- » امروز پنجشنبه، 1 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
سلطهشان زیاد بود به همه کشورها، اینطور مسائل را با حکومتهای آنها و با ملتهای دیگر باز تبلیغ میکردند و ایجاد خوف و رعب میکردند در همه کشورها و اینطور وانمود میکردند که اگر یک کشوری یک کلمه برخلاف این قدرت بزرگ، آن قدرت بزرگ، برخلاف امریکا، برخلاف شوروی و قبلاً برخلاف انگلستان، یک کلمه اگر بگوید، دولت را چه خواهند کرد و مملکت را خواهند گرفت و چه و چه خواهند کرد. این یک حیلهای بود که از سالهای طولانی اینها برای پیشرفت مقاصد خودشان، این حیله را به کار برده بودند. ملتها هم باورشان آمده بود. دولتهای کوچک هم نسبت به آن بزرگها باورشان آمده بود که اگر یک کلمه برخلاف فلان دولت بگویند اینها ساقط خواهند شد و از بین خواهند رفت و آنها هجوم خواهند کرد. لهذا، در بعضی از اوقات، که در چندین سال پیش از این، یک اولتیماتومی آنها میدادند به ایران - مثلاً - با همان لفظی که آنها، تشری که آنها میزدند، هر امری را که میخواستند، به مجلس تحمیل میکردند و به دولت تحمیل میکردند. اینها هم نسبت به ملت خودشان همینطور بود: همچو که صحبت حکومت نظامی میشد، دیگر مردم بکلی به واسطه خوفی که از اینها داشتند، بکلی خودشان را میباختند.
ضرورت شکستن خوف از قدرتها
این معنا را ما از اول به نظرمان آمد که باید این خوف را شکست. این یک رعبی است و ارعابی است که واقعیت ندارد زیاد. آنقدر که واقعیتش است صد چندان تبلیغات است.
دامن میزنند به آن و همه مردم را یا همه دولتها را میترسانند. به نظر میرسید که باید اگر بخواهد یک ملتی پیش ببرد یا مقابله بکند با دولت یا مقابله بکند با دولتهای بزرگ، به نظر میرسید که اگر ما بخواهیم یک عملی انجام بدهیم، باید این بتها را شکست و او به این است که باید خود آنهایی [را] که در رأس واقع شدند، هدف قرار داد. ابتدا با صحبت، با حرف، اینها را همچو کرد که از دل مردم این مسئله خارج بشود که نمیشود برخلاف فلان قدرت حرف زد. کم کم مردم این معنا را حس کردند که نه، آنطورها
ضرورت شکستن خوف از قدرتها
این معنا را ما از اول به نظرمان آمد که باید این خوف را شکست. این یک رعبی است و ارعابی است که واقعیت ندارد زیاد. آنقدر که واقعیتش است صد چندان تبلیغات است.
دامن میزنند به آن و همه مردم را یا همه دولتها را میترسانند. به نظر میرسید که باید اگر بخواهد یک ملتی پیش ببرد یا مقابله بکند با دولت یا مقابله بکند با دولتهای بزرگ، به نظر میرسید که اگر ما بخواهیم یک عملی انجام بدهیم، باید این بتها را شکست و او به این است که باید خود آنهایی [را] که در رأس واقع شدند، هدف قرار داد. ابتدا با صحبت، با حرف، اینها را همچو کرد که از دل مردم این مسئله خارج بشود که نمیشود برخلاف فلان قدرت حرف زد. کم کم مردم این معنا را حس کردند که نه، آنطورها