- » امروز شنبه، 3 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
من در طول این نهضت، اشخاصی را [دیدم،] بسیار هم مردم نماز خوان و ملا و معتبر و اینها [بودند،] لکن در همان یورش اول که سازمان امنیت برد و یک دستهای را اذیت کرد و زد، راحت طلبی را برداشتند و انتخاب کردند و کنار نشستند؛ حالا یا ساکت کنار نشستند یا بعضی هم ساکت نشدند و کنار نشستند؛ یعنی، موافقت کردند با دستگاه.
این دستهای که خودشان را از اول مهیا کردند برای مقابله؛ مقابله با ظلم، این دسته از اول توجه به این معنا داشتند که این مقابله زحمت دارد، این مقابله شهادت دارد، این مقابله حبس دارد. اینها در حبس هم بعضیشان میرفتند و آن زجرها را میکشیدند، قدمشان که ازحبس بیرون میآمد، میرفتند سراغ باز مقابله؛ برای اینکه این یک مکتبی بود و یک خطی بود؛ خطی که ترسیمش را انبیا از صدر عالم کردهاند؛ آن انبیایی که در آتش سوزاندند آنها را و ارّه کردند آنها را و آنها اگر میخواستند که آن خط خودشان را منحرف کنند، خیلی هم محترم بودند. این آقایانی که در این مسائل وارد بودند، متوجه این معنا بودند که در زمان محمد رضا معلوم بود که هرکس هر عملی بکند، هر حرفی بزند، این درحبس است و در شکنجه است و در کذا، لکن اینها حبس را میرفتند، شکنجه را میدیدند، بیرون میآمدند و باز همان پست را اداره میکردند.
مذهب تشیع، مذهب خون و شمشیر
ما نباید تصور این را بکنیم که این ابر قدرتها از ما دست برداشتهاند. ملتی که میخواهد زنده باشد و میخواهد مستقل باشد و نوکر نباشد، وابسته نباشد و میخواهد آزاد باشد و تحت سلطه نباشد، این ملت باید مهیا باشد برای همه چیز. اگر راحت طلبی را میخواهد ملت، از زمان محمدرضا بهتر از همه این بود که ظهر بیایند نماز بخوانند با امام جماعتشان و امام جماعت برود سراغ کارش و شما بروید سراغ کسبتان. راحت طلبی این را اقتضا میکرد، حالا هم باز همان رژیم بود و همان بساط بود و شما هم نانتان را میخوردید و آبتان را میخوردید و شمیرانتان را هم میرفتید و کارهای عادیتان را انجام میدادید، لکن تکلیف هم این است؟ در مقابل خدا هم میشود انسان عذر بیخودی
این دستهای که خودشان را از اول مهیا کردند برای مقابله؛ مقابله با ظلم، این دسته از اول توجه به این معنا داشتند که این مقابله زحمت دارد، این مقابله شهادت دارد، این مقابله حبس دارد. اینها در حبس هم بعضیشان میرفتند و آن زجرها را میکشیدند، قدمشان که ازحبس بیرون میآمد، میرفتند سراغ باز مقابله؛ برای اینکه این یک مکتبی بود و یک خطی بود؛ خطی که ترسیمش را انبیا از صدر عالم کردهاند؛ آن انبیایی که در آتش سوزاندند آنها را و ارّه کردند آنها را و آنها اگر میخواستند که آن خط خودشان را منحرف کنند، خیلی هم محترم بودند. این آقایانی که در این مسائل وارد بودند، متوجه این معنا بودند که در زمان محمد رضا معلوم بود که هرکس هر عملی بکند، هر حرفی بزند، این درحبس است و در شکنجه است و در کذا، لکن اینها حبس را میرفتند، شکنجه را میدیدند، بیرون میآمدند و باز همان پست را اداره میکردند.
مذهب تشیع، مذهب خون و شمشیر
ما نباید تصور این را بکنیم که این ابر قدرتها از ما دست برداشتهاند. ملتی که میخواهد زنده باشد و میخواهد مستقل باشد و نوکر نباشد، وابسته نباشد و میخواهد آزاد باشد و تحت سلطه نباشد، این ملت باید مهیا باشد برای همه چیز. اگر راحت طلبی را میخواهد ملت، از زمان محمدرضا بهتر از همه این بود که ظهر بیایند نماز بخوانند با امام جماعتشان و امام جماعت برود سراغ کارش و شما بروید سراغ کسبتان. راحت طلبی این را اقتضا میکرد، حالا هم باز همان رژیم بود و همان بساط بود و شما هم نانتان را میخوردید و آبتان را میخوردید و شمیرانتان را هم میرفتید و کارهای عادیتان را انجام میدادید، لکن تکلیف هم این است؟ در مقابل خدا هم میشود انسان عذر بیخودی