- » امروز پنجشنبه، 1 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
صفحه 57
پس، تمام دايره سير سايرين نيز در سوره شريفه مذكور است؛ از آخرين حجب عالم طبيعت تا رفع جميع حجب ظلمانيّه و نورانيّه و دست دادن حضور مطلق؛ و اين حضور، قيامت كبراى سالك و قيام ساعت اوست؛ و شايد در آيه شريفه فَصَعِقَ مَنْ فِى السَّموتِ وَ مَن فِى الْأَرْضِ إِلَّا مَن شَاءَ اللَّهُ (۱) مقصود از «مستثنى» اين نوع از اهل سلوك باشد كه براى آنها قبل از نفخ صور كلّى، صعق و محو حاصل شده؛ و شايد يكى از محتملات فرمايش رسول خدا كه فرمودند: أَنَا وَ السّاعَةُ كَهاتَيْن (۲) -و جمع فرمودند بين دو سبّابه شريفه خود- همين معنى باشد.
تنبيه ادبى
در تفاسير متداوله كه ديديم، يا از آنها نقل شده، «دين» را به معناى جزا و حساب دانستهاند و در كتب لغت نيز به اين معنى ذكر شده و به قول شعراى عرب، استشهاد شده، مثل قول شاعر: وَ اعْلَمْ بِانَّكَ ما تَدينُ تُدانُ؛ (۳) و قول منسوب به شهل بن ربيعة: وَ لَم يَبْقَ سِوَى العُدْوانِ، دِنّاهُمْ كَما دانُوا؛ (۴) و گفتهاند «ديّان» كه از اسماى الهيّه است، نيز به همين معنى است؛ و شايد مراد از «دين»، شريعت حقّه باشد و چون در روز قيامت
تنبيه ادبى
در تفاسير متداوله كه ديديم، يا از آنها نقل شده، «دين» را به معناى جزا و حساب دانستهاند و در كتب لغت نيز به اين معنى ذكر شده و به قول شعراى عرب، استشهاد شده، مثل قول شاعر: وَ اعْلَمْ بِانَّكَ ما تَدينُ تُدانُ؛ (۳) و قول منسوب به شهل بن ربيعة: وَ لَم يَبْقَ سِوَى العُدْوانِ، دِنّاهُمْ كَما دانُوا؛ (۴) و گفتهاند «ديّان» كه از اسماى الهيّه است، نيز به همين معنى است؛ و شايد مراد از «دين»، شريعت حقّه باشد و چون در روز قيامت
(۱)- روزهاى خدا را به يادشان آور (ابراهيم/۵).
(۲)- من و قيامت همانند اين دو هستيم؛ بحار الأنوار؛ ج ۲: كتاب العلم؛ ص ۳۹، ح ۷۲.
(۳)- و بدان همان طور كه كيفر مىدهى جزا داده مىشوى.
(۴)- و جز دشمنى چيزى نماند، كيفرشان داديم آن چنان كه آنها جزا دادند؛
فلما صرّح اصبح الشرُّ و أمسى و هو عريان و لم يبق سِوَى العُدْوان دنّاهم كما دانوا؛ سهل بن شيبان؛ جامع الشواهد؛ «باب الفاء بعده اللام»، ص ۲۱۶.
(۲)- من و قيامت همانند اين دو هستيم؛ بحار الأنوار؛ ج ۲: كتاب العلم؛ ص ۳۹، ح ۷۲.
(۳)- و بدان همان طور كه كيفر مىدهى جزا داده مىشوى.
(۴)- و جز دشمنى چيزى نماند، كيفرشان داديم آن چنان كه آنها جزا دادند؛
فلما صرّح اصبح الشرُّ و أمسى و هو عريان و لم يبق سِوَى العُدْوان دنّاهم كما دانوا؛ سهل بن شيبان؛ جامع الشواهد؛ «باب الفاء بعده اللام»، ص ۲۱۶.