نمی‌خواهید مملکت را راحت کنید، می‌خواهید مملکت را بیشتر از این به باد بدهید! ما می‌خواهیم نجات بدهیم این مملکت را از این دو قدرت، شما می‌خواهید که این مملکت تحت همین قدرت و سلطه باشد تا آخر. با چه صورت؟ با این صورتی که اگر «اعلیحضرت» بروند، این مملکت به هم می‌خورد! این «اعلیحضرت» باید باشند تا این دو قدرت را جلویشان را بگیرد! آقا، این «اعلیحضرت» این قدرتها را بر ما مسلط کرده و آن پدرش!
علت مخالفت با شاه
این آقا می‌خواهد، خیال می‌کند که ...- باز عین کلمه شاه که ایشان زجر کشیده است (من را می‌گوید) - که خوب، ایشان یک زجری کشیده، چی کشیده است - عین حرفی است که شاه گفته است که او غرض شخصی با من دارد، او دارد حسابها را (عین عبارت اوست) که دارد حسابها را پاک می‌کند - پس شما الآن بلندگوی «اعلیحضرت» هستی در اینکه او گفت مملکتْ ما می‌خواهیم و اگر من بروم مملکتی نیست! شما هم می‌گویید که اگر شاه برود مملکتی نیست. این یک تکه عین حرف اوست که زدید. او می‌گوید که مملکت ما وضعی دارد که اگر چنانچه ما برویم، آنها از آن طرف می‌آیند و اینها از این طرف. شما بلندگوی او هستید! او می‌گوید که فلان آدم (1) غرض شخصی با من دارد، حسابهایش را دارد حالا پاک می‌کند (یعنی من) او را به حبس انداختم، من او را تبعید کردم، او حالا از این طرف پاک می‌کند. ایشان هم بلندگوی اوست، همان عین او را می‌گوید. من خیال می‌کردم برای شاه دیکته می‌کنند و حرفها را می‌زند - و همین طور هم هست، دیکته از آن بالاترهاست - معلوم شد که دیکته دیکته را ایشان می‌خواند! [خنده حضار]. با ایشان باید حساب کرد. آقا، من که یک نخست وزیر نبودم و یک بارگاه و قبه داشته باشم؛ من آنم که حالا هم که اینجا آمده‌ام، منزلم [را] دیدید که شما (2) نمی‌توانید تویش بنشینید و بیشتر از این هم نمی‌خواهم. اصلاً من توی حبس هم وقتی وارد شدم به‌

صحیفه امام خمینی
Rouhollah Website is licensed under a Creative Commons Attribution 4.0 International License. <Rouhollah Website/>