- » امروز پنجشنبه، 1 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
سخنرانی در جمع طلاب و دانشجویان (روز وحدت حوزه و دانشگاه)
- سخنرانیزمان: قبل از ظهر 27 آذر 1359 / 10 صفر 1401
مکان: تهران، جماران
موضوع: اهمیت نقش حوزه و دانشگاه و بیان وظایف این دو نهاد علمی
مناسبت: روز وحدت حوزه و دانشگاه
حضار: مدرسان و طلاب حوزه علمیه قم، دانشجویان عضو دفتر تحکیم وحدت حوزه و دانشگاهبسم الله الرحمن الرحیموحدت حوزه و دانشگاه
چه مجلس شورانگیزی است و چه اجتماع مبارکی! یک روز بود که دانشگاه و حوزههای علمیه نه آنکه از هم جدا بودند، جَوّی به وجود آورده بودند که با هم شاید دشمن بودند. نه دانشگاهی تحمل روحانی را داشت و نه روحانی تحمل دانشگاهی.
اساس هم این بود که دو قشری را که با اتحادشان تمام ملت متحد میشوند از هم جدا نگه دارند، و با هم مخالفشان کنند تا ملت اتحاد پیدا نکند. بحمدالله در این نهضت اسلامی، این انقلاب اسلامی، این تحول بزرگ حاصل شد که هیچ یک از این دو طایفه خودشان را از دیگری ان شاء الله جدا نمیدانند. آن وحشتی که دانشگاهیها از معمَّم داشتند و آن وحشتی که معمَّمین از دانشگاهیها داشتهاند، به اذن خدای تبارک و تعالی مرتفع شد. و حالا شما برادران دانشگاهی و برادران روحانی در کنار هم برای رفع مشکلات و برای به پیروزی رساندن انقلاب مجتمع هستید.
بی فایده بودن علم بدون تهذیب و تعهّد
دانشگاه و حوزههای علمیه و روحانیون میتوانند دو مرکز باشند برای تمام ترقیات و تمام پیشرفتهای کشور. و میتوانند دو مرکز باشند برای تمام انحرافات و تمام انحطاطات.
از دانشگاه هست که اشخاص متفکر متعهد بیرون میآید. اگر دانشگاه، دانشگاه باشد، اگر دانشگاه واقعاً دانشگاه باشد و دانشگاه اسلامی باشد؛ یعنی در کنار تحصیلات متحقَّق - در آنجا، تهذیب هم باشد، تعهد هم باشد، یک کشوری را اینها میتوانند به سعادت برسانند. و اگر حوزههای علمیه مُهذَّب باشند و متعهد باشند، یک کشور را میتوانند نجات بدهند. علمِ تنها اگر ضرر نداشته باشد، فایده ندارد. تمام این، وقتی ما به یک نظر وسیعی به همه دنیا و به همه دانشگاههایی که در دنیا هست بیندازیم، تمام این مصیبتها که برای بشر پیش آمده است ریشهاش از دانشگاه بوده. ریشهاش از این تخصصهای دانشگاهی بوده. این همه ابزار فنای انسان و این همه پیشرفتهایی که به خیال خودشان در ابزار جنگی دارند، اساسش از دانشمندانی بوده است که از دانشگاه بیرون آمدهاند. دانشگاهی که در کنار او اخلاق نبوده است، در کنار او تهذیب نبوده است. و تمام فسادهایی که در یک ملتی یا ملتها پیدا شده است از حوزههای علمیهای بوده است که متعهد به دستورات اسلامی نبودهاند. تمام این ادیانی که ساخته شده است از دانشمندان و علما سرچشمه گرفته است. علمی که پَهْلویِ او اخلاق و تعهد اسلامی نبوده است، تهذیب نبوده است، دنیا را دانشگاه به فساد کشانده است. و دنیا را دانشگاه میتواند به صلاح بکشد. دانشگاههای سرتاسر جهان اگر موازین انسانی را، اخلاق انسانی را، آنچه که در فطرت انسان است، در کنار تعلیم و تعلّم قرار بدهند، یک عالَم، عالَم نور میشود. و اگر تخصصها و علمها منفصل باشد از اخلاق، منفصل باشد از تهذیب، منفصل باشد از انسان آگاه، انسان متعهد، این همه مصیبتهایی که در دنیا پیدا شده است از همان متفکرین و متخصصین دانشگاهها بوده. این دو مرکز - که مرکز علم است - هم میتواند مرکز تمام گرفتاریهای بشر باشد و هم میتواند مرکز تمام ترقیات معنوی و مادی بشر باشد. علم و عمل، علم و تعهد به منزله دو بال هستند که با هم میتوانند به مراتب ترقی و تعالی برسند.
