- » امروز جمعه، 2 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
است مورد اشکال و مورد هتک قرار میگیرد و مجلس وقتی که مجلس اسلامی و اکثر افراد آن افراد متدین، متعهد هستند، مجلس را مورد مؤاخذه قرار میدهند و گفته و میگویند که اینها اشخاصی هستند که نمیتوانند کاری انجام بدهند.
قضیه توانایی دولت نیست و توانایی مجلس نیست، قضیه این است که این مجلس اسلامی نباید باشد، این دولت اسلامی نباید باشد.
قضیه آقای بهشتی نبود، شما دیدید که در طول این یک سال، دو سال با چه افرادی مخالفت شد. قضیه شخص افراد نبود، قضیه همان جریان بود که با اصل اساس مخالفت باشد. قضیه دفترهای هماهنگی در سراسر کشور یک قضیه من باب اتفاق و عادی نبود؛ قضیه مخالفت با دولت اسلامی و هر روز در هر گفتاری و در هر نوشتهای حمله به دولت، به اینکه این دولت کاری از او بر نمیآید. قضیه این نیست، قضیه این نیست که مجلس یک مجلس غیرکارآیی است و از اشخاص غیر مطلع تشکیل پیدا کرده. مسائل این نیست، مسئله این نیست که قوه قضائیه به دست انحصارطلبان افتاده است. مسائل اصلی آنها این نیست. مسائل امریکاست و اسلام؛ جریان، جریان امریکایی در مقابل اسلام. از همان اول، از همان وقتی که احساس این شد که شاه باید برود، از همان وقت بختیار میآید و بختیار از یک گروه ملی گرا. من باب احتیاط هم آنها میگویند که دیگر او از حزب ما و از جبهه نیست. این احتیاطی بود که کردند که اگر او کنار رفت، باز جبههای در کار باشد. از همان وقت که دیگر اساس سلطنت سست شد، این جریان در کار افتاد. همان وقت که من در پاریس بودم این جریان شروع شد. همان وقت هم میخواستند که شاه را نگه دارند، به اسم اینکه او سلطنت کند نه حکومت، با این اسم میخواستند حفظش کنند و از همان وقت هم میخواستند که بختیار را بیاورند و با ما آشتی بدهند، ما کانَّهُ نزاعمان با بختیار بود از این جریان. از اول یک جریانی منسجم شده و برنامه ریزی شده در کار بود و ما درست توجه به آن نداشتیم. کم کم هی مطالب معلوم شد، کم کم خودشان را لو دادند و رسید به اینجا که من هرچه جدیّت کردم که نرسد به اینجا، رسید. نه از باب اینکه به اینها اعتمادی داشتم، از جهات دیگری که به خود آقایان گفتم. حالا رسیده جریان به اینجا که
قضیه توانایی دولت نیست و توانایی مجلس نیست، قضیه این است که این مجلس اسلامی نباید باشد، این دولت اسلامی نباید باشد.
قضیه آقای بهشتی نبود، شما دیدید که در طول این یک سال، دو سال با چه افرادی مخالفت شد. قضیه شخص افراد نبود، قضیه همان جریان بود که با اصل اساس مخالفت باشد. قضیه دفترهای هماهنگی در سراسر کشور یک قضیه من باب اتفاق و عادی نبود؛ قضیه مخالفت با دولت اسلامی و هر روز در هر گفتاری و در هر نوشتهای حمله به دولت، به اینکه این دولت کاری از او بر نمیآید. قضیه این نیست، قضیه این نیست که مجلس یک مجلس غیرکارآیی است و از اشخاص غیر مطلع تشکیل پیدا کرده. مسائل این نیست، مسئله این نیست که قوه قضائیه به دست انحصارطلبان افتاده است. مسائل اصلی آنها این نیست. مسائل امریکاست و اسلام؛ جریان، جریان امریکایی در مقابل اسلام. از همان اول، از همان وقتی که احساس این شد که شاه باید برود، از همان وقت بختیار میآید و بختیار از یک گروه ملی گرا. من باب احتیاط هم آنها میگویند که دیگر او از حزب ما و از جبهه نیست. این احتیاطی بود که کردند که اگر او کنار رفت، باز جبههای در کار باشد. از همان وقت که دیگر اساس سلطنت سست شد، این جریان در کار افتاد. همان وقت که من در پاریس بودم این جریان شروع شد. همان وقت هم میخواستند که شاه را نگه دارند، به اسم اینکه او سلطنت کند نه حکومت، با این اسم میخواستند حفظش کنند و از همان وقت هم میخواستند که بختیار را بیاورند و با ما آشتی بدهند، ما کانَّهُ نزاعمان با بختیار بود از این جریان. از اول یک جریانی منسجم شده و برنامه ریزی شده در کار بود و ما درست توجه به آن نداشتیم. کم کم هی مطالب معلوم شد، کم کم خودشان را لو دادند و رسید به اینجا که من هرچه جدیّت کردم که نرسد به اینجا، رسید. نه از باب اینکه به اینها اعتمادی داشتم، از جهات دیگری که به خود آقایان گفتم. حالا رسیده جریان به اینجا که