- » امروز جمعه، 2 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
دارند، اگر چنانچه وجهه واحد باشد، شما که صحبت میکنید برای خدا باشد، آن هم که میشنود برای خدا باشد، او که مینویسد هم همینطور، هیچ اختلافی نخواهد واقع شد.
اگر اختلاف نظر هم باشد، با طرز الهی حل میشود؛ نه با طرز شیطانی. عمده اصلاح همین مرکزِ «خود» است. همه مصیبتهای ما از خود ماست. و باید اصلاح از خود ما شروع بشود. من توقع نداشته باشم که خودم اصلاح نشده بخواهم دیگری را اصلاح کنم. این خیال باطل است. اگر چنانچه خود آن گوینده اصلاح شده باشد، میتواند دیگران را اصلاح بکند.
بشر در جستجوی کمال مطلق
و این بشر یک خاصیتهایی دارد که در هیچ موجودی نیست. مِنْ جمله این است که در فطرت بشر؛ طلبِ قدرتِ مطلق است، نه قدرت محدود. طلبِ کمال مطلق است، نه کمال محدود. علم مطلق را میخواهد؛ قدرت مطلقه را میخواهد. و چون قدرت مطلق در غیر حق تعالی تحقق ندارد، بشر به فطرت حق را میخواهد، و خودش نمیفهمد.
یکی از ادله محکم اثبات کمال مطلق همین عشق بشر به کمال مطلق است. عشقِ فعلی دارد به کمال مطلق. نه به توهّم کمال مطلق؛ به حقیقت کمال مطلق. عاشقِ فعلی بدون معشوقِ فعلی محال است. در اینجا توهّم و ساختن نفسی تأثیر ندارد، برای اینکه فطرت دنبال واقعیت کمال مطلق است؛ نه دنبال یک توهّم کمال مطلق تا کسی بگوید بازی خورده است. فطرت بازی نمیخورد. در فطرت همه بشر این است که کمال مطلق را میخواهد. و برای خودش هم میخواهد. بشر انحصار طلب است. کمال مطلق را میخواهد که خودش داشته باشد. و این کمال مطلق آنجایی که همه پیدا بکنند یکی میشود. متعدد نیست تا اینکه آنجا دیگر انحصار باشد. همه یک است. اگر یک نفر - فرض کنید - حکومت یک شهری [را داشته] باشد، در قلبش راضی نیست؛ برای اینکه میبیند که دلش میخواهد حکومت یک استان [را داشته] باشد. وقتی استاندار شد، باز راضی نیست. دلش میخواهد که تمام یک کشور در دست او باشد. بعد که به دستش
اگر اختلاف نظر هم باشد، با طرز الهی حل میشود؛ نه با طرز شیطانی. عمده اصلاح همین مرکزِ «خود» است. همه مصیبتهای ما از خود ماست. و باید اصلاح از خود ما شروع بشود. من توقع نداشته باشم که خودم اصلاح نشده بخواهم دیگری را اصلاح کنم. این خیال باطل است. اگر چنانچه خود آن گوینده اصلاح شده باشد، میتواند دیگران را اصلاح بکند.
بشر در جستجوی کمال مطلق
و این بشر یک خاصیتهایی دارد که در هیچ موجودی نیست. مِنْ جمله این است که در فطرت بشر؛ طلبِ قدرتِ مطلق است، نه قدرت محدود. طلبِ کمال مطلق است، نه کمال محدود. علم مطلق را میخواهد؛ قدرت مطلقه را میخواهد. و چون قدرت مطلق در غیر حق تعالی تحقق ندارد، بشر به فطرت حق را میخواهد، و خودش نمیفهمد.
یکی از ادله محکم اثبات کمال مطلق همین عشق بشر به کمال مطلق است. عشقِ فعلی دارد به کمال مطلق. نه به توهّم کمال مطلق؛ به حقیقت کمال مطلق. عاشقِ فعلی بدون معشوقِ فعلی محال است. در اینجا توهّم و ساختن نفسی تأثیر ندارد، برای اینکه فطرت دنبال واقعیت کمال مطلق است؛ نه دنبال یک توهّم کمال مطلق تا کسی بگوید بازی خورده است. فطرت بازی نمیخورد. در فطرت همه بشر این است که کمال مطلق را میخواهد. و برای خودش هم میخواهد. بشر انحصار طلب است. کمال مطلق را میخواهد که خودش داشته باشد. و این کمال مطلق آنجایی که همه پیدا بکنند یکی میشود. متعدد نیست تا اینکه آنجا دیگر انحصار باشد. همه یک است. اگر یک نفر - فرض کنید - حکومت یک شهری [را داشته] باشد، در قلبش راضی نیست؛ برای اینکه میبیند که دلش میخواهد حکومت یک استان [را داشته] باشد. وقتی استاندار شد، باز راضی نیست. دلش میخواهد که تمام یک کشور در دست او باشد. بعد که به دستش