اهمیت نقش دانشگاه در جامعه
شما پنجاه سال دیدید که در این حکومت جائر، دانشگاه بود، اساتید دانشگاه بودند و کشور ما را همان اساتید دانشگاه و همان دانشگاهها کشاندند به دامن ابرقدرتها. این فاجعه بوده است برای این ملت که ابزار عملش، دست کسانی باشد که متعهد نیستند و به - فکر خودشان نیستند. این فاجعه است که ابزار علم در دست اشخاصی باشد که متعهد نیستند و اخلاق اسلامی ندارند. فرق بین دانشگاه و حوزههای علمیه نیست در اینکه اگر همراه با علم، تعهد باشد، تزکیه باشد، با این دو بال علم و اخلاق و عمل، مملکت خودشان را، کشور خودشان را نجات میدهند. و از حلقوم آنهایی که میخواهند همه چیز ما را ببرند نجات میدهند. و اگر علم تنها باشد، فقط در دانشگاهها تحصیل علم باشد، در مدارس تحصیل علم باشد، این علم، انسان را به فنا میکشد. منشأ همه گرفتاریهای یک کشور از دانشگاه هست و حوزههای علمی. و منشأ همه سعادتها، مادی و معنوی، از دانشگاه است و حوزههای علمی. اینکه نقشههای بزرگ برای نفوذ کردن در دانشگاهها و تربیت کردن جوانهای ما را به یک تربیتهایی که برخلاف مصالح کشورشان است، این برای این است، که اگر دانشگاه فاسد بشود، یک کشور فاسد میشود. اگر دانشگاه فقط نظرش به این باشد که تحصیل علم بکند، ما فرض این را میگیریم که خیر، خوب هم تحصیل میکرد - در صورتی که اینطور نبود - ، اگر ما فرض بکنیم که در دانشگاه، تمام علوم و فنون به وجه اعلا پیاده میشود، و به جوانهای ما تعلیم میشود، لکن در پهلوی او تبلیغاتی است که همین علم را آلت قرار میدهند از برای انحطاط یک کشور. اینهایی که از دانشگاهها بیرون آمده بودند و به مقامهای وزارت و کذا رسیده بودند و به مقامات دیگر، همینها بودند که ما را به دامن شرق و غرب کشاندند، و ما را وابسته کردند به آنها. ما که میگوییم که باید دانشگاه و فرهنگ اصلاح بشود، ما نمیخواهیم که دانشگاه نباشد. ما میخواهیم دانشگاهی باشد که برای ملت باشد، برای خودمان باشد. دانشگاهی که در خدمت امریکا باشد، نبودش بهتر است.
این قدر اشخاص از تعطیل دانشگاه ناراحتاند، دانشگاهی که به حسب آنچه که به من یکی از مطّلعین گفت همین چند روز پیش از این، دانشگاهی که اتاق جنگ بوده برای کردستان؛ یعنی در دانشگاه اتاقی بوده است که جنگ کردستان را، جنگ دمکرات را و سایر اشرار را اینها اداره میکردهاند، شماها یک همچو دانشگاهی میخواهید؟!
