سخنرانی در جمع روحانیون و طلاب درباره جنایات رژیم پهلوی
  •   سخنرانی
    زمان: اواخر دی 1356 / صفر 1398 (1)
    مکان: نجف، مسجد شیخ انصاری
    موضوع: جنایات رژیم پهلوی
    مناسبت: فاجعه کشتار مردم قم در 19 دی
    حضار: روحانیون، طلاب، و جمعی از مردم
    اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
    بسم الله الرحمن الرحیم
    تسلیت فاجعه قم
    من متحیرم که این فاجعه را، این فاجعه بزرگ (2) را، به کی باید تسلیت بگویم؟ آیا به رسول اکرم - صلی الله علیه و آله - و به ائمه معصومین - علیهم السلام - به حضرت حجت - سلام الله علیه - تسلیت بگویم؛ یا به امت اسلام، به مسلمین، به مظلومین در تمام اقطار عالَم تسلیت بگویم؛ یا به ملت مظلوم ایران تسلیت بگویم؛ یا به اهالی محترم قم، داغدیده‌ها، تسلیت بدهم؛ یا به پدر و مادرهای مصیبت دیده تسلیت بدهم؛ یا به حوزه‌های علم و علمای اعلام تسلیت بگویم؟ به کی باید تسلیت گفت و از کی باید تشکر کرد در این قضایا که برای اسلام پیش می‌آید و این ملت بیدار ایران در مقابل این مصیبتها استقامت می‌کند، کشته می‌دهد، هتک می‌شود. بی جهت و بدون هیچ مجوّزی مردم را به مسلسل بستند. و تاکنون آنچه به ما اطلاع دادند گرچه مختلف است لکن هفتاد، در بعضی از خبرگزاریها صد، غالباً که به ما تذکر داده‌اند صد، دویست و پنجاه، از بعض تلگرافاتی که‌

  • از اروپا آمده است، یا از امریکا، عدد را سیصد نوشتند و باز هم معلوم نیست. عدد مجروحین الآن معلوم نیست؛ بعد احصائیه لابد پیدا می‌کند اگر بتواند. اگر مثل 15 خرداد به دریاچه حوض سلطان مردم را نریخته باشند. اگر بتوانند آمار پیدا کنند. گفته شد- تأیید هم شد- که اشخاصی رفتند که خون خودشان را بدهند به این اشخاصی که محتاج به خون بودند در مریضخانه‌ها، و آنها را گرفته‌اند. و آنهایی که خون به آنها نرسیده بعضی مرده‌اند، و کشته‌ها را ندادند به صاحبانش. اگر یکی هم اصرار کرده، می‌گویند پانصد تومان گرفته‌اند برای اینکه کشتند او را. اینها را باید ما از کی تشکر کنیم؟ به کی تسلیت بدهیم؟
    ملت ایران را باید ما از آن تشکر کنیم. ملت بیداری است، ملت هوشیار و مقاومی است در مقابل ظلم. در عین حالی که این همه ظلم می‌بیند، این همه کشته می‌دهد، در عین حال، مقاومت می‌کند، ایستادگی می‌کند. و این ایستادگی به نتیجه خواهد رسید. هیچ اشکالی نیست که بعد از اینکه ملتها بیدار شدند و بعد از آنکه حتی زنها قیام کردند بر ضد دولت و بر ضد این جباران، یک همچو ملتی پیروز می‌شوند ان شاء الله.
    اسلحه در دست ناصالحان
    من شنیده‌ام که در زمان رضا خان، مرحوم مدرس به رضا خان - پدر این خان - گفته بوده است که من شنیدم که «شیخ الرئیس» (1) گفته من از گاو می‌ترسم برای اینکه اسلحه دارد و عقل ندارد. این حرف اگر از شیخ الرئیس هم مثلاً ثابت نباشد، یک حرفی است حکیمانه که اسلحه وقتی در دست اشخاص غیرصالح افتاد و ناشایسته چه مفاسدی دارد. از اول، بشر مبتلای به همین بوده که اسلحه در دست اشخاص ناصالح بوده است. از اولی که بشر تمدن پیدا کرد، به خیال خودش، اسلحه‌ها در دست ناصالحها بوده و همه مشکلات بشر همین معناست. تا خلع سلاح نشوند این اسلحه دارهای ناشایسته، کار بشر سرانجام پیدا نمی‌کند. انبیا هم آمدند که این اسلحه دارهای بی‌صلاحیتِ بی‌عقل را خلع‌

  • سلاح کنند و نتوانستند؛ آنها قلدر بودند. در هر عصری هم اشخاص لایق که خواستند این اسلحه را از نالایقها بگیرند و [خود به‌] دست بگیرند موفق نشدند، و این اسلحه در دست نالایقها و بی‌عقلها و غیرصالحها بود. همه این مشکلاتی که شما ملاحظه می‌کنید همین معناست. از اولی که بشر در دنیا آمده است و باب تنازع بین صالح و غیرصالح پیدا شده است، در همه این دوره‌ها، اسلحه‌ها دست غیرصالحها بوده - مگر بسیار کم، بسیار نادر. و با این اسلحه‌ها چه جنایتها که واقع شده است. حالا ما به آن تاریخهای خیلی دور نمی‌رویم، این جنگهایی که اخیراً - یعنی در این صد سال - در دنیا اتفاق افتاده است، جنگ اول جهانی، جنگ دوم جهانی، این جنگهایی که در ویتنام در این آخر اتفاق افتاد، این کشتارهایی که از مردم شد، برای این بود که اسلحه‌ها در دست غیرصالحها بود؛ ناشایسته‌ها اسلحه‌ها را به دست داشتند.
