ملت می‌دهند به یک شخصی (1). خوب ما حالا قبول کردیم یک موهبت الهی است که ملت می‌دهند، کیْ ملت دادند این را؟! کیْ ملت اصلاً اختیار در این باب داشتند؟ ایشان (2) کودتا کرد و آمد ایران، آمد تهران، از قزوین آمد تهران را گرفت و کودتا کرد و یک عده‌ای را گرفت، حبس کرد و کم کم ماند. اولش نمی‌دانم رئیس قشون بود و بعد کم کم شد وزیر جنگ و بعد کم کم شد نخست وزیر و بعد هم با سرنیزه مجلس درست کرد و با سرنیزه الزام کرد اینها را که باید قاجاریه را خلع بکنید و باید من سلطنت کنم. همه‌اش سرنیزه بود. «موهبت الهی» که مردم می‌دهند - فرض کنیم که یک مطلبی است اینکه این موهبت الهی است و مردم می‌دهند به یک کسی - مردم می‌دهند! آخر مردم کجا دادند؟ کی مردم همچو کاری کردند؟ و من عرض کردم که حالا ما فرض می‌کنیم که این مردم هم [سلطنت‌] دادند به پدر ایشان و خوب، حالا بعدش چه؟ آن جمعیتی که آنجا بوده‌اند یک کسی را وکیل کرده، فرض کنید وکیل، وکیلِ من که نبوده پدر من! شما همه‌تان آن زمان هیچ یادتان نیست؛ هیچ کدام، هیچ کدامتان رأیْ آن وقت نداشتید، نبودید تا رأی بدهید؛ هیچ کدام شما آن وقت نبودید، ما هم که بودیم که رأی نداشتیم، نداریم؛ خوب، رأی که به او ندادند. حالا ما فرض می‌کنیم که آن جمعیت رأی دادند به او؛ الآن که ما می‌خواهیم زندگی بکنیم مقدرات مملکتمان را تحت نظر یک کسی قرار بدهیم، یک کسی بخواهد دخالت در امور مملکتی ما بکند بدون اینکه ما اصلاً اطلاعی داشته باشیم و بدون اینکه اختیاری داشته باشیم، ایشان باید هر کاری دلش می‌خواهد بکند؟.
مقایسه نظام سلطنتی با نظام جمهوری
بنابراین اصل رژیم سلطنتی یک چیز غلطی است. رژیم «سلطنتی» چیست؟! باید مردم خودشان یک کسی را تعیین کنند. مثلاً - فرض کنید که - یک وکیلی را تعیین کنند برایشان کار بکند. باید مردم خودشان یکی را تعیین کنند که او دخالت کند در امورشان؛

صحیفه امام خمینی
Rouhollah Website is licensed under a Creative Commons Attribution 4.0 International License. <Rouhollah Website/>