- » امروز جمعه، 2 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
سخنرانی در جمع دانشجویان شیراز و پزشکان (بدون قانون اساسی)
- سخنرانیزمان: 17 تیر 1358 / 13 شعبان 1399
مکان: قم
موضوع: ضرورت تدوین قانون اساسی - انتخاب رئیس جمهور
حضار: دانشجویان، کارکنان دانشگاه شیراز و پزشکان طب سنّتیبسم الله الرحمن الرحیمتلاش همگانی در حلّ مشکلات اساسی کشور
یک مسائل اساسی داریم که باید فکر آن مسائل اساسی باشیم. در یک همچو موقعی که این مسائل اساسی مطرح هست، طرح مسائل دیگر اشتباه است. من کراراً گفتهام که اگر چنانچه یک زلزلهای بیاید و یک خانههایی را خراب کند و یک مردمی زیر آوار باشند، هیچ شما به خودتان اجازه میدهید که بنشینید راجع به مسائل طب صحبت کنید، یا مسائل ریاضی، یا مسائل دیگر مطالعه کنید؟ یا همه باید هجوم بیاورید و این زلزله زدهها را بیرون بیاورید؟ ما الآن یک مملکتی داریم که یک خرابی هایی دارد اساسی، و یک مسائلی ما الآن داریم که این مسائل، اساس مملکت ماست. مسائل اساسی را ما الآن باید طرح کنیم و همه با هم دنبال این مسائل اساسی باشیم، بعد که این مسائل اساسی را درست کردیم و اساس مملکتمان را مستقر کردیم، آن وقت شما بروید سراغ طب سنتی؛ آنها هم بروند سراغ طب وارداتی. امروز روزی نیست که شما صرف کنید همه قوایتان را در اینکه آیا طب اسلامی، به اصطلاح شما، یا طب سنّتی ابوعلی (1) و رازی (2) باید عمل بشود، یا طبهای دیگر، این الآن نباید مطرح بشود. الآن شما در یک وضعی واقع هستید که بین وجود و عدم کشورتان، بین وجود و عدم مذهب و اسلامتان - واقع شده اید، سر دو راهی الآن واقع شده اید. گمان نکنید که حالا که رژیم سابق را عقب زدید دیگر مسائل تمام است. الآن شما ملاحظه میکنید که در این مملکت ریشههایی از همان رژیم سابق هست که مشغول فعالیتاند. یک اشخاصی از خارج آمدهاند، با اسمهای مختلف، آنها هم مشغول فعالیتاند. میخواهند نگذارند که این مملکت رژیمش مستقر بشود. سابق با رفراندم مخالفت میکردند، بعد با طرح قانون اساسی مخالفت میکنند، بعد هم هر قضیهای را که پیش بیاورید. یک قشری هستند که از عمّال خارجیها هستند و مخالفت میکنند، در یک روزی که راجع به اساس مذهب، راجع به اساس کشور، ما مواجه با مخالفین هستیم، همه ما باید توجه به همین معنا بکنیم. چه طور آن روز که میخواستید این رژیم را خارج کنید هیچ طرح نمیکردید مسائل خودتان را، گرفتاریهای خودتان را با اینکه آن وقت هم گرفتاری داشتید، لکن میدیدید که الآن وقت طرح این نیست، الآن هم همان طور است. الآن وقت طرح اینکه دانشگاه وضعش چه طور است، طب سنتی یا طب جدید وضعش چه جور است؟ یا سایر چیزهایی که ما احتیاج داریم و همه خرابیهایی که الآن گذاشتند و رفتند، الآن وقت طرح اینها نیست، اینها یک وقتی دارد. الآن ما یک دولت متزلزل انتقالی داریم، استقرار پیدا نکرده است الآن رژیم ما، استقرار پیدا نکرده حکومت ما. ما قانون اساسی میخواهیم که اساس یک مملکتی بر قانونش هست، بعد از آن، رئیس جمهور میخواهیم که الآن نیست، بعد از آن، مجلس شورای ملی میخواهیم که با رأی مردم تحقق پیدا کند. بعد که مجلس تحقق پیدا کرد و رئیس جمهوری تحقق پیدا کرد و دولتی تحقق پیدا کرد، یک دولت مستقری، و دست اینها و طمع اینها از این مملکت برید، آن وقت، وقت این است که من مشکلاتی که دارم بگویم، شما مشکلاتی که دارید، آقایان هم مشکلاتی که دارند. نه اینکه ما نمیدانیم که مشکلات زیاد است.
