- » امروز یکشنبه، 4 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
اصفهان آمد، شکایت زیاد از اینکه با روحانیون رفتار بد میشود. چه آن مطلب درست به عرض ایشان رسیده بود یا نادرست، من کلی مطلب را میگویم که جریانی است که روحانیت را کنار بگذارند. شما دیدید که در زمان قبل از این جمهوریهای اخیر، اوایل امر، یک جریانی بود که این روحانیتها، روحانیون شاخص را پیش ملت رسوا کنند با دروغ و حیله. آقای بهشتی - رحمه الله - که یک نفر آدمی بود که مجاهد برای اسلام بود، به درد میخورد، فعال بود، دانشمند بود، مدیر بود، مدبر بود، دیدید که در صحنه کشور چه فضاحتها در آوردند اشرار و مردم را [از او] منحرف کردند. مردم یک وقت بیدار شدند که بهشتیای در کار نبود. من خوف این را دارم که - خدای نخواسته - ملت ما یک وقت بیدار بشود که روحانیت کنار رفته است و سلطه اجانب بر این مملکت بازگشته است و آن وقت تأسفها فایده نداشته [باشد]؛ همان طوری که در زمان امام حسین - سلام الله علیه - آنطور درست کرده بودند چهره پسر پیغمبر را که مردم کوفهای که پدر او را دیده بودند، مجاهدات او را دیده بودند، همین مردم کوفه برای کشتن پسر پیغمبر مسابقه میکردند و مردم کوفه یک وقت متوجه شدند که امام حسین دیگر نبود.
من خوف این را دارم که شما ملت بزرگ ایران، که برای خدا قیام کردید و برای خدا جوانهایتان را دادید و برای خدا زحمات طاقت فرسا کشیدید و همه چیزتان را فدای اسلام کردید، با این جریانی که به نظر میآید که دارد پیش میرود، یک وقتی متوجه بشوید که - خدای نخواسته - با انعزال این مردم، اینهایی که خدمتگزار هستند، یک حکومت قلدری با اسم «اسلام»، با اسم «جمهوری اسلامی»، با اسم «خدمتگزار به اسلام» بیاید و همه زحمتهای شما و خونهایی [را] که دادید، هدر ببرد. رضاخان هم اول که آمد، در همین سینه زنیها میرفت سینه میزد، در تکیهها میرفت دور تکیهها میگردید و شمع روشن میکرد. آن وقت که پایش محکم شد، تمام آثار اسلام را این نانجیب میخواست از بین ببرد. در سرتاسر ایران، مجلس روضه آشکار، یکی نبود. اگر یک مجلسی بود، نصف شب بود، قبل از اذان صبح بود. شما خوف این را داشته باشید که اگر تشکر این نعمتی که خداوند به شما داده - و آن اسلام است و تشکرش به وحدت
من خوف این را دارم که شما ملت بزرگ ایران، که برای خدا قیام کردید و برای خدا جوانهایتان را دادید و برای خدا زحمات طاقت فرسا کشیدید و همه چیزتان را فدای اسلام کردید، با این جریانی که به نظر میآید که دارد پیش میرود، یک وقتی متوجه بشوید که - خدای نخواسته - با انعزال این مردم، اینهایی که خدمتگزار هستند، یک حکومت قلدری با اسم «اسلام»، با اسم «جمهوری اسلامی»، با اسم «خدمتگزار به اسلام» بیاید و همه زحمتهای شما و خونهایی [را] که دادید، هدر ببرد. رضاخان هم اول که آمد، در همین سینه زنیها میرفت سینه میزد، در تکیهها میرفت دور تکیهها میگردید و شمع روشن میکرد. آن وقت که پایش محکم شد، تمام آثار اسلام را این نانجیب میخواست از بین ببرد. در سرتاسر ایران، مجلس روضه آشکار، یکی نبود. اگر یک مجلسی بود، نصف شب بود، قبل از اذان صبح بود. شما خوف این را داشته باشید که اگر تشکر این نعمتی که خداوند به شما داده - و آن اسلام است و تشکرش به وحدت