- » امروز پنجشنبه، 1 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
آخر کشور هر جا بروید، مردم فریادشان این است که ما جمهوری اسلام را میخواهیم، ما اسلام را میخواهیم؛ همینطور هم هست. یکی اینکه این انسجامی که پیدا شده است بینشان؛ یعنی، تمام ملت ما با هم منسجماند، یک عده قلیلی هم هستند که خوب، همه جا عده قلیل هست که آنها مخالف با اسلام هستند والّا تودههای بزرگ مردم همراهاند با شما. این هم یک خصوصیتی است که در این انقلاب است.
مردمی بودن مسئولین در سرتاسر کشور
و یک جهت دیگر هم این تحولی است که پیدا شده در همه جا. شما ملاحظه بکنید، شاید بعضی آقایان یادشان باید باشد، همین در زمان قاجار هم که دیگر این آخری با ضعف زندگی میکردند، مع ذلک، حکومتهایشان در هر جا حکم یک سلطان داشت، حکم یک پادشاه داشت، هر کاری میخواست میکرد و بسیاری از جاها را هم اجاره میدادند. این - فرض کنید که - استانداری که میخواست یک جایی برود، آن والی که میخواست برود - فرض کنید - والی خراسان بشود، خراسان تیول او بود و آن وزیر بالا و آن - فرض کنید که - امیر والا، آن یک وجهی میداد خراسان را میخرید. بنا هم بر این بود که تو برو هر کاری میخواهی بکن، ما گوش نمیدهیم به حرف مردم. او میرفت آنجا هر کاری دلش میخواست میکرد، مردم را هرطور میخواست عذاب میداد و البته آن پولی که داده است باید درآورد با اضافاتش، پولها هم درمیآمد.
الآن شما در سرتاسر کشور ملاحظه بکنید از نخست وزیر و رئیس جمهورش بگیرید تا آن پایینها هر جا هست، میبینید که یک مردمی هستند که از خود مردم هستند.
رئیس جمهور یک طلبهای بوده است سابق و بعد هم یک آقایی شده است و بعد شده است رئیس جمهور، نه دستگاهی آنها را دارند و نه افکاری آنها را دارد و همینطور همه وزرا. این وزرا، گاهی وقتها جمعیتی میآیند اینجا و مخلوط به هم هستند، آدم تمیز نمیدهد که این پاسدار هست یا وزیر. من حکومتهای کوچک را دیدهام که وضعشان چطور بود و با چه وضعی بیرون میآمدند؛ وقتی بیرون میآمدند، مردم همه صف
مردمی بودن مسئولین در سرتاسر کشور
و یک جهت دیگر هم این تحولی است که پیدا شده در همه جا. شما ملاحظه بکنید، شاید بعضی آقایان یادشان باید باشد، همین در زمان قاجار هم که دیگر این آخری با ضعف زندگی میکردند، مع ذلک، حکومتهایشان در هر جا حکم یک سلطان داشت، حکم یک پادشاه داشت، هر کاری میخواست میکرد و بسیاری از جاها را هم اجاره میدادند. این - فرض کنید که - استانداری که میخواست یک جایی برود، آن والی که میخواست برود - فرض کنید - والی خراسان بشود، خراسان تیول او بود و آن وزیر بالا و آن - فرض کنید که - امیر والا، آن یک وجهی میداد خراسان را میخرید. بنا هم بر این بود که تو برو هر کاری میخواهی بکن، ما گوش نمیدهیم به حرف مردم. او میرفت آنجا هر کاری دلش میخواست میکرد، مردم را هرطور میخواست عذاب میداد و البته آن پولی که داده است باید درآورد با اضافاتش، پولها هم درمیآمد.
الآن شما در سرتاسر کشور ملاحظه بکنید از نخست وزیر و رئیس جمهورش بگیرید تا آن پایینها هر جا هست، میبینید که یک مردمی هستند که از خود مردم هستند.
رئیس جمهور یک طلبهای بوده است سابق و بعد هم یک آقایی شده است و بعد شده است رئیس جمهور، نه دستگاهی آنها را دارند و نه افکاری آنها را دارد و همینطور همه وزرا. این وزرا، گاهی وقتها جمعیتی میآیند اینجا و مخلوط به هم هستند، آدم تمیز نمیدهد که این پاسدار هست یا وزیر. من حکومتهای کوچک را دیدهام که وضعشان چطور بود و با چه وضعی بیرون میآمدند؛ وقتی بیرون میآمدند، مردم همه صف