    جنایات رضاخان
    این خونریزیهایی که در این پنجاه سالی که ما یاد داریم و چه تلخیها در ذائقه ما هست از این پنجاه سال و کمی از شما، یا هیچ یک از شما، تمام این قضایایی که در این پنجاه سال سلطنت غیرقانونی این روسیاهها منعقد شده است ... ما که سنّمان به کهولت رسیده است مُشاهِد این سیاه بختیهای مردم و این جنایات و این کشتارهایی که این قداره دارهای غیرصالح انجام دادند [بودیم‌]. از اول که آن کودتای اول واقع شد، و ما آن وقت در اراک بودیم، این به حَسَب چیزهایی که در رادیوهای آن وقت بعد از اینکه این جنگ دوم شروع شد، در رادیوهای آن وقت این مطلب را گفتند، مردم می‌دانستند تا یک حدودی لکن درست نه؛ تبلیغات سوء نمی‌گذاشت درست مردم بفهمند لکن بعد از آنکه آن شخص را، آن آدم سیاهرو را، رضا خان را، از ایران بیرون کردند، در رادیوی دهلی گفتند که ما این را آوردیم سر کار و چون خیانت کرد حالا بردیمش. رضا خان را از اول انگلیسهای جنایتکار، انگلیسهای غیرصالح که اسلحه در دستشان بود، رضا خان را اسلحه دار کردند؛ و این آدم ناشایسته بی‌اصل را با اسلحه آوردند و مسلط کردند بر مردم‌
  • و چه جنایاتی، چه جنایاتی در این مدتی که آن مرد سیاهروروی کار بود [واقع شد که‌]، نمی‌شود تشریح کرد.
    توطئه «کشف حجاب»
    نمی توانیم تلخیهای آن روزها را برای شما تشریح کنیم. اینها به طور اطمینان در تواریخ محفوظ است و ان شاء الله به انقراض این دودمان سیاهرو تاریخها بیرون می‌آید و نوشته‌ها بیرون می‌آید و ان شاء الله شماها ببینید، و اگر ماها و شماها ندیدیم نسلهای بعد خواهند دید، اگر بتوانند تشریح کنند آن جنایاتی که آن مرد کرد. چه خونها ریخت، چقدر از علما را اسیر کرد، چقدر به اسم اتحادِ شکل به این ملت بیچاره فشار آوردند، و چقدر مظلومها را کتک زدند، و چقدر علما را هتک کردند، و چقدر عمامه‌ها را از سر اهل علم برداشتند. و این مرد بی‌صلاحیت وقتی که ترکیه رفت، آنجا دید که آتاتورک یک همچو کارها و همچو غلطهایی کرده است، از همانجا- از قراری که آن وقت می‌گفتند- تلگراف کرده است به عمال خودش که مردم را متحدالشکل کنید. آن وقت منتها به عذر اینکه این زارعین از باب اینکه در آفتاب می‌خواهند بروند کار بکنند، کلاه لبه دار داشته باشند تا اینکه توی آفتاب اذیت نشوند! لکن مطلب معلوم بود که اینها نیست. وقتی هم که از سفر آمد، که دیگر فشارها شروع شد.
