- » امروز جمعه، 2 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
را بنویسید و امضاء بکنید. با این کار، مقدمهای درست میشود و مجلسی در مسجد اعظم میگیریم؛ به رادیو و تلویزیون هم میگوییم بیایند، آقای گلپایگانی و آقای نجفی هم بیایند. شما هستید، امام هم شرکت میکند. در آن مجلس من منبر میروم و آنطور که شما میخواهید، صحبت میکنم. میگویم آیت الله شریعتمداری که در انقلاب اسلامی قلماً و قدماً خدمات بسیاری کردهاند، اخیراً متوجه شدهاند که حزب خلق مسلمان مضر است و بر خلاف مصلحت انقلاب اسلامی است. اصلاً انقلاب اسلامی یک حقیقت است و آن حقیقت، اسلام است. لذا آیت الله شریعتمداری با مشورت امام و مصلحت بینی ایشان از حزب خلق مسلمان استعفا کرده و نوشتهاند که این حزب مربوط به من نیست» .... چون در بیان مطلب احترام زیادی نسبت به ایشان بود، قدری فکر کرد و گفت: «گمان نمیکنم امام این کار را بکند.»
گفتم: «من میروم و میگویم، اگر فرمود، این کار را میکنم، آیا شما نیز بدون تردید این کار را میکنید؟
گذشته از امام، آقای گلپایگانی و آقای نجفی هم هستند، آنها هم قطعاً میآیند». باز متحیر ماند، ولی بعد گفت: «خیلی خوب، بروید و به امام بگویید. ببینید امام حاضر است، یا نه؟ اگر حاضر است، این کار را بکنید.»
برای سومین بار آمدم خدمت امام و گفتم: «آقای شریعتمداری، با این وعدهای که من به او دادم و گفتم به منبر میروم و آنطور که بخواهید صحبت میکنم، موافقند؛ اما نگران هستند که شما با این امر موافقت نکنید. آیا شما موافق هستید؟» امام فرمود:]
بله انقلاب اسلامی و حفظ عزّ اسلام و کوتاه کردن دست اجانب، آنقدر برای من مهم است که با این طرح حتماً موافقت دارم و در مجلس هم شرکت میکنم؛ میآیم و مینشینم. آنچه را هم که خود ایشان بخواهد و شما مصلحت میدانید، در منبر بگویید.
[آقای فلسفی: برای بار سوم به منزل آقای شریعتمداری رفتم و موافقت امام را به ایشان اعلام کردم.
گفتم: «خوب، بنا شد که شما متنی را امشب خودتان بنویسید، فردا بیاییم ببینیم اگر نواقصی داشت تکمیل کنیم و بعد ببریم به امام بدهیم. اگر ایشان موافقت کرد، امضاء کنیم و سپس مجلس را تشکیل دهیم». گفت: «بله، بد نیست، موافقت میکنم؛ اما یک شرط دارد. من باید امشب با بعضی از رفقا مشورت کنم. بدون مشورت، قول قطعی نمیدهم. امشب برای من شب مشورت باشد. من متن ر ا مینویسم. اگر مشورت، درست درآمد و خصوصیاتی علاوه شد؛ آن وقت فردا صبح اینجا بیایید که
گفتم: «من میروم و میگویم، اگر فرمود، این کار را میکنم، آیا شما نیز بدون تردید این کار را میکنید؟
گذشته از امام، آقای گلپایگانی و آقای نجفی هم هستند، آنها هم قطعاً میآیند». باز متحیر ماند، ولی بعد گفت: «خیلی خوب، بروید و به امام بگویید. ببینید امام حاضر است، یا نه؟ اگر حاضر است، این کار را بکنید.»
برای سومین بار آمدم خدمت امام و گفتم: «آقای شریعتمداری، با این وعدهای که من به او دادم و گفتم به منبر میروم و آنطور که بخواهید صحبت میکنم، موافقند؛ اما نگران هستند که شما با این امر موافقت نکنید. آیا شما موافق هستید؟» امام فرمود:]
بله انقلاب اسلامی و حفظ عزّ اسلام و کوتاه کردن دست اجانب، آنقدر برای من مهم است که با این طرح حتماً موافقت دارم و در مجلس هم شرکت میکنم؛ میآیم و مینشینم. آنچه را هم که خود ایشان بخواهد و شما مصلحت میدانید، در منبر بگویید.
[آقای فلسفی: برای بار سوم به منزل آقای شریعتمداری رفتم و موافقت امام را به ایشان اعلام کردم.
گفتم: «خوب، بنا شد که شما متنی را امشب خودتان بنویسید، فردا بیاییم ببینیم اگر نواقصی داشت تکمیل کنیم و بعد ببریم به امام بدهیم. اگر ایشان موافقت کرد، امضاء کنیم و سپس مجلس را تشکیل دهیم». گفت: «بله، بد نیست، موافقت میکنم؛ اما یک شرط دارد. من باید امشب با بعضی از رفقا مشورت کنم. بدون مشورت، قول قطعی نمیدهم. امشب برای من شب مشورت باشد. من متن ر ا مینویسم. اگر مشورت، درست درآمد و خصوصیاتی علاوه شد؛ آن وقت فردا صبح اینجا بیایید که