- » امروز پنجشنبه، 1 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
هم باز یک دسته دیگر هستند؛ بعد از آنها هم باز یک دسته دیگر هستند. و ما باید بالای پشت بام برویم با مردم تماس بگیریم، پایین و اینجا، در عین حال میبینید که آنهایی که میخواهند مفسده کنند میگویند که اصلاً کسی با فلانی ملاقات نمیکند! الآن شما که اینجا هستید، آنها نشستهاند با قلم خودشان میگویند که با فلانی اصلاً کسی ملاقات نمی کند. یک کانال دارد، و آن هم مثلاً بعض از اهل علم هست! در صورتی که من از صبح که پا میشوم - که شما میدانید خوب، من سنم هشتاد سال است - از صبح که پا میشوم تا ظهر - که گاهی وقتها نماز ظهرم یک قدری عقب میافتد - با مردم مختلف، با اشخاص مختلف، با زنها، با مردها، با اهل علم، با غیر اهل علم، طوایف مختلف با من صحبت میکنند و حرفهایشان را میزنند. همین طور که شما دارید میگویید، شما حرفهایتان را زدید. اینها که میگویند که فلانی کسی با او ملاقات نمیکند، نظرشان این است که به مردم حالی کنند که فلانی نمیتواند کار بکند، برای اینکه هیچ اطلاع از هیچ جا ندارد! آدمی که هیچ اطلاع از جایی ندارد خوب، نمیتواند یک کاری انجام بدهد. در صورتی که من از همه جاها مطلعم. الآن مسائلی که آقا راجع به کردستان گفتند من مطلع بودم. آن مسائل را بیشترش را مطلع بودیم.
هشدار نسبت به فاصله طبقاتی
و مسائلی که شما الآن [مطرح] کردید مسائلی است که مکرر صحبت شده است. عرض میکنم که در فکر هستیم، و شما مطمئن باشید که اسلام برای مستضعفین است. من اشخاصی که سرمایه دار بودند، اشخاصی که عرض میکنم کارخانه دار بودند، مکرر اینجا جمعیتشان گاهی آمدند، من با آنها صحبت کردم گفتم به اینکه نمیشود اینطور که یک دستهای آنطور زندگی بکنند و حتی برای سگهایشان اتومبیل داشته باشند؛ و یک دسته دیگر توی این زاغهها باشند که هر ده نفرشان توی سوراخی. این اصلاً قابل تحمل نیست.
و من اعلام خطر کردم به آنها، گفتم اگر خدای نخواسته یک وقت در متن اسلام
هشدار نسبت به فاصله طبقاتی
و مسائلی که شما الآن [مطرح] کردید مسائلی است که مکرر صحبت شده است. عرض میکنم که در فکر هستیم، و شما مطمئن باشید که اسلام برای مستضعفین است. من اشخاصی که سرمایه دار بودند، اشخاصی که عرض میکنم کارخانه دار بودند، مکرر اینجا جمعیتشان گاهی آمدند، من با آنها صحبت کردم گفتم به اینکه نمیشود اینطور که یک دستهای آنطور زندگی بکنند و حتی برای سگهایشان اتومبیل داشته باشند؛ و یک دسته دیگر توی این زاغهها باشند که هر ده نفرشان توی سوراخی. این اصلاً قابل تحمل نیست.
و من اعلام خطر کردم به آنها، گفتم اگر خدای نخواسته یک وقت در متن اسلام