- » امروز شنبه، 3 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
همچو شهرتی حاصل نمیشود که علم پیدا بشود. باقی میماند شهادت شهود، یا اقرار خودش. اقرار خودش هم در بسیار از اینها یک دفعه فایده ندارد، باید مکرر بشود، بعد از اینکه نصیحت بشود که بخواهیم برگردد، حد جاری نشود حتی الامکان.
لزوم عمل مأمورین انتظامی بر طبق موازین
همچو نباشد که خدای نخواسته هر که هرکاری کرد، یا هر که هر چه شنید، فوراً پاسبان برود دم در خانهاش! پاسبانها نباید بروند خانه مردم، مگر با دستوری که از طرف دادستان، از طرف دادگاه صادر میشود. روی موازین شرعیه، رفتن در حِرْز (1) مردم خلاف شرع است.
اهانت کردن به یک آدمی، ولو این آدم هم خودش یک آدم مخالفِ مثلاً چه باشد، باز حق اهانت نیست. این حق است که جزایش را به او بدهند، دیگر اهانت چرا به او بکنند؟ رفتن منزل، به خانوادهاش تعرض کردن، به بچههایش تعرض کردن، اینها اموری است که نباید بشود. ما میخواهیم اسلام باشد، ما نباید یک کاری بکنیم که بگویند که دادگاهها در زمان طاغوت هم این کارها را نمیکردند! خوب، به ما میگویند این حرفها را، ما چه میدانیم. باید شما آقایان علاج بکنید مسئله را. اگر میتوانید علاج بکنید، علاج بکنید. والّا الزامی ندارید که قاضی باشید. اگر میتوانید روی موازین قضا، روی موازین اسلام، عمل بکنید، باید بکنید. چنانچه نمیتوانید، واقعاً میبینید که محذور دارد، نمیشود، عرض میکنم که قدرت ندارید بروید جلو بگیرید، خوب، ممکن است کنار بروید. در هر صورت، مسئله مسئله مهم است. نه از باب اینکه خود قضا مهم [است]؛ خودش بسیار مهم است؛ اما قضا یکوقت در یک محیطی است که نداریم اشخاصی که بخواهند صدمه به اصل اسلام بزنند؛ آنجا باید بگوییم قضا بسیار مهم است، و قاضی باید چه باشد و اینها. یکوقت وضع وضعی است که صدمه به اسلام میخواهند بزنند. این دیگر چند برابر میشود اهمیتش. باید همه - چه قضات، چه دادستانها، چه
لزوم عمل مأمورین انتظامی بر طبق موازین
همچو نباشد که خدای نخواسته هر که هرکاری کرد، یا هر که هر چه شنید، فوراً پاسبان برود دم در خانهاش! پاسبانها نباید بروند خانه مردم، مگر با دستوری که از طرف دادستان، از طرف دادگاه صادر میشود. روی موازین شرعیه، رفتن در حِرْز (1) مردم خلاف شرع است.
اهانت کردن به یک آدمی، ولو این آدم هم خودش یک آدم مخالفِ مثلاً چه باشد، باز حق اهانت نیست. این حق است که جزایش را به او بدهند، دیگر اهانت چرا به او بکنند؟ رفتن منزل، به خانوادهاش تعرض کردن، به بچههایش تعرض کردن، اینها اموری است که نباید بشود. ما میخواهیم اسلام باشد، ما نباید یک کاری بکنیم که بگویند که دادگاهها در زمان طاغوت هم این کارها را نمیکردند! خوب، به ما میگویند این حرفها را، ما چه میدانیم. باید شما آقایان علاج بکنید مسئله را. اگر میتوانید علاج بکنید، علاج بکنید. والّا الزامی ندارید که قاضی باشید. اگر میتوانید روی موازین قضا، روی موازین اسلام، عمل بکنید، باید بکنید. چنانچه نمیتوانید، واقعاً میبینید که محذور دارد، نمیشود، عرض میکنم که قدرت ندارید بروید جلو بگیرید، خوب، ممکن است کنار بروید. در هر صورت، مسئله مسئله مهم است. نه از باب اینکه خود قضا مهم [است]؛ خودش بسیار مهم است؛ اما قضا یکوقت در یک محیطی است که نداریم اشخاصی که بخواهند صدمه به اصل اسلام بزنند؛ آنجا باید بگوییم قضا بسیار مهم است، و قاضی باید چه باشد و اینها. یکوقت وضع وضعی است که صدمه به اسلام میخواهند بزنند. این دیگر چند برابر میشود اهمیتش. باید همه - چه قضات، چه دادستانها، چه