- » امروز پنجشنبه، 1 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
در مسئله و با کمال جدیت، اهمیت بدهید به این مسئله و مردم را وادار کنید. و تکلیف ملت هم این است که همین طوری که بحمدالله، تا حالا در صحنه [بوده] است و هر قضیهای واقع میشود بحمدالله، اینها هستند در صحنه [بماند.].
و من گاهی وقتی اینها را، این اجتماعاتشان، و این تعهدشان را [که] میبینم، برای خودم حقارت قائل میشوم؛ اگر این پاسداری است که در کنار سنگر نماز شب میخواند و جانش را در محل خطر قرار میدهد، اگر این سربازی است که در جبهه جان خودش را در خطر میبیند و نماز شبش را میخواند و وصیت مینویسد - آنطور وصیتها - اگر اینها مسلمان هستند، خوب، من چه میگویم؟ تکلیف ملت هم این است که با تمام این چیزهایی که برای حفظ اسلام مشغول هستند، ارتش و سپاه و همه این قوای مسلح که در جبههها مشغول فعالیت هستند، با آن هوای گرم و آن ناگواریها، اینها [را] کمک کنند، همه پشتیبان باشند و اظهار کنند پشتیبانی خودشان را به اینها، روح بدهند به اینها.
و در قضیه ریاست جمهور هم همه مکلفاند که شرکت کنند. من تکلیف خودم را دارم ادا میکنم. همه مکلفاند، از من طلبه که اینجا نشستهام تا شما علمای اعلام و تا همه روستاها و همه جا، مکلف هستند به اینکه در این امر حیاتی دخالت کنند، بی تفاوت نباشند. میخواهند شما را بیتفاوت کنند. دستهایی الآن در کار است که از حالا مشغولاند به اینکه نگذارند شما اصلاً وارد بشوید در صحنه، نگذارند که ملت ما وارد بشود در صحنه. باید وارد بشوید؛ چاره ندارید! اسلام است؛ حفظ اسلام است! و باید چشمشان را باز بکنند که در دام نیفتند! امریکا دامش را الآن پهن کرده است در تمام ایران؛ در دام نیفتند! گول این تبلیغاتی که این گروهها میکنند، تبلیغ میکنند، گول اینها را نخورند؛ ببینند اشخاص صحیح سالم متعهد دانا چه میگویند! بخواهد آن بگوید من کشاورزم و چه کار دارم به این کارها، آن بگوید من، شما میتوانید بگویید من کشاورزم و امام حسین را میخواهند بکشند، من چه کار دارم؟ شما این حرف را میتوانید بزنید؟
شما میتوانی بگویی که من کشاورزم، من کارمندم، من تو ادارات هستم یا جاهای دیگر، قرآن را میخواهند از بین ببرند به من چه؟ چطور میتوانی بگویی؟ مقدمه است این از
و من گاهی وقتی اینها را، این اجتماعاتشان، و این تعهدشان را [که] میبینم، برای خودم حقارت قائل میشوم؛ اگر این پاسداری است که در کنار سنگر نماز شب میخواند و جانش را در محل خطر قرار میدهد، اگر این سربازی است که در جبهه جان خودش را در خطر میبیند و نماز شبش را میخواند و وصیت مینویسد - آنطور وصیتها - اگر اینها مسلمان هستند، خوب، من چه میگویم؟ تکلیف ملت هم این است که با تمام این چیزهایی که برای حفظ اسلام مشغول هستند، ارتش و سپاه و همه این قوای مسلح که در جبههها مشغول فعالیت هستند، با آن هوای گرم و آن ناگواریها، اینها [را] کمک کنند، همه پشتیبان باشند و اظهار کنند پشتیبانی خودشان را به اینها، روح بدهند به اینها.
و در قضیه ریاست جمهور هم همه مکلفاند که شرکت کنند. من تکلیف خودم را دارم ادا میکنم. همه مکلفاند، از من طلبه که اینجا نشستهام تا شما علمای اعلام و تا همه روستاها و همه جا، مکلف هستند به اینکه در این امر حیاتی دخالت کنند، بی تفاوت نباشند. میخواهند شما را بیتفاوت کنند. دستهایی الآن در کار است که از حالا مشغولاند به اینکه نگذارند شما اصلاً وارد بشوید در صحنه، نگذارند که ملت ما وارد بشود در صحنه. باید وارد بشوید؛ چاره ندارید! اسلام است؛ حفظ اسلام است! و باید چشمشان را باز بکنند که در دام نیفتند! امریکا دامش را الآن پهن کرده است در تمام ایران؛ در دام نیفتند! گول این تبلیغاتی که این گروهها میکنند، تبلیغ میکنند، گول اینها را نخورند؛ ببینند اشخاص صحیح سالم متعهد دانا چه میگویند! بخواهد آن بگوید من کشاورزم و چه کار دارم به این کارها، آن بگوید من، شما میتوانید بگویید من کشاورزم و امام حسین را میخواهند بکشند، من چه کار دارم؟ شما این حرف را میتوانید بزنید؟
شما میتوانی بگویی که من کشاورزم، من کارمندم، من تو ادارات هستم یا جاهای دیگر، قرآن را میخواهند از بین ببرند به من چه؟ چطور میتوانی بگویی؟ مقدمه است این از