    یک رشته فشارهای زیاد دنبال همین اتحاد شکل بود و جنایات. چقدر علما را در این قضایا اذیت کردند، تبعید کردند، بعضی را کشتند. و بهانه دومی که باز به تقلید از آتاتورک بی‌صلاحیت - آتاتورک مسلحِ غیر صالح - باز انجام داد، قضیه کشف حجاب [بود] با آن فضاحت. خدا می‌داند که به این ملت ایران چه گذشت در این کشف حجاب. حجابِ انسانیت را پاره کردند اینها. خدا می‌داند که چه مخَدراتی (1) را اینها هتک کردند و چه اشخاصی را هتک کردند. علما را وادار کردند با سرنیزه که با زنهایشان در مجالس جشن، یک همچو جشنی که با خون دل مردم با گریه تمام می‌شد، [شرکت کنند]. مردم‌

  • دیگر هم به همین ترتیب. دسته دسته اینها را دعوت می‌کردند و الزام می‌کردند که با زنهایتان باید جشن بگیرید. «آزادی زن» این بود که الزام می‌کردند، اجبار می‌کردند با سرنیزه و پلیسْ مردم محترم را، بازرگانهای محترم را، علما را، اصناف را، به اسم اینکه خودشان جشن گرفتند. در بعضی از جشنها، به اصطلاح خودشان، اینقدر گریه کردند مردم که اینها از آن جشن شاید اگر حیایی داشتند پشیمان می‌شدند. یک رشته هم این بود، که خدا می‌داند که چی کردند.
    جلوگیری از مجالس روضه خوانی
    یک رشته هم جلوگیری از منابر و جلوگیری از روضه خوانی و خطابه به هر عنوان. در تمام ایران شاید گاهی اتفاق افتاد که عاشورا یک مجلس نداشت. بعضِ از اشخاصی که یک قدری مثلاً جرأت داشتند، نصف شب، آخر شب، سحر مجلس داشتند که اول اذان مثلاً تمام بشود.
    همه ایران را از این فیض و از اینکه حتی ذکر مصیبتی بشود، ذکر حدیثی بشود محروم کردند. این جز این [بود] که اسلحه در دست بی‌عقل بود؟ افاضل باید اسلحه دار باشند. اگر اسلحه در دست ناصالح باشد، آن وقت این مفاسد از آن پیدا می‌شود. و آن جنایاتی - کشتار عامی - که در مسجد گوهرشاد واقع شد و دنبال آن علمای خراسان را گرفتند آوردند به تهران حبس کردند؛ علمای بزرگ را حبس کردند و بعضی شان [را] هم محاکمه کردند و بعضی شان [را] هم کشتند. اسلحه در دست بی‌عقل بود. علمای اصفهان، علمای آذربایجان، اینها، به مجرد اینکه کلمه‌ای گفتند، یک نهضتی کردند، اینها را گرفتند و تبعید کردند و بردند به جاهایی. علمای آذربایجان مدتها ظاهراً در سُنْقُر بودند. و مرحوم آقا میرزا صادق آقا - رَحِمَهُ الله - تا آخر هم نرفت به تبریز. یک رشته هم در زمان آن مرد خبیث این رشته‌ها بود که چه کردند و قابل ذکر نیست یعنی من که حافظه ندارم، کسی هم حافظه داشته باشد با یک مجلس و دو مجلس نمی‌شود این مصایب را ذکر کرد.
  • کشتارها به دستور شاه
    در زمان شماها هم که مبتلای به این شاخدار بی‌عقل شدید، گمان نکنید که یک تفنگ [تیر] انداخته بشود در ایرانْ طرفِ یک آدمْ بدون اذن شاه. هیچ همچو گمانی نکنید که رئیس نظمیه قم، رئیس سازمان (1) قم، پلیس قم، یک همچو جرأتی داشته باشد که تفنگ بزند و مردم کشی کند. هیچ، گمان این مطلب را هیچ عاقلی نباید ببرد. تمام اینها گزارش داده می‌شود که وضع اینطور است، و تصریحاً خود این خبیث باید دستور بدهد که بزنید. 15 خرداد را خود این خبیث از قراری که گفتند در طیاره، در هلیکوپتر، چرخ می‌زد [ه‌] و فرمان می‌داده. فرمان می‌داده که به لشکرهای خارجه دنیا! (2) لشکرهایی که هجوم آوردند به ایران، به آنها حمله کنند! این بی‌عرضه‌ها که در مقابل سلاطین یا در مقابل رئیس جمهورها، خصوصاً رئیس جمهور امریکایی، بالفعل اینقدر خاضعند و اینقدر چاپلوسند و خودشان را وابسته و پیوسته به اینها می‌دانند، همین بی‌عرضه‌ها، از بی‌عرضگی شان وقتی که وارد می‌شوند در جمعیت خودشان، چون مسلط هستند اینها را اذیت می‌کنند. آنجا دستبوسی می‌کنند و چاپلوسی، وقتی که می‌رسند به مملکت خودشان شروع می‌کنند به کارهای هرزگی. من قبلاً که می‌گفتند آزادیهایی داده‌اند، همین جا این مطلب را به آقایان عرض کردم که اگر این آدمْ نوکری خودش را تحکیم کند با این کارتر خبیث، این دفعه یک سیلی به صورت مردم بزند که بالاتر از همه. لکن ما نمی‌دانستیم به این زودی، همچو دنبال اینکه - دنبال این معنا که با کارتر حسابش را تمام کرد و نوکری‌اش را تثبیت کرد، بهانه درست کند که ضرب شست نشان بدهد.