شما که فریادتان بلند شده است که چرا دانشگاه تعطیل است، میخواهید یک همچو - دانشگاهی باز بشود؟ اتاق جنگ باز بشود برای هدایت دمکرات و امثال این که ایران را به باد فنا بدهند؟ این دانشگاه را شما میخواهید؟ تأسفتان برای این دانشگاه است؟ آیا این دانشگاه اگر بسته باشد بهتر نیست که باز باشد؟
لزوم انقلاب فرهنگی در دانشگاهها
البته باید این اشخاصی که مأمورند که انقلاب فرهنگی دانشگاه را درست بکنند تعجیل بکنند که در اوّل مرتبه، فرصت عمل حاصل شده باشد. و دانشگاه، دانشگاه اسلامی و دانشگاه برای خود ملت باشد، و الّا همین ما درِ دانشگاه را باز کنیم و هر که میرود برود. شما مگر ندیدهاید که آن وقت که دانشگاه باز بود چه فسادهایی بود؟
دانشگاه سنگر بود از برای کمونیستها و اتاق جنگ بود برای کمونیستها. وشما تأسف میخورید که این دانشگاه نیست. میفهمید چه میگویید؟ از روی فهم میگویید؟ اگر از روی فهم میگویید، باید تکلیفتان معیّن بشود. و اگر از روی نادانی میگویید، چطور شما این دانشگاهی را که در چندمین ماه پیش، در یک سال، چقدر پیش، مرکز همه فسادها قرارش داده بودند، و در چنگال کمونیستها و چریکها و سایر ارگانهای منافق بود حالا میخواهید باز بشود؟ میخواهید باز آنها بیایند؟ أسفِ شما بر این است که چرا منافقین نباشند در دانشگاه؟ تأسف شما بر این است که چرا اسلام باید باشد در دانشگاه؟
دانشگاهی که مرکز یک همچو کارهایی باشد، این دانش هم حتی ندارد، برای اینکه تحصیل و دانش وقت میخواهد، وقت آرام میخواهد، محیط آرام میخواهد، محیطی که هر روز به جان هم بیفتند و به هم بکوبند هم را، این محیط نمیتواند محیط حتی علم باشد. شمایی که دانشگاه را میخواهید با همان وضعش باز بشود، شما میخواهید ما را به همان وابستگیهایی که داشتیم ما را برسانید، و ما را برگردانید به حال وابستگی. نه دانشگاهی دیگر حاضر است به این کار و نه ملت حاضر است. شماها که این قدر دلسوزی برای دانشگاه میکنید و تعطیل، خوب بیایید وارد بشوید در کار. دانشگاه را یک دانشگاه اسلامیاش کنید، کمک کنید، نه اینکه بنشینید بنویسید که چرا دانشگاه - تعطیل است. آن دانشگاه را شما میخواهید؟ دانشگاه زمان رضاخان و زمان محمدرضا را میخواهید شما؟ میخواهید از دانشگاه امثال «شریف امامی (1) بیرون بیاید؟ اصلاح کنید خودتان را آقا! توجه شما ندارید به مسائل. خدا نکند که توجه داشته باشید». لکن حمل به صحت این است که شما توجه ندارید به مسائل. شم سیاسی، شماها ندارید.
دانشگاهها در سرتاسر دنیا در خدمت ابرقدرتها هستند و بودهاند، و ما میخواهیم نباشد این. در دانشگاههای ما هم اصلاً عملش هم این قدرها نبود. یک عدهای، البته هم متعهد بودند و هم چه، اما در اقلیت واقع شده بودند که مشت محکم کمونیستها نمیگذاشت اینها کاری انجام بدهند. حالا هم اگر دانشگاه باز بشود، اساتید متعهد داشته باشیم، نمیگذارند اینها که دانشگاه، دانشگاه باشد. حتی دانشگاه، دانشش هم در آن نبود. اگر دانش در آن بود، چرا الآن بعد از این همه سال و میلیاردها خرج و بودجه این ملت صرف شد، و حالا وقتی که میخواهند یک مریضی را که یک قدری مرض آن مشکل است معالجه کنیم، میگویید باید برود به خارج؟ این وابستگی نیست؟ شما یک همچو دانشگاهی میخواهید که بعد از پنجاه سال مریضش باید برود درانگلستان خودش را معالجه کند؟ اگر دانشگاه به همان حال باشد، هر روزی که بر دانشگاه بگذرد بر فساد این مملکت اضافه میشود. ما را خواهی نخواهی دانشگاه میکشد به دامن امریکا یا شوروی؛ این نمیشود، غیر از این، برای اینکه اساس از دانشگاه شروع میشود. مردم بازار نمیتوانند ما را بِکِشند به دامن شوروی یا امریکا. مردمی که دهقان هستند نمیتوانند ما را بکشند به دامن این و آن. مردمی که در کارخانهها هستند نمیتوانند این کار را بکنند. معمّمین هم نمیتوانند این کار را بکنند ولو اینکه در آنها آدم فاسد باشد.
