برود از این مملکت، دیگر این، اهل این مملکت نیست، این مطلب به آن بزرگی در نظر او یکدفعه ریخت؛ حالا [چنان‌] شده [که‌] حزب رستاخیز را می‌گویند حزب نیست الآن، قبولش ندارند! این پایه‌ها دارد می‌ریزد. اینطوری تغییر کرد تاریخ دوباره به تاریخ اول؛ و حزبش هم از بین رفت.
انتقال جواهرات و دیگر ذخایر ملی به امریکا
منتها الآن خطری که [در] پیش است قضیه نقل دادن مال ملت است به خارج. امروز دو تا اطلاع به من دادند: یک اطلاع از ایران؛ یکی هم یکی از آقایانی که اینجا اطلاعاتی داشت، داد. اینکه از ایران اطلاع داده بودند به وسیله بعضی آقایان فرمودند اینکه دیروز ظاهراً طلاها و جواهرات سلطنتی و اینها را حمل کرده‌اند به امریکا و همه را بردند؛ پدرش هم همین کار را کرد.
وقتی که رضا شاه را متفقین آمدند و از ایران خارج کردند، آن، قصه [ها] دارد، در [میان‌] همه این قصه‌ها [یکی اینکه‌] ... سه قوه بزرگ انگلستان، شوروی و امریکا ... ریختند در مملکت ما، در زمان جنگ عمومی (1) از سه جا حمله آوردند به مملکت؛ و این نظامی (2) که رضا خان می‌گفت - که ما دیگر، [قوی هستیم‌] همان حرفهای این [شاه‌] را آن هم می‌زد، یک خرده‌ای این غلیظتر، حالا می‌گوید نظام ما کذاست و ما دیگر ممالک کذا، و از این حرفهای نامربوط، حتی به قدر یک ساعت شاید مقاومت نکردند و رفتند ....
شادی عمومی از سقوط رضاخان
خوب، این یک مصیبتی بود که به ملتی وارد شد که اجانب وارد مملکتش شدند. این هم با آن حال جنگ وارد شدند و می‌خواستند که عبور کنند، و یعنی استقرار پیدا بکنند، و در جنگی که با آلمان داشتند، اینجا «پل پیروزی» به اصطلاح خودشان باشد؛ به جای‌

صحیفه امام خمینی
Rouhollah Website is licensed under a Creative Commons Attribution 4.0 International License. <Rouhollah Website/>