    بهانه درست کردند در قم؛ و الّا قم آنطوری که همه نقل می‌کنند، آنطوری که اشخاص نقل می‌کنند - غیر مطبوعات خودشان - آنهایی که بودند در آنجا، با آرامش مردم داشته‌اند می‌آمدند و می‌خواستند عرض حالشان را به علما بکنند، یکی از بین آنها،

  • از خودشان وادار می‌کردند آنها، یک سنگی زده یک جایی را شکسته؛ هجوم کردند و تیراندازی کردند. 15 خرداد هم همین بود. 15 خرداد هم غائله را ... مردم البته خودشان برای - فرض کنید که - مصالحی قیام کرده بودند لکن شلوغکاری نبود در کار. اینها یک دسته‌ای خودشان در تهران [درست‌] کردند، کتابخانه‌ای را آتش زدند و جایی را، دکانی را غارت کردند و بهانه درست کردند، با بهانه مردم را به مسلسل بستند. بهانه درست کردند.
    این جنایت اخیر هم که با بهانه واقع شد و الّا مردم که نمی‌خواستند جنگ بکنند. کسی که اسلحه ندارد که با یک گاوِ اسلحه دار نمی‌تواند جنگ بکند. جنگی در کار نبوده.
    لکن ایشان باید بفهماند که من دیگر، آن آدمی که قبلاً بود، نرفته [و] ملاقات نکرده بود، نیستم! من ملاقات کردم، من کارم را درست کردم، من تحکیم کردم نوکری را. دیگر شما حق ندارید که خیال کنید که من نخیر، دیگر وابسته نیستم، من وابسته‌ام! من می‌کشم! این اشْتُلُمْها و الْدُرُمْها (1) برای همین معناست که می‌خواهد به مردم ضرب شست نشان بدهد که مبادا یکوقتی یک چیزی، یک کسی، خیال بکند. لکن بد خوانده بود؛ نمی‌دانست که با این کشتارْ چه فضاحتی به سرش در می‌آید. آدمی که می‌گوید یک ملت همه با من موافقند، همه رأی دادند به اینکه مثلاً این انقلاب سفید خونین، همه رأی به من دادند، مردم سرتاسر ایران بر ضد ایشان قیام کرده‌اند؛ از قم شروع شد، تهران، و رفت تا خراسان و آذربایجان و از آن طرف تا کرمان و از آن طرف تا اهواز و - عرض می‌کنم که - آبادان؛ سرتاسر ایران قیام کردند بر ضد ایشان. این اشخاصی که ایشان ادعا می‌کرد که همه با من موافقند، ما همه هستیم، همهْ ما را می‌خواهند، ملتْ من را می‌خواهد، اگر یک روز این سرنیزه امریکا از سر این برداشته بشود، در خودِ دربارْ پوستِ این آدم را می‌کنند، خود دربار. یک روز یک همچو تجربه‌ای آقای کارتر بکند، رها کند این ملت ضعیف را، رها کند این مردم را، این سازمانهایی که به گوش ما می‌رسد سازمان مثلاً چه و

  • کذا. همه‌اش بازی است؛ امنیتی در کار نیست که سازمان امنیت اینجا باشد یا امنیت عمومی باشد. اینها همه برای بازی دادن مردم است.
