- » امروز پنجشنبه، 1 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
صفحه 56
تحت الباء؛ (۱) يعنى نقطه تحت الباء، ترجمان سرّ ولايت است تَأَمَّلْ -وجه تأمّل اشكالى است كه در حديث است؛ و اللَّه العالم.
تنبيهٌ عرفانىٌ
شايد در تقديم «ربّ» و ذكر «رحمن» و «رحيم» پس از آن، و تأخير «مالك»، اشارهاى لطيفه باشد به كيفيّت سلوك انسانى از نشئه ملكيّه دنياويّه تا فناى كلّى يا تا مقام حضور نزد مالك الملوك. پس سالك تا در مبادى سير است، در تحت تربيت تدريجى رَبِّ الْعلَمِين است؛ زيرا خود نيز از عالميان، و سلوكش در تحت تصرّف زمان و تدريج است؛ و چون به قدم سلوك از عالم طبيعتِ متصرّم منسلخ شد، مرتبه اسماى محيطه كه به عالم -كه جنبه سوائيّت در او غالب است- فقط تعلّق ندارد، در قلب او تجلّى كند؛ و چون اسم شريف «رحمن» را در بين اسماى محيطه مزيد اختصاصى است، آن مذكور گرديده؛ و چون «رحمن» ظهور رحمت و مرتبه بسط مطلق است، مقدّم شده بر «رحيم» كه به افق بطون نزديكتر است؛ پس در سلوك عرفانى، اول اسماى ظاهره تجلّى كند؛ پس از آن، اسماى باطنه؛ چون سير سالك من الكثرة الى الوحدة مىباشد، تا منتهى مىشود به اسماى باطنه محضه كه اسم «مالك» از آنهاست. پس در تجلّى به مالكيّت، كثرات عالم غيب و شهادت مضمحل شود و فناى كلّى و حضور مطلق دست دهد؛ و چون از حجب كثرت به ظهور وحدت و سلطنت الهيّه تخلّص يافت و به مشاهده حضوريّه نايل گرديد، مخاطبه حضوريه كند و إيّاك نعبد گويد.
تنبيهٌ عرفانىٌ
شايد در تقديم «ربّ» و ذكر «رحمن» و «رحيم» پس از آن، و تأخير «مالك»، اشارهاى لطيفه باشد به كيفيّت سلوك انسانى از نشئه ملكيّه دنياويّه تا فناى كلّى يا تا مقام حضور نزد مالك الملوك. پس سالك تا در مبادى سير است، در تحت تربيت تدريجى رَبِّ الْعلَمِين است؛ زيرا خود نيز از عالميان، و سلوكش در تحت تصرّف زمان و تدريج است؛ و چون به قدم سلوك از عالم طبيعتِ متصرّم منسلخ شد، مرتبه اسماى محيطه كه به عالم -كه جنبه سوائيّت در او غالب است- فقط تعلّق ندارد، در قلب او تجلّى كند؛ و چون اسم شريف «رحمن» را در بين اسماى محيطه مزيد اختصاصى است، آن مذكور گرديده؛ و چون «رحمن» ظهور رحمت و مرتبه بسط مطلق است، مقدّم شده بر «رحيم» كه به افق بطون نزديكتر است؛ پس در سلوك عرفانى، اول اسماى ظاهره تجلّى كند؛ پس از آن، اسماى باطنه؛ چون سير سالك من الكثرة الى الوحدة مىباشد، تا منتهى مىشود به اسماى باطنه محضه كه اسم «مالك» از آنهاست. پس در تجلّى به مالكيّت، كثرات عالم غيب و شهادت مضمحل شود و فناى كلّى و حضور مطلق دست دهد؛ و چون از حجب كثرت به ظهور وحدت و سلطنت الهيّه تخلّص يافت و به مشاهده حضوريّه نايل گرديد، مخاطبه حضوريه كند و إيّاك نعبد گويد.
(۱)- ينابيع المودة؛ ج ۱، «الباب الرابع عشر، فى غزارة علمه -عليه السلام-»، ص ۶۸؛ الاسفار الاربعة؛ ج ۷، ص ۳۲.