- » امروز یکشنبه، 4 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
باید کاری بکنیم که خودمان و همه قشرهای ملت و همه جوانان ما باورشان بیاید که ما هم آدمیم. تبلیغات همچو کرده است که ما را از آدم بودن بیرون کرده است. باورمان آمده است که آنها هرچه هست، هستند. اگر بخواهیم این مملکت ما یک مملکت مستقلی باشد، محتاج به غیر نباشد، باید آن کشاورزش و آن کارگرش و آن کارمندش و همه قشرها بنای بر این بگذارند که ما خودمان یک موجودی هستیم. یک آدمی هستیم.
مملکتمان هم یک مملکتی است. همه چیز هم دارد. یک مملکت غنیای است. و همچو کردند که ما باید در آنجایی که چاههای نفتمان هست گرسنگی بخوریم! آنجایی که آبها دارد هرز میرود، و زمینهای سرشار هست که همه چیز از آن میشود ایجاد بشود، زمینها افتاده باشد، آبها هم هرز برود. این یک کارهای استعماری بوده. یعنی میخواستند در محیط نفت مردم گدا باشند تا کارگر ارزان باشد. تا بتوانند استعمارش کنند همه جا را. هر جا را با یک نقشهای عقب نگه داشتند تا استفاده کنند.
ما تا نفهمیم این مسائل را، توجه نکنیم به این مسائل و خودمان را نیابیم، این گمشده را پیدا نکنیم، این مغزی که گم شده است و به جای او یک مغز دیگری نشسته عوضش نکنیم نمیتوانیم مستقل بشویم. استقلال مغزی شرط اول استقلال است. استقلال فکری شرط اول استقلال است که ما فکرهامان را عوض کنیم. از این انگل بودن خودمان را درآوریم. باید ما اگر بخواهیم، اگر همه ملت ما ادراک این معنا را کرده باشند که همه چیز ما را اینها بردهاند و ما اینها را بیرون کردهایم، باید خودمان خودمان را نگه داریم. اگر این نشود، بعدها باز همان مسائل کم کم با تدریج - حوصله آنها زیاد است - همین مسائل سابق تحمیل ما میشود. اگر ما بیدار نشویم، و با دو چشم، یک - دو چشم دیگر هم قرض نکنیم و نگاه نکنیم به اطراف خودمان و به مملکت و احتیاجات خودمان، کم کم بتدریج آنها باز به ما تحمیل میکنند. همه چیز را به ما تحمیل میکنند. با دست خودمان به ما تحمیل میکنند.
وحشت جهانخواران از اسلام
الآن که میبینید این آشوبها را در اطراف مملکت راه انداختهاند همهاش برای این
مملکتمان هم یک مملکتی است. همه چیز هم دارد. یک مملکت غنیای است. و همچو کردند که ما باید در آنجایی که چاههای نفتمان هست گرسنگی بخوریم! آنجایی که آبها دارد هرز میرود، و زمینهای سرشار هست که همه چیز از آن میشود ایجاد بشود، زمینها افتاده باشد، آبها هم هرز برود. این یک کارهای استعماری بوده. یعنی میخواستند در محیط نفت مردم گدا باشند تا کارگر ارزان باشد. تا بتوانند استعمارش کنند همه جا را. هر جا را با یک نقشهای عقب نگه داشتند تا استفاده کنند.
ما تا نفهمیم این مسائل را، توجه نکنیم به این مسائل و خودمان را نیابیم، این گمشده را پیدا نکنیم، این مغزی که گم شده است و به جای او یک مغز دیگری نشسته عوضش نکنیم نمیتوانیم مستقل بشویم. استقلال مغزی شرط اول استقلال است. استقلال فکری شرط اول استقلال است که ما فکرهامان را عوض کنیم. از این انگل بودن خودمان را درآوریم. باید ما اگر بخواهیم، اگر همه ملت ما ادراک این معنا را کرده باشند که همه چیز ما را اینها بردهاند و ما اینها را بیرون کردهایم، باید خودمان خودمان را نگه داریم. اگر این نشود، بعدها باز همان مسائل کم کم با تدریج - حوصله آنها زیاد است - همین مسائل سابق تحمیل ما میشود. اگر ما بیدار نشویم، و با دو چشم، یک - دو چشم دیگر هم قرض نکنیم و نگاه نکنیم به اطراف خودمان و به مملکت و احتیاجات خودمان، کم کم بتدریج آنها باز به ما تحمیل میکنند. همه چیز را به ما تحمیل میکنند. با دست خودمان به ما تحمیل میکنند.
وحشت جهانخواران از اسلام
الآن که میبینید این آشوبها را در اطراف مملکت راه انداختهاند همهاش برای این