    کمونیسم مخدر است
    می خواهند مردم را نظیر کمونیستی ... کمونیستی یک مخدری است برای مردم. نه این است که یک چیزی، یک حلِ عقده‌ای می‌کند. مگر می‌شود کسی که خودش آدم نیست برای آدمها کار بکند؛ مگر می‌شود که یک مسلح غیر صالح برای مردم ضعیف کار بکند. من خودم شاهد این قضیه بودم که وقتی که در همین جنگ عمومی (1) که بنا بود سران لشکرها، سران دوَل، در ایران با هم ملاقات بکنند، استالین آن وقت رئیس شوروی بود - این استالینی که حالا هم عکسهایش را می‌اندازند و چه می‌کنند؛ گر چه اخیراً دیگر آبرویی ندارد لکن ایشان رئیس شوروی بود - آن دوتای دیگری که یکی‌اش از امریکا بود و یکی‌اش از انگلستان بود، اینها با امر عادی آمدند، رفتند - آنطور که نقل می‌کردند آن وقت - رفتند به سفارتخانه‌های خودشان؛ و بنا بود در تهران یک جلسه‌ای داشته باشند. لکن استالین که همه به او برادر می‌گفتند و همه می‌گفتند ما همه با هم، مثل هم هستیم و برای مردم دلسوزی می‌کرد و «قارداش» (2) به او می‌گفتند، ایشان، می‌گفتند حتی گاوی که از آن شیر می‌خواهد بخورد آورده‌اند همراهش که مبادا از گاوهای ایران شیر بخورد! گاو را با طیاره‌ای که حامل خودش بوده، حامل یک گاو هم بوده! هم او اسلحه دار بی‌عقل و هم خودش اسلحه دار بی‌عقل! بلکه خدا می‌داند که او بدتر از آن رفیقش بود! خدا می‌داند که اینطور بود. ایشان، این آدم، با حتی گاو شیرده آمد و وارد شد. و این را دیگر خودم با چشمم دیدم که از بین راه خراسان، از شاهرود یا یک قدر جلوتر (این دیگر منطقه آنها بود، منطقه شوروی بود؛ ایران را به چند منطقه قسمت کرده بودند، آن منطقه شوروی بود) من خودم دیدم که - ما با اتوبوس می‌رفتیم برای زیارت -

  • این سربازهای آنها می‌آمدند گدایی می‌کردند جلوی اتومبیلها. یک دانه سیگار وقتی که به او می‌دادند، اینقدر خوشحال می‌شد که دستش را پشتش می‌گذاشت و شروع می‌کرد سوت زدن. کمونیستی برای این است که مردم را بازی بدهند. مگر می‌شود کسی به مبادی غیبی اعتقاد نداشته باشد و در فکر مردم باشد و در فکر اصلاحات؟ بازی است همه‌اش. این اسلحه دارها یک دفعه - فرض بفرمایید که - کتک و بساط است، یکوقت هم با تبلیغات توأم با هم. الآن هم می‌بینید که زده‌اند مردم را کشته‌اند، این همه جنایت وارد کرده‌اند. حالا تبلیغات را ببینید. تبلیغات دست خودشان است. تبلیغات را ببینید چه می‌کند؛ همه گناهها را گردن مردم می‌اندازد، و کشته‌ها هم شش تا بوده‌اند که چند تاش زیر پای مردم رفته، یک بچه سیزده ساله؛ یک چیزی از طرف آنها - جنایتی - واقع نشده! اینها تبلیغات دست خودشان است. از آن طرف اینطور تبلیغات می‌کنند، از آن طرف این طور کشتار می‌کنند. تمام این مفاسد برای اسلحه دار بودن غیرصُلَحاست. صلحا باید اسلحه داشته باشند.
    عدالت، شرط اصلی زمامداران اسلام
    اسلام خدایش عادل است، پیغمبرش هم عادل است و معصوم، امامش هم عادل و معصوم است، قاضی‌اش هم معتبر است که عادل باشد، فقیهش هم معتبر است که عادل باشد، شاهد طلاقش هم معتبر است که عادل باشد، امام جماعتش هم معتبر است که عادل باشد، امام جمعه‌اش هم باید عادل باشد - از ذات مقدس کبریا گرفته تا آن آخر. زمامدار باید عادل باشد؛ وُلاتشان (1) هم باید عادل باشند. این وُلاتی که در اسلام می‌فرستادند، والیهایی که می‌فرستادند به این طرف و آن طرف، امام جماعتشان هم بود، باید عادل باشد. اگر عادل نباشد، اگر عدالت در بین زمامداران نباشد، این مفاسدی است که دارید می‌بینید. اسلحه دست اشخاص غیرصالح، اسلحه دست اشخاص ناصالح، اشخاص بی‌انصاف، بی عدالت.

  • ادعای اصلاحات ارضی و آزادی زنان
    اینها از این طرف آدمکشی می‌کنند، از آن طرف «عدالت اجتماعی، عدالت اجتماعی»! از آن طرف فشار می‌آورند به زنها که باید بی‌حجاب بشوید، از آن طرف «آزادی نسوان، آزادی نسوان»! اینها مضحکه است؛ این آزادی مضحکه است، آزادی نیست. از آن طرف «اصلاحات» - «اصلاحات ارضی»، از آن طرف بازار برای امریکا درست می‌کنند! تمام «اصلاحات ارضی» ما این شد که ما [که‌] یک گوشه‌ای از مملکتمان برای تمام مملکتمان آذوقه داشت باقی‌اش باید برود بیرون و پول بگیرند، حالا هر چی دست می‌زنی می‌گویند از خارج باید بیاید! آن وقت هم افتخار می‌کنند به اینکه ما آنیم که گندم از خارج آوردیم، جو از خارج آوردیم، پرتقال از خارج آوردیم، تخم مرغ از خارج آوردیم! گریه دارد این، و حیا در کار نیست. اصلاحاتشان هم یک همچو اصلاحاتی است که همه آن مفسده است.