آن که میتواند ما را وابسته و در دامن امریکا یا شوروی بِکِشد، دانشگاه است، برای - اینکه همه چیز ما در دانشگاه است. همت کنید با هم دانشگاه را اصلاح کنید. هی ننویسید که چرا دانشگاه باز نمیشود. آن دانشگاه نباید باز بشود. دانشگاهی که امثال «شریف امامی» را تربیت میکند نباید هم باز بشود. دانشگاه باید علم و تخصص را به آن مرتبه عالی برساند، و تعهد و اخلاق و اسلامیت را هم به آن مرتبه عالی. باید مهذّب بشود، هم دانشگاه هم حوزههای علمیه.
وظیفه حوزهها و دانشگاهها در تربیت انسان
باید از حوزههای علمیه یک عالِمی به تمام معنا متعهد بیرون بیاید، و مرکز ساخت انسان باشد؛ و دانشگاه هم مرکز ساخت انسان. ما انسان دانشگاهی میخواهیم، نه معلم و دانشجو. دانشگاه باید انسان ایجاد کند و انسان بیرون بدهد از خودش. اگر انسان بیرون داد از خودش، انسان حاضر نمیشود که کشور خودش را تسلیم کند به غیر. انسان حاضر نمیشود که تحت ذلّت برود و اسارت. آنها هم از انسان میترسند.
سابق رضاخان از مدرّس میترسید برای اینکه انسان بود. آن وقت هم مدرّس از قراری که از او نقل کردهاند گفته بود که: «در مجلس ما یک مسلمان هست، آن هم ارباب کیخسرو» (1) رضاخان رقیب خودش را مدرّس میدانست، به دیگران اعتنایی نداشت. رقیب خودش را مدرّس میدانست که وقتی که میایستاد و صحبت میکرد، متزلزل میکرد همه را. یک انسان بود، وضع زندگیاش آن بود که شما شنیدید و من دیدم. وقتی که وکیل شد یعنی؛ از اول به عنوان فقیهی که باید در مجلس باشد تعیین شد. آنطور که نقل کردهاند، یک گاری با یک اسبی [در] اصفهان خریده بود و سوار شده بود و خودش آورده بود تا تهران. آنجا آن را هم فروخته بود. و منزلش یک منزل مُحقَّر از حیث ساختمان. یک قدری بزرگ بود ولی محقَّر از حیث ساختمان. و زندگی یک زندگی - مادون (1) عادی که در آن وقت لباس کرباس ایشان زبانزد بود. کرباسی که باید از خود ایران باشد میپوشید. این وطنخواهها کدام لباسشان مال ایران است؟
باید همه اشخاصی که علاقه دارند به این کشور، علاقه دارند به اسلام، علاقه دارند به این ملت، توانشان را روی هم بگذارند برای اصلاح دانشگاه. خطر دانشگاه از خطر بمب خوشهای بالاتر است. چنانچه خطر حوزههای علمیه هم از خطر دانشگاه بالاتر است.
باید تهذیب بشوند اینها. باید اشخاص متعهد - چه در حوزههای علمیه و چه در دانشگاه - کمر خودشان را محکم ببندند برای اصلاح. حالا شما آقایان یک قدم برداشتید و این قدم پُر برکتی است و او اینکه آن دیوار بزرگی که بین شما کشیده بودند، آن سدّ عظیمی را که مابین به اصطلاح فیضیه و دانشگاه کشیده بودند، آن سد را شما شکستید. این قدم اول است که شما برداشتید، و قدمهای بعد، کوشش در اینکه از همه جهات مستقل باشید و وابسته نباشید. من این عرضی را که میکنم، خوب دیگر نمیتوانم بعد ببینم شما را که به آن مرتبه رسیدهاید. دیگر اواخر کار است برای من. امّا من میگویم که دیگران و نسلهای آتیهای که - ان شاء الله - میآیند متوجه باشند که این دو مرکز باید با هم باشند. و این دو مرکز باید علم و عمل، و علم و تهذیب را به منزله دو بالی بدانند که با یکی از آنها نمیشود پَرید، قدمهای بعد؛ تهذیب است.
