- » امروز پنجشنبه، 1 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
فهمیده است که اینهایی که با روحانیون مخالفند با ملت مخالفند، نه با روحانیون. اگر روحانیون کاری به کار دولتها نداشتند خیلی هم محترم بودند و خیلی هم معزز؛ اما یک احترام میان تهیِ آبرو پیش خدا رفته و این [که - مثلاً -] حاکم شهر به آدم احترام میگذارد. امروز همه فهمیدهاند این را، مگر آنهایی که خودشان را به نفهمی میزنند و آنهایی که مغزهایشان خشک است که نمیفهمند هیچ چیز را که این مسئله دخالت در امور سیاسی از بالاترین مسائلی است که انبیا برای او آمده بودند. قیام بالقسط و مردم را به قسط وارد کردن مگر میشود بدون دخالت در امور سیاسی؟ مگر امکان دارد بدون دخالت در سیاست و دخالت در امور اجتماعی و در احتیاجات ملتها، کسی بدون اینکه دخالت کند، قیام به قسط باشد؟ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ باشد؟ مگر میشد ما و شما با محمدرضا بسازیم که بیا، دیگر ما کاری به شما نداریم؟ آمد گفت دیگر کهای مراجع اسلام، ای چه، ای چه، من دیگر از آن کارها دست برداشتم. همانی که مراجع اسلام را میگفت که «این سیاه روزها» و این کذا و کذا؛ بدگویی میکرد به آنها، همان آمد گفت. (1) چرا آمد گفت؟ برای اینکه دوباره بازی بدهد. خیال میکرد حالا دوباره میشود بازی داد.
یک وقت بازی نخورید! یک وقت این شیاطین نیایند بگویند که به شما چه دخالت در اسلام، دخالت در سیاست؛ شما بروید سراغ مسئله گفتنتان! خیلی هم معزز هستید و چنانچه مسئله میگفتید، دیگر [شهادتی] واقع نمیشد؛ برای دخالت در سیاست بود که چندین هزار معلول و [شهید] دارید. این اشکال اولش به نبی اکرم وارد است. اگر ایشان هم به سرمایه دارهای مکه و حجاز کاری نداشت و تو مسجد مینشست و مسئله میگفت، جنگ پیش نمیآمد، کشتار نمیشد، عموی معظمش کشته نمیشد. و به سیدالشهدا وارد است. اگر سیدالشهدا میرفت پیش یزید و بیعت میکرد و مسئله گو، مسئله میگفت، با او میساخت و مسئله میگفت، یزید خیلی هم احترام میکرد، دستش [را] هم میبوسید. ولی تکلیف این بود؟ ما وحشت داریم از اینکه چند هزار آدم از ما
یک وقت بازی نخورید! یک وقت این شیاطین نیایند بگویند که به شما چه دخالت در اسلام، دخالت در سیاست؛ شما بروید سراغ مسئله گفتنتان! خیلی هم معزز هستید و چنانچه مسئله میگفتید، دیگر [شهادتی] واقع نمیشد؛ برای دخالت در سیاست بود که چندین هزار معلول و [شهید] دارید. این اشکال اولش به نبی اکرم وارد است. اگر ایشان هم به سرمایه دارهای مکه و حجاز کاری نداشت و تو مسجد مینشست و مسئله میگفت، جنگ پیش نمیآمد، کشتار نمیشد، عموی معظمش کشته نمیشد. و به سیدالشهدا وارد است. اگر سیدالشهدا میرفت پیش یزید و بیعت میکرد و مسئله گو، مسئله میگفت، با او میساخت و مسئله میگفت، یزید خیلی هم احترام میکرد، دستش [را] هم میبوسید. ولی تکلیف این بود؟ ما وحشت داریم از اینکه چند هزار آدم از ما