    آن وقت می‌گویند که همه علما موافق با اصلاحاتی است که ما کردیم و با «انقلاب سفید». در تمام ایران اگر یک عالِم تو پیدا کردی که موافق با انقلاب خونین تو باشد، حق داری بگویی همه علما. این معممی که خودت درست کردی را بگذار کنار، اینکه عالِم نیست. معممی که خودت عمامه سرش گذاشتی و می‌رقصانیش هر جوری دلت می‌خواهد، خوب، البته در هر جا یک همچو چیزی یکی - دو تا هست. اما تو در ائمه جماعت تهران یک امام جماعت پیدا کن که موافق با تو باشد؛ که بگوید من موافقم. در تمام ائمه جماعت ولایات یک امام جماعت پیدا کن که بگوید من با تو موافقم. در قم تو یک ملا پیدا کن که بگوید من با تو موافقم. خوب، حیا در کار نیست. همه مفسده‌ها را انجام می‌دهند، همه کارهای خلاف را انجام می‌دهند، و بعد برای اینکه مردم را بازی بدهند می‌گویند که «با من همه علما موافقند، یکی هم که اهل اینجا نیست مخالف است»!
    اسلحهْ دست بی‌اصل و دست غیرصالح است. همه اسلحه‌ها را ملاحظه کنید، یک نظر عمومی بکنید. قلم خودش یکی از اسلحه‌هاست؛ این قلم باید دست اشخاص صالح و دست افاضل باشد. وقتی که قلم دست اراذل افتاد، مفسده‌ها زیاد خواهد شد. الآن قلم‌
  • دست اراذل است، در یک محیطهایی و در یک جنبه‌هایی. و این اراذل هر چه آن رذلِ فوقشان انجام می‌دهد، به یک صورت زیبایی، با یک قلم شیوایی، اینها خوب بزک کرده نشان می‌دهند. این جنایتی است که از قلم به این ملت می‌خورد. مفسده‌هایی که آنها می‌کنند، جنایاتی که آنها می‌کنند، خونریزیهایی که آنها می‌کنند، این اهلِ قلم غیر صالح که این حربه در دستش است، این با قلم فرسایی خودش، و می‌نشیند توی خانه‌اش و قلم فرسایی می‌کند و همه چیزها را وارو نشان می‌دهد، هر مطلبی شده باشد عکسش می‌کند. این هم یک رشته است که قلم باید دست اشخاص صالح باشد.
    فرهنگ، مبدأ خوشبختیها و بدبختیها
    فرهنگْ مبدأ همه خوشبختیها و بدبختیهای ملت است. اگر فرهنگْ ناصالح شد، این جوانهایی که تربیت می‌شوند به این تربیتهای فرهنگ ناصالح، اینها در آتیه فساد ایجاد می‌کنند. فرهنگ استعماری، جوان استعماری تحویل مملکت می‌دهد. فرهنگی که با نقشه دیگران درست می‌شود و اجانب برای ما نقشه کشی می‌کنند و با صورت فرهنگ می‌خواهند تحویل جامعه ما بدهند، این فرهنگْ فرهنگ استعماری و انگلی است. و این فرهنگ از همه چیزها، حتی از این اسلحه این قلدرها بدتر است. این قلدرها اسلحه شان بعد از چند وقت می‌شکند، و حالا هم شکسته، اما وقتی فرهنگ فاسد شد، جوانهای ما که زیربنای تأسیس همه چیز هستند از دست ما می‌روند و انگل بار می‌آیند، غربزده بار می‌آیند.
    اینها را از همان اول، از همان کلاسهای اول، توی ذهنهایشان هی مطالبی می‌کنند تا برسند به آن بالا. اگر فرهنگْ فرهنگ صحیح باشد جوانهای ما صحیح بار می‌آیند. اگر فرهنگْ فرهنگ حق باشد، فرهنگ الهی باشد، فرهنگی باشد که برای منفعت اهل ملت، برای منفعت مسلمین باشد، این افرادی که می‌بینید که الآن سر کار هستند، اینها از آنها بیرون نمی‌آمد. فرهنگ ما یک فرهنگ استعماری است، فرهنگ ما در دست صُلَحا نیست، صالح اداره‌اش نمی‌کند.
