- » امروز پنجشنبه، 1 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
تبارک و تعالی.
و من امیدوارم که شما همهتان همان طوری که سیره انبیا بوده است [باشید؛] که سیره انبیا برای این بوده است که در مقابل طاغوت محکم میایستادند و در مقابل ضعفا و فقرا و مستضعفین و مستمندان فروتن بودند؛ آن طوری که وقتی عرب وارد میشود در مسجد رسول الله، میگوید: کدام یکتان [رسول خدا] هستید؟ در وقتی که رسول الله آن وقت [در رأس] حکومت بود، آن وقت در مدینه بودند، در مدینه تشکیل حکومت بود بساط، لکن وضعش این طوری بود. از آن طرف، در مقابل هیچ قدرتی خاضع نبود، برای اینکه او خدا را میدید. کسی که توجه دارد به اینکه قدرت هرچه هست مال خدای تبارک و تعالی است و دیگران هیچ نیستند، این دیگر نمیتواند خاضع بشود در مقابل یک قدرتمندی.
وارستگیهای اخلاقی شهید مدرس
شما ملاحظه کردهاید، تاریخ مرحوم مدرس را دیدهاید: یک سید خشکیده لاغرِ - عرض میکنم - لباس کرباسی - که یکی از فحشهایی که آن شاعر به او داده بود، همین بود که تنبان کرباسی پوشیده - یک همچو آدمی در مقابل آن قلدری که هرکس آن وقت را ادراک کرده میداند که زمان رضاشاه غیر زمان محمد رضا شاه بود. آن وقت یک قلدری بود که شاید تاریخ ما کم مطلع بود، در مقابل او همچو ایستاد، در مجلس، در خارج که یک وقت گفته بود: سید چه از جان من میخواهی؟ گفته بود که میخواهم که تو نباشی، میخواهم تو نباشی! این آدم که - من درس ایشان یک روز رفتم - میآمد در مدرسه سپهسالار - که مدرسه شهید مطهری است حالا - درس میگفت - من یک روز رفتم درس ایشان - مثل اینکه هیچ کاری ندارد، فقط طلبهای است دارد درس میدهد؛ اینطور قدرت روحی داشت. در صورتی که آن وقت در کوران آن مسائل سیاسی بود که باید حالا بروند مجلس و آن بساط را درست کند. از آنجا - پیش ما - رفت مجلس. آن وقت هم که میرفت مجلس، یک نفری بود که همه از او حساب میبردند. من مجلس
و من امیدوارم که شما همهتان همان طوری که سیره انبیا بوده است [باشید؛] که سیره انبیا برای این بوده است که در مقابل طاغوت محکم میایستادند و در مقابل ضعفا و فقرا و مستضعفین و مستمندان فروتن بودند؛ آن طوری که وقتی عرب وارد میشود در مسجد رسول الله، میگوید: کدام یکتان [رسول خدا] هستید؟ در وقتی که رسول الله آن وقت [در رأس] حکومت بود، آن وقت در مدینه بودند، در مدینه تشکیل حکومت بود بساط، لکن وضعش این طوری بود. از آن طرف، در مقابل هیچ قدرتی خاضع نبود، برای اینکه او خدا را میدید. کسی که توجه دارد به اینکه قدرت هرچه هست مال خدای تبارک و تعالی است و دیگران هیچ نیستند، این دیگر نمیتواند خاضع بشود در مقابل یک قدرتمندی.
وارستگیهای اخلاقی شهید مدرس
شما ملاحظه کردهاید، تاریخ مرحوم مدرس را دیدهاید: یک سید خشکیده لاغرِ - عرض میکنم - لباس کرباسی - که یکی از فحشهایی که آن شاعر به او داده بود، همین بود که تنبان کرباسی پوشیده - یک همچو آدمی در مقابل آن قلدری که هرکس آن وقت را ادراک کرده میداند که زمان رضاشاه غیر زمان محمد رضا شاه بود. آن وقت یک قلدری بود که شاید تاریخ ما کم مطلع بود، در مقابل او همچو ایستاد، در مجلس، در خارج که یک وقت گفته بود: سید چه از جان من میخواهی؟ گفته بود که میخواهم که تو نباشی، میخواهم تو نباشی! این آدم که - من درس ایشان یک روز رفتم - میآمد در مدرسه سپهسالار - که مدرسه شهید مطهری است حالا - درس میگفت - من یک روز رفتم درس ایشان - مثل اینکه هیچ کاری ندارد، فقط طلبهای است دارد درس میدهد؛ اینطور قدرت روحی داشت. در صورتی که آن وقت در کوران آن مسائل سیاسی بود که باید حالا بروند مجلس و آن بساط را درست کند. از آنجا - پیش ما - رفت مجلس. آن وقت هم که میرفت مجلس، یک نفری بود که همه از او حساب میبردند. من مجلس