- » امروز پنجشنبه، 1 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
ضربههای سنگین بریتانیا از روحانیون
و عمده نظر این بود که روحانیت را دیده بودند. آنهایی که احتمالاً این را وادار به این امور میکردند، دیده بودند لااقل این صد سال را درست دیده بودند که هر وقت که بنا بود یک شکستی به ملت بیاید، روحانیت جلویش را میگرفت. یک شکستی به کشور بیای روحانیت جلویش رامی گرفت دیده بودند که در مثلا عراق که انگلیسها عراق را آن وقت تقریباً گرفته بودند، آن روحانی بزرگ مرحوم آقا میرزا محمدتقی (1) جلویش را گرفت و از [دست] ایشان گرفت عراق را. استقلال عراق را او میگرفت از آنها. و باز دیده بودند که قبل از او میرزای شیرازی (2) با یک کلمه، ایران را نجات داد از دست انگلیسها و مزاحم را میدیدند که همین روحانیین هستند. و اگر چنانچه بخواهند آن چیزهایی که آنها میخواهند که عبارت از مخازن شرق بود، عبارت از معادن شرق بود، اینها را آنها میخواستند و علاوه بر این، شرق را بازار کنند برای خودشان. از آن طرف مخازنشان را ببرند و از آن طرف با صورت دیگر بازار درست کنند و هرچه دارند به این بازار صرف کنند. ما را به صورت یک مصرف درآورند. میدیدند که روحانیت اگر زنده باشد، و چشمش را باز کند و بگذارند به حیات خودش ادامه بدهد این مزاحم است. از این جهت روحانیت را با تمام قوا کوبیدند. به طوری که این حوزه علمیهای که آن وقت البته هزار و چند صد تا محصل داشت، رسید به یک چهار صد نفر، آن هم چهارصد نفری که توسری خورده، چهارصد نفری که هیچ نتواند یک کلمه صحبت کند. یک کلمه تمام منابر را در سرتاسر ایران، تمام خطبا را در سرتاسر ایران زبانشان را بستند. و تمام علما را در سرتاسر ایران زبانشان را بستند. مع ذلک خوب، در زمان رضاشاه هم یکی - دو - سه دفعه قیام کردند علما. مع ذلک چون قیامی بود که ملت از بس ترسیده بود از او
و عمده نظر این بود که روحانیت را دیده بودند. آنهایی که احتمالاً این را وادار به این امور میکردند، دیده بودند لااقل این صد سال را درست دیده بودند که هر وقت که بنا بود یک شکستی به ملت بیاید، روحانیت جلویش را میگرفت. یک شکستی به کشور بیای روحانیت جلویش رامی گرفت دیده بودند که در مثلا عراق که انگلیسها عراق را آن وقت تقریباً گرفته بودند، آن روحانی بزرگ مرحوم آقا میرزا محمدتقی (1) جلویش را گرفت و از [دست] ایشان گرفت عراق را. استقلال عراق را او میگرفت از آنها. و باز دیده بودند که قبل از او میرزای شیرازی (2) با یک کلمه، ایران را نجات داد از دست انگلیسها و مزاحم را میدیدند که همین روحانیین هستند. و اگر چنانچه بخواهند آن چیزهایی که آنها میخواهند که عبارت از مخازن شرق بود، عبارت از معادن شرق بود، اینها را آنها میخواستند و علاوه بر این، شرق را بازار کنند برای خودشان. از آن طرف مخازنشان را ببرند و از آن طرف با صورت دیگر بازار درست کنند و هرچه دارند به این بازار صرف کنند. ما را به صورت یک مصرف درآورند. میدیدند که روحانیت اگر زنده باشد، و چشمش را باز کند و بگذارند به حیات خودش ادامه بدهد این مزاحم است. از این جهت روحانیت را با تمام قوا کوبیدند. به طوری که این حوزه علمیهای که آن وقت البته هزار و چند صد تا محصل داشت، رسید به یک چهار صد نفر، آن هم چهارصد نفری که توسری خورده، چهارصد نفری که هیچ نتواند یک کلمه صحبت کند. یک کلمه تمام منابر را در سرتاسر ایران، تمام خطبا را در سرتاسر ایران زبانشان را بستند. و تمام علما را در سرتاسر ایران زبانشان را بستند. مع ذلک خوب، در زمان رضاشاه هم یکی - دو - سه دفعه قیام کردند علما. مع ذلک چون قیامی بود که ملت از بس ترسیده بود از او