می‌گذشته، شبش چه جوری می‌گذشته، چه جوری زندگی می‌کرده، چه وضعی داشته است، عبادتش چه جور بوده، توجهش به مردم چه جوری بوده، با ضعفا چه جور بوده. غصه می‌خورد که مبادا من نان جو می‌خورم، می‌ترسم که یک نفری در سر حد کذا، در یمامه، در کجا، یک وقتی کم داشته باشد، کم خوراک داشته باشد. اینها از بس که می‌خورند، این رؤسایی که شما بازی شان را می‌خورید، از بس که می‌خورند تُخَمِه (1) دارند! آن رئیس، رهبر چین، وقتی که وارد ایران می‌شود، ازروی کشته‌های ما رد می‌شود؛ این آدم دوست، این رهبر خلق! ازروی این آدمها و کشته‌های ما رد می‌شود. همین چند روز که وارد ایران شد، می‌داند چه است قضیه. شاه نتوانست او را از خیابانها ببرد برای اینکه فریاد مردم - که مرده باد کذا - نمی‌گذاشت که این را ببرد. او هم می‌دانست قصه چیست. با هلیکوپتر این را برداشتند بردند رساندند او را به محل خودش. یک همچو آدمی که ادعایش این است که ما کمونیستِ کذا هستیم و با مردم کذا هستیم و با توده کذا هستیم، این مردم را می‌بیند فوج فوج این آدم کشته، مع ذلک می‌آید با او دست می‌دهد و خواهرش هم دعوت می‌کند به ... آنجا که قبلاً بود و این حرفها.
اینها بازی می‌دهند شما را آقا! آن رئیس کمونیست را آن وقتی که جنگ عمومی بود (2) خوب من یادم است - شما شاید یادتان نباشد - من یادم است که متفقین وقتی رؤسایشان آمدند به ایران، چرچیل با همان اتومبیل خودش آمد رفت آنجا، روزولت هم با یک ترتیب معمولی آمد؛ ولی استالین از آنجا که بارش کردند، گاوش را هم آوردند که مبادا یکوقتی یک شیری بخورد که اشکالی داشته باشد! حتی گاوش را همراهش آوردند! در صورتی که من خودم این را دیگر دیدم؛ این مسموعاتی بود که آن وقت معروف شد که اینها گاوش را هم آوردند. من خودم این را دیدم که لشکر او؛ یعنی [نیرو] هایی که آنها فرستاده بودند، لشکرهای آنها - از تقریباً بین راه خراسان تا خراسان و آن طرفها مال شوروی بود - من خودم در راه خراسان دیدم که اینها برای یک سیگار

صحیفه امام خمینی
Rouhollah Website is licensed under a Creative Commons Attribution 4.0 International License. <Rouhollah Website/>