  • دانشگاه استعماری
    اگر دانشگاه ما یک دانشگاه صحیح استقلالی بود، مستقل بود، و اشخاصی که در آنجا - اگر صالحی هم در آنجا باشد - می‌توانستند که کاری را که می‌خواهند و صلاح است انجام بدهند، روزگار مملکت ما به اینجا نمی‌رسید؛ و به بدتر از اینکه نسل آتیه شاید - خدای نخواسته - بشود. دانشگاه ما را اشخاصی قبضه کردند که اینها خودشان انگل هستند، و خودشان استعماری هستند، و خودشان نوکرمآب هستند. و تمام اینها سرچشمه‌اش همان یک نفر آدم است. حالا مگر در دانشگاه اگر یک معلمی، یک استادی، بخواهد یک چیزی بگوید، قدرت دارد؟ مگر سازمان امنیت به امر «اعلیحضرت» می‌گذارد که یک همچو حرفی بشود؟ اگر دانشگاه ما یک دانشگاه صحیحی بود، این جوانهای ما که در دانشگاه می‌خواهند یک حرف حقی را بزنند، با پلیس خفه شان نمی‌کردند. دختر را می‌زنند، پسر را می‌زنند، جوان را می‌زنند، حبس می‌کنند، چه می‌کنند! خوب برای این است که دانشگاه ما استقلالی ندارد. دانشگاهْ ما نداریم. دانشگاهی که یک نفر آدم بر آن حکومت کند، این دانشگاه نمی‌شود. محیط علم باید محیط آزاد باشد.
    تبعات مجلس ناصالح و غیر ملی
    اگر مجلس ما یک مجلس صالحی بود و این ابزار دست صُلَحا بود، این قوانین را می‌گذاشتند بگذرد؟ مصونیت مستشارهای امریکایی که ذلت ایران و ننگ ایران است و بود، اینها می‌گذاشتند تصویب بشود؟ مجلسْ ما نداریم. یک عده اشخاص مأمورند. همان مأمور سازمان امنیت، اسمش را گذاشته «مجلس». اینها مأمورند همه شان. اگر اینها آزاد بودند و اگر مجلس ملی بود و مال مردم بود که نمی‌گذاشتند این همه اسلحه بخرند؛ نفت ما را بدهند و آهن بخرند، آهنی که نمی‌توانند به کار بیندازند؛ خودشان هم متحیرند؛ باید مستشار امریکایی و متخصص امریکایی بیاید نشان بدهد. و به اینها هم نشان نمی‌دهند. آنها یک جانورهایی هستند که به این حرفها تسلیم نمی‌شوند. آنها
  • آمدند اینجا با حقوقهای گزاف، حقوقهای گزاف که ما اطلاع نداریم؛ تصورش هم نمی‌کنیم که اینها هر یکی شان ماهی چقدر می‌گیرند، همین قدر عددشان را می‌گویند زیادند. مستشارها و تَبَعاتشان چند صد نفر، یا چند هزار نفر - من الآن نمی‌دانم - و آن وقت با چقدر، شصت هزار نفر - ظاهراً گفتند - با چقدر حقوق؛ هر یک چقدر حقوق از این ملت می‌گیرند. از جیب این فقرا و بیچاره‌ها در می‌آورند و به جیب این گردن کلفتها می‌ریزند. و آن وقت اینها مگر به نظامی ما تعلیم نظامی می‌دهند؟ اینها می‌خواهند این نظامیها را همین طوری نگه دارند که هر طوری دلشان می‌خواهد عمل بکنند.
    شاه، منشأ تمام مفاسد
    اگر ما یک ارتش انگلی نداشتیم و یک ارتش مستقل داشتیم، اجازه نمی‌داد که مستشارها بیایند همه چیزها در تحت دستور آنها باشد؛ و اینها صاحب منصبهایشان جز آلت هیچ چیز نباشند. برای اینکه ارتش ما هم یک ارتشی [مستقل‌] نیست؛ همه‌اش در تحت نظر یک آدم است. یک آدم فاسد همه چیز را فاسد کرده. یک بز فاسدِ کچل می‌گویند یک گله را کچل می‌کند. این فساد، همه فسادها ... منتها ایران از باب اختناقی که هست نمی‌توانند دست بگذارندروی آنکه همه مفسده‌ها زیر سر اوست. می‌گویند مأمورین، مأمورین! آقا مأمورین از کی امر دارند که بکشند مردم را؟ از کی امر دارند که بریزند توی مدرسه حجتیه و طلبه‌ها را بکشند؟ از کی امر دارند که در چهار راهها مسلسل را بکشند و مردم را بکشند؟ (1) مگر کسی می‌تواند امر بدهد الّا خود آن مردک؟ از خود اوست همه این مفاسد. مگر مجلس حق دارد که یک کلمه‌ای بگوید بدون اذِن این مردک؟ مگر ارتش حق دارد یک کلمه بگوید بدون اذِن این؟ مگر قضات ما آزادند؟ مگر استقلال قضایی ما داریم؟ قضات ما هم حربه قضا دستشان است و صلاحیت هم ندارند. اشکال این است که چرا رفتی قاضی شدی؟ می‌گویی نمی‌توانم حکم حق بکنم؛

  • خوب، غلط کردی رفتی قاضی شدی، رها کن. الآن اداره مملکت ما، هر گوشه‌اش را دست بگذارید، اسلحه دست غیرصالحها هست. و سَرِ همه امور هم برمی‌‌گردد به دربار، و برمی‌‌گردد به این شخص. این را باید از بین برد.
