- » امروز جمعه، 23 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
بود. غفلت از این، انتحار (1) است. همه گویندگان موظفند، چه ائمه جمعه و چه ائمه جماعت و چه خطبا و همه نویسندگان موظفند که این توطئه را افشا کنند و ذکر کنند و مردم را از توجه به جبهه جنگ خودمان غافل نکنند و بیدار کنند. ما میخواهیم که قدس را نجات بدهیم، لکن بدون نجات کشور عراق از این حزب منحوس نمیتوانیم. ما لبنان را از خود میدانیم، لکن مقدمه اینکه لبنان را ما نجات بدهیم این است که عراق را نجات بدهیم. ما مقدمه را رها نکنیم و بیربط برویم سراغ ذی المقدمه و همه چیز خودمان را صرف کنیم در آن و عراق برای خودش محکم کند جای خودش را.
هذیان گوییهای صدام
من نمیدانم دیشب این اعلامیهای که، اطلاعیهای که صدام داده است و طولانی، خیلی طولانی است و آقایان ملاحظه کردند. اگر ملاحظه نکردند، دنبال کنند، پیدایش کنند. به نظر من میآید که این را نوشتند و آنهایی که نقشه در دستشان است نوشتند و دادند دست صدام که او بخواند. و من آن طوری که از حال صدام در نظرم است، این است که حال صدام این نیست که بتواند تفکر کند یا بتواند یک چیزی بنویسد. او این چیزها را از دست داده است. شما نمیدانید که چقدر هذیان در این گفتار است. اگر یک آدمی بود که به قدر یک جوان کلاس اول ادراک داشت، این را نمیخواند، این چیزی که برایش نوشتند، نمیخواند. نمیدانید چقدر از پیروزیهای خودش نقل کرده! چقدر از شجاعتهای لشکر خودش که در همه جبههها پیروز شدند، چقدر ذکر کرده است! این را بخوانید و بخندید! میگوید که ما این عقب نشینیمان پیروزی بزرگی است برای ملت عراق! ما ملت عراق را نجات دادیم از این کشور. مثلاً، کی؟ از این کشور اسلامی، اینها ریختند در کشور ما و جنگ شروع کردند و ما جلو آنها را گرفتیم و عقب زدیم آنها را و بردیم تا آبادان و اهواز! یک آدمی که عقلش تا یک اندازه یک جوانی سرجا باشد،
هذیان گوییهای صدام
من نمیدانم دیشب این اعلامیهای که، اطلاعیهای که صدام داده است و طولانی، خیلی طولانی است و آقایان ملاحظه کردند. اگر ملاحظه نکردند، دنبال کنند، پیدایش کنند. به نظر من میآید که این را نوشتند و آنهایی که نقشه در دستشان است نوشتند و دادند دست صدام که او بخواند. و من آن طوری که از حال صدام در نظرم است، این است که حال صدام این نیست که بتواند تفکر کند یا بتواند یک چیزی بنویسد. او این چیزها را از دست داده است. شما نمیدانید که چقدر هذیان در این گفتار است. اگر یک آدمی بود که به قدر یک جوان کلاس اول ادراک داشت، این را نمیخواند، این چیزی که برایش نوشتند، نمیخواند. نمیدانید چقدر از پیروزیهای خودش نقل کرده! چقدر از شجاعتهای لشکر خودش که در همه جبههها پیروز شدند، چقدر ذکر کرده است! این را بخوانید و بخندید! میگوید که ما این عقب نشینیمان پیروزی بزرگی است برای ملت عراق! ما ملت عراق را نجات دادیم از این کشور. مثلاً، کی؟ از این کشور اسلامی، اینها ریختند در کشور ما و جنگ شروع کردند و ما جلو آنها را گرفتیم و عقب زدیم آنها را و بردیم تا آبادان و اهواز! یک آدمی که عقلش تا یک اندازه یک جوانی سرجا باشد،