- » امروز پنجشنبه، 1 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
کنند، ومردم را از روحانیت. آنها از ارتباط روحانیت با مردم خیلی خوف دارند.
خصوصاً حالا که بهطور ملموس در ایران دیدند که این ارتباط موجب این شد که مردم به دعوت روحانیت یک دفعه قیام کردند. یک راه برای آنها این است که روحانیت را از مردم جدا کنند. دیگر اینکه با عمال خودشان در داخل به ایجاد جوّهایی بر ضد روحانیت وتهمتهایی بر روحانیت وامثال اینها، بین دانشگاه و مدارس دینی فاصله بیندازند.
ایران آن طوری که ما میبینیم و میدیدیم اینطور بود که بین دانشگاه وروحانیت نه جدایی بود، بلکه دشمنی بود. یعنی آنها روحانیت را یک قشر فاسد، مرتجع، مخدّر - اصلاً دین را مخدّر برای مردم میدانستند و - معرفی کرده بودند. و به روحانیت هم این طور معرفی کرده بودند که دانشگاه یک دسته مردم بیدین کذا هستند. این نقشهای بود که بین مردم [اختلاف ایجاد کنند]. یعنی در دانشگاه نماز نمیشود بخوانی! علناً نمیتوانستند نماز بخوانند. و دانشگاهیها به صورتی در آمده بودند که اساتیدشان - غالباً البته - وکسانی که باید آنها را تعلیم وتربیت کنند، آنها را تعلیم وتربیت به وجهی میکردند که گرایش به خارج پیدا کنند؛ به قدرتهای بزرگ پیدا کنند. ولهذا محصول دانشگاهها یک محصول اسلامی نبود؛ یک محصولی بود که در او اسلام کم بود، نه اینکه هیچ نبود.
معلم و مسلم کم بود؛ نه اینکه هیچ نبود. لکن گرایش اینطور بود. واین دو طایفه از هم بکلی جدا شده بودند ومنفصل از هم. ومردم را هم داشتند از روحانیت جدا میکردند.
واین یک مسئلهای است که مال ایران تنها نیست؛ لابد شما این را میدانید که در پاکستان هم همینطور بوده است که میخواستند بین قشر روحانی با مردم جدایی بیندازند؛ وهم بین روحانیون بادانشگاه، متدینین وروحانیون را یک طرف بگذارند؛ دانشگاهها را یک طرف بگذارند؛ که اینها باهم ارتباط نداشته باشند. در اینجا ما بحمدالله به این معنا رسیدیم که دانشگاه باید یک جوری درست بشود که اسلامی باشد جوانان دانشگاهی هم این معنا را احساس کردند والان نزدیکاند به هم وامیدواریم که زیادتر نزدیک بشوند.
خصوصاً حالا که بهطور ملموس در ایران دیدند که این ارتباط موجب این شد که مردم به دعوت روحانیت یک دفعه قیام کردند. یک راه برای آنها این است که روحانیت را از مردم جدا کنند. دیگر اینکه با عمال خودشان در داخل به ایجاد جوّهایی بر ضد روحانیت وتهمتهایی بر روحانیت وامثال اینها، بین دانشگاه و مدارس دینی فاصله بیندازند.
ایران آن طوری که ما میبینیم و میدیدیم اینطور بود که بین دانشگاه وروحانیت نه جدایی بود، بلکه دشمنی بود. یعنی آنها روحانیت را یک قشر فاسد، مرتجع، مخدّر - اصلاً دین را مخدّر برای مردم میدانستند و - معرفی کرده بودند. و به روحانیت هم این طور معرفی کرده بودند که دانشگاه یک دسته مردم بیدین کذا هستند. این نقشهای بود که بین مردم [اختلاف ایجاد کنند]. یعنی در دانشگاه نماز نمیشود بخوانی! علناً نمیتوانستند نماز بخوانند. و دانشگاهیها به صورتی در آمده بودند که اساتیدشان - غالباً البته - وکسانی که باید آنها را تعلیم وتربیت کنند، آنها را تعلیم وتربیت به وجهی میکردند که گرایش به خارج پیدا کنند؛ به قدرتهای بزرگ پیدا کنند. ولهذا محصول دانشگاهها یک محصول اسلامی نبود؛ یک محصولی بود که در او اسلام کم بود، نه اینکه هیچ نبود.
معلم و مسلم کم بود؛ نه اینکه هیچ نبود. لکن گرایش اینطور بود. واین دو طایفه از هم بکلی جدا شده بودند ومنفصل از هم. ومردم را هم داشتند از روحانیت جدا میکردند.
واین یک مسئلهای است که مال ایران تنها نیست؛ لابد شما این را میدانید که در پاکستان هم همینطور بوده است که میخواستند بین قشر روحانی با مردم جدایی بیندازند؛ وهم بین روحانیون بادانشگاه، متدینین وروحانیون را یک طرف بگذارند؛ دانشگاهها را یک طرف بگذارند؛ که اینها باهم ارتباط نداشته باشند. در اینجا ما بحمدالله به این معنا رسیدیم که دانشگاه باید یک جوری درست بشود که اسلامی باشد جوانان دانشگاهی هم این معنا را احساس کردند والان نزدیکاند به هم وامیدواریم که زیادتر نزدیک بشوند.