رهایی از سلطه فرهنگی غرب
و نه اینکه ما نمیدانیم که علومی که در شرق بود، دسیسهها اسباب این شد که عقب بزنند آنها را، و به جای او علوم غرب را بیاورند - دانشهایی که در شرق بود و اروپا از - آن تقلید میکرد، دستهایی آمد و آنها را عقب زد و محتوا را از ما گرفت، الآن وضع ما وضعی شده است که خیال میکنیم که هرچه هست، در غرب است و ما هیچ چیز نداریم. محتوای خودمان را گرفتند. یعنی مغزهای ما را شستشو کردند؛ جایش یک مغز دیگری گذاشتند که از همان غرب ارتزاق میکند. و این یک مطلب مهمی است که باید بتدریج این مملکت از زیر آن بار بیرون برود. یکی هم از مسائل، همان مسئله طب قدیم است. آنها همه این دردهایی که الآن هست با همین دواهای علفی معالجه میکردند و معالجهشان یک معالجات اساسی بود و اروپا از طب بوعلی تا همین آخر استفاده میکردند. کتاب (1) بوعلی تا همین آخر، شاید حالا هم مورد نظر آنها باشد، بروزش نمی دهند. من نه این است که ندانم اینها را، میدانم اشکالات زیاد است، لکن همه چیز این طور است، همه مسائل این طور است که به ما این طور فهماندند که خودتان هیچ چیز نیستید، و همه چیز آنها هستند و اینها میخواستند همچو ما را از صحنه انسانیت بیرون بکنند، بگویند ما اصلاً هیچ چیز نداریم. الآن هم شما میبینید که ما طبیب داریم، معالج داریم، لکن تا یک کسی یک مرضی پیدا میکند، میرود به انگلستان، میرود به امریکا، همین جا میتواند معالجه کنند؛ لکن اینها میروند به آنجا، بعد از مدتی که دیدند آنجا هم معالجهشان نکردهاند، گاهی هم معالجه کردند. این از باب این است که ما را جوری الآن بار آوردند که خیال میکنیم که غیر از آنجا چیزی نیست در کار، و حال آنکه نه، هست. اینجا هم هست در کار در هر صورت، ما همه اشکالات را میدانیم؛ لکن وقت دارد اینها. الآن شما باید تمام همّتان را صرف این معنا بکنید که این مراحلی که ما داریم، و دارند با آن مخالفت میکنند، این مراحل را ما طی بکنیم.
تشکیل مجلس خبرگان
الآن ما احتیاج داریم که قانون اساسیمان را بررسی بکنند و تصویب بکنند یک عدّه آدم مطّلع، خبیر، مجلس خُبرگان پیدا بشود. باید همه افکار را متوجه این بکنید که یک - اشخاص صحیحی، یک اشخاص مسلمانی، یک اشخاص متعهد به اسلام، یک اشخاص معتقد به اینکه این مکتب است که میتواند ما را مستقل قرار بدهد، یک همچو اشخاصی را تعیین بکنید. تا بروند به مجلس و ان شاء الله قانون اساسی را آنها چه بکنند و بعد هم رفراندم گذاشته بشود و این مرحله را ما طی بکنیم. در همین مرحلهای که ما هستیم الآن ما مخالف داریم. الآن همین حرفهایی که شما میزنید من احتمال میدهم که یک کسی بیخ گوشتان [گفته] خودتان هم متوجه نیستید. گفتید که ببین طب ما از بین رفته؛ بیایید برویم آنجا طرحش بکنیم، وقت طرح نیست الآن، الآن وقت این نیست که ما بنشینیم بگوییم طب ما چه جور است؛ دانشگاه ما چه جور است. همه اینها اشکال دارد. دادگستری ما چه جور است. همه اینها باید متحول بشود، اما موقعش وقتی است که ما یک حکومت صحیح پیدا بکنیم؛ ما بتوانیم در دنیا بگوییم که این مملکت ما، این رژیم ما، این قانون ما، این رئیس جمهور ما، این مجلس ما، که مردم، که دنیا ما را بپذیرد به اینکه ما یک رژیم تام العیاری هستیم. بعد از اینکه این طور شد، آن وقت بیاییم سراغ این خرده ریزهایی که چه شده است. چه عقب افتادگیهایی داریم، چه گرفتاریهایی برای ما این رژیم منحوس سابق درست کرده است؛ همه چیزها را به هم ریختند و رفتند.
ان شاء الله خداوند همهتان را تأیید بکند و به وظیفه فعلیتان توجه پیدا کنید. و شمای دانشگاهی و آن طب سنتی و دیگران، همه این خواهرهای محترم، و شما برادرها و همه ایران، همه با هم الآن باید توجه به همین مسیری داشته باشیم که نهضتمان در راه هست. این نهضت را باید همه زنده نگه دارید تا این مسائل بگذرد. اگر یک سستی بکنید و بروید سراغ کارهای دیگر، آن بگوید من خانه ندارم و آن بگوید طب من چه طور است و آن بگوید دانشگاه من چه طور، در بین راه، ما میترسیم که یک وقتی یک حایلی پیدا بشود، یک مانعی پیدا بشود، و همه این حرفهای شما بشود دیگر هیچ! و تمام بشود و تا آخر دیگر باز ما زیر بار همان مسائل باشیم. خدا همهتان را ان شاء الله حفظ کند.