دانشگاه مرکز علم و تهذیب
مهم این است که دانشگاه یک کسی که از آن بیرون بیاید بفهمد که من با بودجه این مملکت تحصیل کردهام، متخصص شدهام، به مقامات عالیه علم رسیدهام، و باید برای این مملکت خدمت بکنم. و برای استقلال این کشور باید خدمتگزار باشم. باید این اساتید دانشگاه آن چیزهایی که در سالهای طولانی و خصوصاً در این تقریباً پنجاه سال آخر در مغز این جوانها انباشته کردهاند؛ و به آنها همچو باورانده بودند که ما خودمان چیزی نیستیم و باید همه چیزمان از آنجا باشد، که این موجب این شد که مغزهای اینها به - کار نیفتاد برای این که، خودشان یک چیزی را ایجاد کنند. باید آنهایی که به این کشور علاقه دارند، آنهایی که به این ملت علاقه دارند، آنهایی که خودشان وابسته نیستند و خدمتگزار ابرقدرتها نیستند، آنها همت کنند به اینکه دانشگاه را یک مرکزی درست کنند که مرکز علم وتهذیب باشد، که همه تخصصها در خدمت خود کشور باشد نه اینکه متخصص بشود و با آن تخصصش ما را به دامن امریکا بکشد. متخصص بشود و با آن تخصصش به کشور ما ضربه وارد کند. هرچه متخصصتر؛ بدتر.
آن کسی که مهذَّب نشده است، و آن کسی که برای کشور خودش احساس نکرده که من برای این کشور هستم و از این کشور، من استفاده کردهام و استفاده علمیام را باید به این کشور تحویل بدهم، اگر این احساس نباشد و این باور نباشد، دانشگاه بدترین مرکزی است برای اینکه ما را به تباهی بکشد. و اگر این احساس پیدا شد و این اساتید دانشگاه، آنهایی که متعهدند، آنهایی که توجه دارند، آنهایی که در زمان سابق برای این مملکت غصه میخوردند، باید خودشان را مجهز کنند که این فرزندان ایران، متعهد و در خدمت خود ایران باشند. اگر اینطور بشود، دانشگاه بالاترین مقامی است که کشور ما را به سعادت میرساند.
دانشگاه دو راه دارد: راه جهنم و راه سعادت. راه ذلّت و مسکنت و نوکرمآبی و امثال اینها، و راه عظمت و عزّت و بزرگمنشی. دانشگاه همین دانشگاه را تا ما داریم فایده ندارد. ما دانشگاه پنجاه سال است داریم. و از دانشگاه هرچه فساد توی این مملکت پیدا شد از این اشخاصی بود که در دانشگاه تحصیل کرده بودند، تخصص هم شاید داشتند.
آن «احمدی» (1) زمان رضاخان که بسیاری از رجال این مملکت را او با آمپولش کشت، آن هم از دانشگاهها، تخصص هم داشت، ولی تخصص را به این راه که آنهایی را که امر میشد به او که باید کشته بشوند، با یک آمپول آنها را میکشت. شما یک همچو دانشگاهی میخواهید و یک همچو اساتیدی و یک همچو تخصصی؟ از آن طرف هم - دانشگاه، از آن، اشخاصِ شریف بیرون میآید، و ما میخواهیم همهشان شریف باشند.
ضرورت کوشش حوزهها در تربیت اشخاصی مهذَّب
فیضیه، اگر تهذیب در کار نباشد، علم توحید هم به درد نمیخورد. «الْعِلْمُ هُوَ الْحِجابُ الْاکْبَرْ» (1) هرچه انباشتهتر بشود علم، حتی توحید که بالاترین علم است، انباشته بشود در مغز انسان و قلب انسان، انسان را اگر مُهذَّب نباشد، از خدای تبارک و تعالی دورتر میکند. باید کوشش بشود در این حوزههای علمیه، چه حال و چه بعدها کوشش بشود که اینها را مهذَّب کنند. در کنار علم فقه و فلسفه و امثال اینها، حوزههای اخلاقی، حوزههای تهذیب باشد، و حوزههای سلوک «الی الله تعالی». شما میدانید که مرحوم شیخ فضل الله نوری را کی محاکمه کرد؟ یک معمّم زنجانی؛ (2) یک ملّای زنجانی محاکمه کرد و حکم قتل را او صادر کرد؛ وقتی معمّم، ملّا؛ مهذّب نباشد، فسادش از همه کس بیشتر است. در بعض روایات هست که در جهنم، بعضیها - اهل جهنم - از تَعفُّن بعض روحانیین در عذاب هستند، و دنیا هم از تعفُّن بعضی از اینها در عذاب است.
