- » امروز پنجشنبه، 1 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
بودند، در این شمیران و تمام بقعههایی که در اینجاهاست، مرکز اینطور گرفتاریها برای جوانهای ما بود، آن کی بود که این جوانها را از مراکز فساد به میدان مبارزه کشاند؟ آن کی بود که این تحول را در کشور ما و در افراد کشور ما ایجاد کرد که اشخاصی که از یک پاسبان [میترسیدند به میدان آمدند.] یک بازار از یک پاسبان میترسید، یک بازار! شماها دیده بودید اگر یک پاسبان میآمد در بازار تهران؛ بزرگترین بازار ایران و میگفت که باید بیرق بزنید، کسی به خودش اصلاً همچه اجازهای نمیداد که [بگوید:] نخیر، نباید؛ ابداً همچه چیزی در کار نبود. آن کی بود که این جمعیتی که اینطور بودند، متحول کرد به یک جمعیتی که آمدند در میدانها و فریاد زدند مرگ بر رژیم پهلوی؟
آنهایی که نمیتوانستند یک کلمهای راجع به این رژیم صحبت بکنند، نه راجع به رژیم، راجع به یک نخست وزیری، راجع به یک پاسبانی، آن کی بود که این تحول را یکدفعه ایجاد کرد؟ مدارسی ما داشتیم که در مدارس بیایند تزریقاتی بکنند و از آن حال به حال دیگر [بگردانند؟!] با مدارس، در یک قرن هم نمیشود این کار را کرد. تبلیغات اینطور بود؟ تبلیغات، یک قرن تبلیغات هم این کار از آن نمیآید که به این معجزه آسایی، با وقت کم، یک همچو کار بزرگی بکند! این، آن بود که «مقلّب القلوب» است. این دعایی که در تحویل وارد شده است، تحقق پیدا کرد در ملت ما:
یا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الابْصارِ، یا مُدَبِّرَ اللَّیْلِ وَ النَّهار، یا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الاحْوالِ، حَوِّلْ حالَنا الی احسَنِ الْحالِ.
. این تحقق پیدا کرد؛ یعنی، متحول شد حال ما از آن خوف به یک قدرت، از آن ضعف به یک قدرت بزرگ، از آن خوفها به یک شجاعت. تمام گرفتاریها را همه از یادشان رفت. تمام خودبینیها، همه از بین رفت. یکدفعه یک ملت سی و چند میلیونی از یک حالی که در طول مدت شاهنشاهی اینها داشتند و در این آخر تقویت شده بود، روح یأس و روح بدبینی و روح ترس و اینها که جرأت نمیکرد یک آدم در داخل منزل خودش راجع به ساواک - فرضاً - راجع به اعلیحضرت همایونی! باشد، تو داخل منزلش، پیش اولادش جرأت نمیکرد یک کلمه بگوید؛ پسر از پدر میترسید؛ پدر از پسر، برادر از برادر. این چی بود؟ این کی بود که ما را اینطور شجاع کرد؟ ما بعد از آن همه ترس و
آنهایی که نمیتوانستند یک کلمهای راجع به این رژیم صحبت بکنند، نه راجع به رژیم، راجع به یک نخست وزیری، راجع به یک پاسبانی، آن کی بود که این تحول را یکدفعه ایجاد کرد؟ مدارسی ما داشتیم که در مدارس بیایند تزریقاتی بکنند و از آن حال به حال دیگر [بگردانند؟!] با مدارس، در یک قرن هم نمیشود این کار را کرد. تبلیغات اینطور بود؟ تبلیغات، یک قرن تبلیغات هم این کار از آن نمیآید که به این معجزه آسایی، با وقت کم، یک همچو کار بزرگی بکند! این، آن بود که «مقلّب القلوب» است. این دعایی که در تحویل وارد شده است، تحقق پیدا کرد در ملت ما:
یا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الابْصارِ، یا مُدَبِّرَ اللَّیْلِ وَ النَّهار، یا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الاحْوالِ، حَوِّلْ حالَنا الی احسَنِ الْحالِ.
. این تحقق پیدا کرد؛ یعنی، متحول شد حال ما از آن خوف به یک قدرت، از آن ضعف به یک قدرت بزرگ، از آن خوفها به یک شجاعت. تمام گرفتاریها را همه از یادشان رفت. تمام خودبینیها، همه از بین رفت. یکدفعه یک ملت سی و چند میلیونی از یک حالی که در طول مدت شاهنشاهی اینها داشتند و در این آخر تقویت شده بود، روح یأس و روح بدبینی و روح ترس و اینها که جرأت نمیکرد یک آدم در داخل منزل خودش راجع به ساواک - فرضاً - راجع به اعلیحضرت همایونی! باشد، تو داخل منزلش، پیش اولادش جرأت نمیکرد یک کلمه بگوید؛ پسر از پدر میترسید؛ پدر از پسر، برادر از برادر. این چی بود؟ این کی بود که ما را اینطور شجاع کرد؟ ما بعد از آن همه ترس و