- » امروز پنجشنبه، 1 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
بروند. به اسمهای مختلف میروند نمیگذارند کشاورزها مشغول کارشان بشوند. آنها را باید خود مردم کنار بزنند، و قوای انتظامی هم کنارشان بزنند. مردم با آسوده خاطر بودن مشغول زراعت بشوند. فردا اگر خدای نخواسته جلو گرفتند، ما محتاج بشویم به خارج.
اگر محتاج شدیم به خارج، همه مسائل برمیگردد. شکم گرسنه میگویند ایمان ندارد.
اگر خدای نخواسته اینها همچو کردند که ما احتیاج پیدا کردیم که گندم بدهد، این احتیاج اسباب این میشود که ما وابستگی سیاسی هم پیدا کنیم، وابستگی فرهنگی هم پیدا کنیم، وابستگی نظامی هم پیدا کنیم، و همه چیزمان از دست برود. در یک همچو حالی نباید اختلافات را دامن زد. نباید آن بگوید من حزب کذا، آن بگوید من حزب کذا. نباید این قدر حزبها پیدا بشود. دویست تا حزب پیدا بشود. این قدر جمعیتها پیدا بشود. باید همهشان با هم مجتمع برای نجات یک کشوری که همه در آن میخواهند زندگی بکنند.
نجات به این است که جهت اقتصادیش را، هر که مشغول هر کاری هست خوب انجام بدهد، تا جهت اقتصادی درست بشود. کارخانهها را راه بیندازند. کارخانههای خصوصی، بزرگ، کوچک. آنهایی که میآیند آشوب میکنند در کارخانهها بدانند که اینها مانع هستند. اینها نمیخواهند که این مملکت سر و سامان پیدا کند. جلوشان را بگیرند. و کشاورزها همینطور. هرکس مشغول هر کاری هست خوب انجام بدهد آن کار را.
رسالت سنگین فرهنگیان
فرهنگیها یک مسئله بسیار بزرگی در گردنشان هست و آن تربیت است؛ تربیت جوانهاست، تربیت بچههاست. این تربیت بچهها اگر تحقق درست پیدا بکند که این بچههای کوچکی که تحت تربیت معلمین هستند خوب تربیت بشوند، مملکت ما بعدها نجات پیدا میکند. ما از اینکه فاقدیم یک مغزهای متفکر صحیح و سالم، مغز متفکر زیاد است. اما متفکری که سالم نیست مغزش، ما باید کوشش کنیم که این مغزهای کوچولوی بچهها را از حالا سالم بار بیاوریم تا بتوانند اینها بعدها دفاع کنند از کشورتان. آتیه کشور
اگر محتاج شدیم به خارج، همه مسائل برمیگردد. شکم گرسنه میگویند ایمان ندارد.
اگر خدای نخواسته اینها همچو کردند که ما احتیاج پیدا کردیم که گندم بدهد، این احتیاج اسباب این میشود که ما وابستگی سیاسی هم پیدا کنیم، وابستگی فرهنگی هم پیدا کنیم، وابستگی نظامی هم پیدا کنیم، و همه چیزمان از دست برود. در یک همچو حالی نباید اختلافات را دامن زد. نباید آن بگوید من حزب کذا، آن بگوید من حزب کذا. نباید این قدر حزبها پیدا بشود. دویست تا حزب پیدا بشود. این قدر جمعیتها پیدا بشود. باید همهشان با هم مجتمع برای نجات یک کشوری که همه در آن میخواهند زندگی بکنند.
نجات به این است که جهت اقتصادیش را، هر که مشغول هر کاری هست خوب انجام بدهد، تا جهت اقتصادی درست بشود. کارخانهها را راه بیندازند. کارخانههای خصوصی، بزرگ، کوچک. آنهایی که میآیند آشوب میکنند در کارخانهها بدانند که اینها مانع هستند. اینها نمیخواهند که این مملکت سر و سامان پیدا کند. جلوشان را بگیرند. و کشاورزها همینطور. هرکس مشغول هر کاری هست خوب انجام بدهد آن کار را.
رسالت سنگین فرهنگیان
فرهنگیها یک مسئله بسیار بزرگی در گردنشان هست و آن تربیت است؛ تربیت جوانهاست، تربیت بچههاست. این تربیت بچهها اگر تحقق درست پیدا بکند که این بچههای کوچکی که تحت تربیت معلمین هستند خوب تربیت بشوند، مملکت ما بعدها نجات پیدا میکند. ما از اینکه فاقدیم یک مغزهای متفکر صحیح و سالم، مغز متفکر زیاد است. اما متفکری که سالم نیست مغزش، ما باید کوشش کنیم که این مغزهای کوچولوی بچهها را از حالا سالم بار بیاوریم تا بتوانند اینها بعدها دفاع کنند از کشورتان. آتیه کشور