Commons Attribution 4.0 International License. <Rouhollah Website/>