    من نمی‌دانم که این ارتش چرا خواب است. آخر چرا اینقدر ذلت می‌کشد. چند روز بیشتر نگذشته بود از رفتن کارتر زهرماری، این بساط را درست کرد. حالا هم اولش است؛ اگر مجال به او بدهند اوّلش است، اگر تنبه پیدا نکرده باشند که چند نفر را کشتند و یک هیاهویی پیدا شد که موجش در همه دنیا رفت و همه عالَم فهمیدند و رادیو صدایش را به خارج و همه جا پر کرد. رادیوی خودشان هم هر چه می‌خواهد بگوید. مگر مردم دیگر بازی می‌خورند از این حرفها. ملت بیدار شده. آقا، مردم بیدار شدند؛ اگر مردم بیدار نبودند که بازارها را این جور نمی‌بستند. روز جمعه، روز پنجشنبه - از قراری که هم نقل شده است و هم مقاماتِ اطلاعات رسمی اطلاع داده‌اند - بازار تهران اعتراضاً تعطیل شده. و مسئله تعطیل بازار تهران یک امر عادی نیست، یک امر خلاف عادت است. هیچ کس نمی‌تواند این کار را بکند. این احساسات و بیداری ملت است که این کار را انجام داده. این آقا که می‌گفت که «همه با من موافقند»، این بازار تهران، آن هم بازار اهواز، آن هم اصفهان، آن هم شیراز! این کیفیت زندگی ماست.
    لزوم اتحاد همه اقشار
    ما امیدواریم که همه طبقات، چه طبقات علما و مجتهدین و چه طبقات محصلین علوم دینیه و چه بازاریها - بازرگانها و چه لشکریها و کشوریها، که همه خون دل می‌خورند از دست این خبیث، ما امیدواریم که تمام اینها دست اتحاد به هم بدهند، احزاب سیاسی ما مستقلاً کار نکنند، همه با هم روابط داشته باشند. همان طوری که حالا در این قصه - قضیه اخیر - همه اظهار تنفر کردند؛ و هم بعض احزاب سیاسی اظهار تنفر کردند، و هم علما و هم اهل بازار و هم دانشگاهیها و همه. هم خارجیها برای ما تلگراف کردند و اظهار تنفر خودشان را از دستگاه کرده‌اند؛ از امریکا، از اروپا. و آنها بعضی شان نوشتند سیصد نفر در این قضیه از بین رفته است.
  • مژده قطع ریشه فساد
    من امیدوارم که همه جبهه‌ها، همه جبهه‌ها با هم همدست بشوند. و اگر ملت به همه ابعادش همدست بشود، این اسلحه از دست این ناصالحها خلع می‌شود و شاخ این گاو شکسته می‌شود. تشتت نکنند، اسباب تشتت فراهم نکنند. با بهانه‌های جزئی و بچه گانه با هم جنگ نکنند، با هم در نیفتند. این چیزها را آنها درست می‌کنند و بین مردم درست می‌کنند تا مردم را به هم مشغول کنند و استفاده کنند. بیدار بشوند مردم؛ شده‌اند ان شاء الله. و با هم بشوند، مجتمع باشند تمامشان. با هم دست به هم بدهند و ان شاء الله به حول و قوه خدا با دست هم دادن شما به هم و تفاهم همه جبهه‌ها با هم، بزودی قطع می‌شود این ریشه؛ بزودی ان شاء الله قطع می‌شود؛ ان شاء الله.
    و من از خدای متعال سلامت همه را خواهانم. و من تشکر خودم را به همه طبقات، به همه از اینکه علمای اسلام را تنها نگذاشتند و همه جبهه‌ها خصوصاً علمای اعلام، خصوصاً بازاریها [ی‌] بزرگوار، من تشکر از همه آنها می‌کنم. و از همه آنها استدعا دارم که هم دعا به اسلام بکنند، و هم جبهه‌های خودشان را محکم کنند و واحد کنند. و کلمه واحده باشد و آن کلمه واحده، قطع ایادی ظَلَمه و ایادی اجانب باشد؛ بلکه این مملکت یک سروسامانی پیدا بکند و دست اجانب از آن کوتاه بشود؛ منافعی که خود مملکت ما دارد صرف ضعفا و صرف مصالح خود اهل مملکت بشود و همه چیزش درست بشود. و این نمی‌شود الّا اینکه خلع بکنند این سلاح را از آنها. و امید است ان شاء الله خلع بشود این سلاحها.
    والسلام علیکم و رحمة الله‌
صحیفه امام خمینی
Rouhollah Website is licensed under a Creative Commons Attribution 4.0 International License. <Rouhollah Website/>