تا اصلاح نکنید نفوس خودتان را، از خودتان شروع نکنید و خودتان را تهذیب نکنید، شما نمیتوانید دیگران را تهذیب کنید. آدمی که خودش آدم صحیحی نیست نمیتواند دیگران را تصحیح کند؛ هرچه هم بگوید فایده ندارد. کوشش کنند علمایی که الآن در حوزهها هستند؛ در هر حوزهای از حوزههای اسلامی که این جوانها که با یک فطرت سالم میآیند، بعد از ده، بیست سال با یک فطرت فاسد بیرون نروند. تهذیب لازم است؛ هم در شما و هم در شما. البته همه، همه ملت و همه انسانها باید مهذَّب بشوند. لکن تاجر اگر مهذَّب نشد، کارش یک کار گرانفروشی و نمیدانم اینهاست که وقتی همهاش را روی هم بگذارند فسادش زیاد است، اما یک نفر این قدرها فساد ندارد.
اما عالِم اگر فاسد بشود، یک شهر را، یک مملکت را به فساد میکشد، چه عالِم دانشگاه باشد و چه عالِم فیضیه، فرقی نمیکند. ان شاء الله خداوند تبارک و تعالی، این قدمی را که - شما عزیزان برداشتید و آن وحدت بین شما و دانشگاه و شما و روحانیون، این قدم را مبارک کند و توجه به این داشته باشید که حالا که شما نزدیک به هم دارید میشوید، نقشههایی که برای جدا کردن شما از هم است، بیشتر به کار میافتد.
نقشه دشمنان؛ جدایی میان حوزه و دانشگاه
آن وقت جدا کرده بودند شما را از هم. یک دیواری کشیده بودند. شما آن طرف و آنها هم آن طرف. هر دو هم به هم بدبین و آنها هم استفادهاش را میکردند. حالا که میبینند که یک تحولی پیدا شده است؛ دانشگاهی متمایل شده است به روحانی، روحانی متمایل شده است به دانشگاهی، با هم هستند و میخواهند با هم کشور خودشان را به پیش ببرند، حالا شیاطین بیشتر در فکر هستند که روحانی را از یک طرف بکوبند و دانشگاهی را از یک طرف، و فساد کنند بین این دو تا. به آنها بگویند که اینها چطورند، به اینها بگویند آنها چطورند. چشمهایتان را باید خیلی باز کنید. در این زمان چشم و گوشها باید خیلی باز باشد که یک وقت میبینید از داخل خود دانشگاه و از داخل خود فیضیه شما را به فساد میکشانند. شما را به تفرقه میکشانند، اینها نمیتوانند ببینند. اینهایی که نمیخواهند این کشور یک کشور صحیح و سالم باشد، و اربابهای آنها که از اوّل هم نمیخواستند، نمیتوانند ببینند که شما با هم مجتمع شدهاید و میخواهید با هم کار کنید.
آنها عواقب این امر را برای خودشان میدانند که اگر حقیقتاً دانشگاهی و حوزههای علمی و همه دانشگاهها در هر جا که هستند اینها با هم بشوند و با هم نقشه داشته باشند برای پیروز کردن انقلاب، این برای آنها چه عواقبی دارد. آنها این مطالب را مطالعه کردهاند، میفهمند و در صدد این هستند که نگذارند شماها با هم باشید. چشم و گوشتان را - چه دانشگاهیها و چه طلاب علوم روحانی - چشم و گوشتان را باز کنید. و هر که به شما یک مطلبی بود گفت که در آن مسیر باشد، توجه کنید که این یک غرضی در آن هست.
هر وقت آمدند گفتند روحانی چه جوری است، و هر وقت آمدند گفتند دانشگاهی چه جوری است، بدانید که این کاری که شما کردید، برای آنها سنگین دارد تمام میشود. - و باید - ان شاء الله - به پیش بروید و اشخاصی هم که هرکس در هر جا هست و میتواند خدمت بکند به این اجتماع و خدمت بکند به این دانشگاه و خدمت بکند به این فیضیه، باید خدمت بکند که آنها را، هم مهذّب کند و هم عالِم، متخصّص و هم متحد.
من امیدوارم به اینکه شماها این قدم را برداشتید، این قدمها یک قدمهای بلندتری در دنبال داشته باشد، و با فضل خدای تبارک و تعالی، شما این مملکت خودتان را نجات بدهید از این انگلهایی که حالا دارند فساد میکنند و از انگلهایی که بعدها هم خواهند آمد.والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته