- » امروز شنبه، 3 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
تهران بودند که حکومت را قبضه کنند. اینها حکومت را از خودشان میدانند. اینها در کتابهایشان نوشتهاند، در مقالاتشان نوشتهاند: حکومت مال ماست؛ باید ما یک سلطنت جدیدی به وجود بیاوریم؛ یک حکومت جدیدی به وجود [بیاوریم]؛ حکومت عدل. همینهایی که یک همچو سوء نظرها و سوء نیتهایی را دارند، از دربار گرفته تا آن آخر مملکت، از این اشخاص آنجا موجودند.
خطر نفوذ صهیونیسم و بهاییت
آقا بترسید شما از اینها؛ یک جانورهاییاند اینها. در وزارتخانه موجود است؛ من انگشت رویش گذاشتم پیش یکی از وزرا، گفت نیست اینطور. بعد شاهد برایش فرستادم؛ شاهد برایش فرستادم که با سند نوشته بود که این جوری است. الآن هم موجود است و من اسم کثیفش را نمیبرم. در وزارتخانه موجود است؛ در عرض میکنم که ارتش موجود است. خوب، ای ارتش محترم! توی دهن اینها بزن؛ تو مسلمانی. صاحب منصبان ارتش، خوب بسیارشان مردم خوبی هستند؛ با من هم گاهی رابطه دارند؛ یعنی رابطهای که پیغام میدهند. اینها بعضیشان خوبند؛ خوب، جلو بگیرند از اینها؛ جلو بگیرند از یک اشخاصی که با مذهبشان مخالفند؛ با تخت و تاجشان مخالفند؛ با مملکتشان مخالفند؛ با استقلالشان مخالفند؛ با اقتصادشان مخالفند. خوب، شما جلو بگیرید؛ بروید خواهش کنید که اینها را بیرون کنند؛ از بزرگترها خواهش کنید.
والله من خیر شما را میخواهم. من میترسم یک روزی چشمهایتان را باز کنید هستی شما را از بین ببرند اینها؛ من از این میترسم. یا بگذارید ما آنها را از بین ببریم. من یک روز از بین میبرم؛ من نمیخواهم تشنج بشود. شما که میل دارید آرامش باشد، خودتان از بین ببرید. اگر نبرید یک روزی میبینید که یکجوری، یک ورق دیگر پیش میآید؛ یکوقت یک طور دیگر میشود. آن وقت نه من میتوانم جلویش را بگیرم نه شما میتوانید جلویش را بگیرید. این اوضاعی است که ما مواجه با آن هستیم؛ و میبینید و میبینیم؛ و نمیدانم که چه بکنیم، نمیدانم که راه اصلاح چه است.
خطر نفوذ صهیونیسم و بهاییت
آقا بترسید شما از اینها؛ یک جانورهاییاند اینها. در وزارتخانه موجود است؛ من انگشت رویش گذاشتم پیش یکی از وزرا، گفت نیست اینطور. بعد شاهد برایش فرستادم؛ شاهد برایش فرستادم که با سند نوشته بود که این جوری است. الآن هم موجود است و من اسم کثیفش را نمیبرم. در وزارتخانه موجود است؛ در عرض میکنم که ارتش موجود است. خوب، ای ارتش محترم! توی دهن اینها بزن؛ تو مسلمانی. صاحب منصبان ارتش، خوب بسیارشان مردم خوبی هستند؛ با من هم گاهی رابطه دارند؛ یعنی رابطهای که پیغام میدهند. اینها بعضیشان خوبند؛ خوب، جلو بگیرند از اینها؛ جلو بگیرند از یک اشخاصی که با مذهبشان مخالفند؛ با تخت و تاجشان مخالفند؛ با مملکتشان مخالفند؛ با استقلالشان مخالفند؛ با اقتصادشان مخالفند. خوب، شما جلو بگیرید؛ بروید خواهش کنید که اینها را بیرون کنند؛ از بزرگترها خواهش کنید.
والله من خیر شما را میخواهم. من میترسم یک روزی چشمهایتان را باز کنید هستی شما را از بین ببرند اینها؛ من از این میترسم. یا بگذارید ما آنها را از بین ببریم. من یک روز از بین میبرم؛ من نمیخواهم تشنج بشود. شما که میل دارید آرامش باشد، خودتان از بین ببرید. اگر نبرید یک روزی میبینید که یکجوری، یک ورق دیگر پیش میآید؛ یکوقت یک طور دیگر میشود. آن وقت نه من میتوانم جلویش را بگیرم نه شما میتوانید جلویش را بگیرید. این اوضاعی است که ما مواجه با آن هستیم؛ و میبینید و میبینیم؛ و نمیدانم که چه بکنیم، نمیدانم که راه اصلاح چه است.