- » امروز پنجشنبه، 1 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
بچههایم که با خون دل پرورش دادم میخواهد جدا کند. و من برخاستم و رفتم و او جان داد» شاید بعض عبارات که نقل کردم اختلاف مختصری با آنچه آن عالم متعبّد گفتند داشته باشد، در هر صورت آنچه گفتم اگر احتمال صحت هم داشته باشد، به قدری مهم است که انسان باید برای چاره آن فکری بکند.
ما اگر ساعتی تفکر کنیم در موجودات عالم، که خود نیز از آنهاییم و بیابیم که هیچ موجودی از خود چیزی ندارد و آنچه به او و همه رسیده، الطافی است الهی و موهبتهایی است عاریت، و الطافی که خداوند منّان به ما فرموده چه قبل از آمدن ما به دنیا و چه در حال زیستن از طفولیت تا آخر عمر و چه پس از مرگ به واسطه هدایت کنندگانی که مأمور هدایت ما بودهاند، شاید بارقهای از حبّ او - جلّ و علا - که محجوب از آن هستیم در ما پیدا شود و پوچی و بیمحتوایی خود را دریابیم و راهی به سوی او - جلّ و علا - برای ما باز شود یا لااقل از کفر جحودی نجات یابیم و انکار معارف الهی و جلوههای رحمانی را برای خود مقامی محسوب نکنیم و به آن افتخار نکنیم که تا ابد محبوس در چاه ویل خود خواهی و خودبینی شویم.
در نقلی است که «خداوند تعالی به یکی از انبیای خود خطاب کرد که یکی را که از خود بدتر میدانی به ما عرضه کن، و او لاشه مردار حماری را چند قدم کشاند که عرضه کند و پشیمان شد خطاب شد که اگر آورده بودی از مقام خود سقوط کرده بودی». من نمیدانم که این نقل اصلی دارد یا نه، لکن در آن مقام که اولیا هستند شاید نظر به برتریِ خود سقوط آورد که آن خودبینی و خودخواهی است، اگرچه به این گونه.
راستی چرا پیمبر خاتم - صلی الله علیه و آله و سلم - از ایمان نیاوردن مشرکان آن گونه تأسف و تأثر جان فرسا داشت که مخاطب شد به خطاب لَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ عَلی آثارِهِم انْ لَمْ یُؤْمِنُوا بِهذا الْحَدِیثِ أسَفاً (1) جز آن که به همه بندگان خدا عشق میورزید و عشق به خدا عشق به جلوههای او است. او از حجابهای ظلمانی خودبینیها و خودخواهیهای
ما اگر ساعتی تفکر کنیم در موجودات عالم، که خود نیز از آنهاییم و بیابیم که هیچ موجودی از خود چیزی ندارد و آنچه به او و همه رسیده، الطافی است الهی و موهبتهایی است عاریت، و الطافی که خداوند منّان به ما فرموده چه قبل از آمدن ما به دنیا و چه در حال زیستن از طفولیت تا آخر عمر و چه پس از مرگ به واسطه هدایت کنندگانی که مأمور هدایت ما بودهاند، شاید بارقهای از حبّ او - جلّ و علا - که محجوب از آن هستیم در ما پیدا شود و پوچی و بیمحتوایی خود را دریابیم و راهی به سوی او - جلّ و علا - برای ما باز شود یا لااقل از کفر جحودی نجات یابیم و انکار معارف الهی و جلوههای رحمانی را برای خود مقامی محسوب نکنیم و به آن افتخار نکنیم که تا ابد محبوس در چاه ویل خود خواهی و خودبینی شویم.
در نقلی است که «خداوند تعالی به یکی از انبیای خود خطاب کرد که یکی را که از خود بدتر میدانی به ما عرضه کن، و او لاشه مردار حماری را چند قدم کشاند که عرضه کند و پشیمان شد خطاب شد که اگر آورده بودی از مقام خود سقوط کرده بودی». من نمیدانم که این نقل اصلی دارد یا نه، لکن در آن مقام که اولیا هستند شاید نظر به برتریِ خود سقوط آورد که آن خودبینی و خودخواهی است، اگرچه به این گونه.
راستی چرا پیمبر خاتم - صلی الله علیه و آله و سلم - از ایمان نیاوردن مشرکان آن گونه تأسف و تأثر جان فرسا داشت که مخاطب شد به خطاب لَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ عَلی آثارِهِم انْ لَمْ یُؤْمِنُوا بِهذا الْحَدِیثِ أسَفاً (1) جز آن که به همه بندگان خدا عشق میورزید و عشق به خدا عشق به جلوههای او است. او از حجابهای ظلمانی خودبینیها و خودخواهیهای