- » امروز یکشنبه، 4 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
پیروزی رساند حفظش کنید. و این توجه به خدا، و همین ایمانی که شما را پیش برد و بی اعتنایی به آن چیزهایی که خود آدم میخواهد بلااشکال شما توجه به این داشتید.
همه خواهرها، برادرها، آن روزی که تو خیابانها میآمدید و فریاد میزدید که این رژیم را ما نمیخواهیم و جمهوری اسلامی را میخواهیم، توجه داشتید که هیچ کدام فکر این نبودید که لباستان چی است، خانهتان چی است، زندگیتان چی است، مدرسههایتان چه جوری است، هیچ، ابداً، این فکر در مغز شماها نبود. اگر این فکر بود پیروز نمیشدید.
اگر هر کدام فکر این بودید که زندگیام باید چه جوری باشد، پیروز نمیشدید. برای اینکه هرکس فکر خاصی دارد و دنبال آن است. همه جهات مربوط به خودتان را رها کردید و وجهه قلبتان خدا بود و اینکه اسلام را میخواهیم زنده کنیم. از ظلم و از بیدادگریها به تنگ آمده بودید. توجه کرده بودید به عدالت الهی. و آن روزی که پیش میرفتید هیچ در فکر نبودید. همه به فکر آن مقصد بودید. این معنا اگر از دست شما گرفته بشود و حالا [دائماً] مربوط باشد به کارهای خودتان، اگر ما به آخر رسیده بودیم، آن وقت وقت این بود که بنشینیم راجع به اینکه چه باید بکنیم، سازندگی. اما ما به آخر نرسیدیم ما. الآن نظیر همان وقتهاست که توی خیابانها فریاد میزدید. حالا آن جهت خیابانیاش از بین رفته است لکن مواجهید با یک قدرت بالاتر و آن قدرت امریکا و دیگران.
پیروزی انقلاب و گردنههای خطرناک
اگر ما خودمان را پیروز حساب کنیم و برویم دنبال اینکه باید ما حالا که پیروز هستیم برویم ببینیم کی چی دارد، کی چی ندارد، برگردیم به خودمان و به حال خودمان، این پیروزی همین جا توقف میکند. اگر توقف هم بکند خوب است، عقب میرود. آنها توطئه میکنند و با هم مجتمع میشوند. شماها وقتی برگشتید به حال خودتان، با هم متفرق میشوید. آن وقت شما مجتمع بودید و آسیب ناپذیر و آنها نمیتوانستند کاری بکنند. حالا شیاطین با هم اجتماع میکنند و با هم پیوند میکنند. و شما چنانچه از آن
همه خواهرها، برادرها، آن روزی که تو خیابانها میآمدید و فریاد میزدید که این رژیم را ما نمیخواهیم و جمهوری اسلامی را میخواهیم، توجه داشتید که هیچ کدام فکر این نبودید که لباستان چی است، خانهتان چی است، زندگیتان چی است، مدرسههایتان چه جوری است، هیچ، ابداً، این فکر در مغز شماها نبود. اگر این فکر بود پیروز نمیشدید.
اگر هر کدام فکر این بودید که زندگیام باید چه جوری باشد، پیروز نمیشدید. برای اینکه هرکس فکر خاصی دارد و دنبال آن است. همه جهات مربوط به خودتان را رها کردید و وجهه قلبتان خدا بود و اینکه اسلام را میخواهیم زنده کنیم. از ظلم و از بیدادگریها به تنگ آمده بودید. توجه کرده بودید به عدالت الهی. و آن روزی که پیش میرفتید هیچ در فکر نبودید. همه به فکر آن مقصد بودید. این معنا اگر از دست شما گرفته بشود و حالا [دائماً] مربوط باشد به کارهای خودتان، اگر ما به آخر رسیده بودیم، آن وقت وقت این بود که بنشینیم راجع به اینکه چه باید بکنیم، سازندگی. اما ما به آخر نرسیدیم ما. الآن نظیر همان وقتهاست که توی خیابانها فریاد میزدید. حالا آن جهت خیابانیاش از بین رفته است لکن مواجهید با یک قدرت بالاتر و آن قدرت امریکا و دیگران.
پیروزی انقلاب و گردنههای خطرناک
اگر ما خودمان را پیروز حساب کنیم و برویم دنبال اینکه باید ما حالا که پیروز هستیم برویم ببینیم کی چی دارد، کی چی ندارد، برگردیم به خودمان و به حال خودمان، این پیروزی همین جا توقف میکند. اگر توقف هم بکند خوب است، عقب میرود. آنها توطئه میکنند و با هم مجتمع میشوند. شماها وقتی برگشتید به حال خودتان، با هم متفرق میشوید. آن وقت شما مجتمع بودید و آسیب ناپذیر و آنها نمیتوانستند کاری بکنند. حالا شیاطین با هم اجتماع میکنند و با هم پیوند میکنند. و شما چنانچه از آن