- » امروز جمعه، 2 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
جنگ گرفتار است، مع ذلک با تمام قوا جنگ را مقدم میدارد. الآن گرفتاری دولت به قدری است که این بودجههایی که ملاحظه میکنید اینها نمیتواند کار دولت را درست کند، این ملت است که باید درست کند.
لزوم پشتیبانی همه اقشار در قضیه جنگ
حالا من عرض میکنم به شما، ما فرض میکنیم که حضرت امیر - سلام الله علیه - امروز در ایران بود و رئیس دولت بود و ملاحظه میکرد که یک جمعیتی، صدام و آنهایی که با او موافقند، یعنی همه دولتهای دنیا به استثنای بعضی، این هجوم کرده است به ایران و خرابی کرده است و نفوس مردم را تلف کرده است و آواره کرده است و غارت کرده است و خرابی. حضرت ببینند که الآن اسلام و ملت اسلام و اعراض و نفوس ملت اسلام در خطر این است که این یأجوج و مأجوج بریزد به ایران و همان کاری را که در اهواز کرد و خرمشهر کرد در تهران بکند و در مشهد بکند و در اصفهان. اگر حضرت احساس این معنا را کرد، چه میکرد؟ مینشست موعظه میکرد؟ میگفت که خودم تنها درست میکنم؟ پول نداشت، کافی نبود، مالیات تنها کافی نبود، چه بکند؟ حضرت آن وقت حکم میکرد به اینکه مردم به حسب توانشان، مستضعفین، طایفه کم درآمد، اینها کنار و طایفههایی که پردرآمدند، صد میلیون مثلاً اینها هرسال درمیآورند و بیشتر و خصوصاً آنهایی که کاری به کار این مسائل ندارند، البته نوع بازرگانان اینجور نیستند، نوع تجار اینجور نیستند، نوع کسبه اینطور نیستند، امّا در بینشان خوب اشخاصی هست، شما هم میشناسید که یک معامله چند صد میلیونی میکند و در آن معامله هم بیشتر از صد میلیون نفع میبرد و حساب و کتابی هم در کارش نیست. امیرالمؤمنین با این کشوری که در معرض خطر است چه میکرد؟ همه افراد را میفرستاد جنگ. با فشار، اموال اشخاصی که ثروتمند بودند و اینها را میگرفت و میفرستاد و اگر نمیرسید عبای خودش را میداد، عبای من را هم میداد، کلاه شما را هم میداد برای حفظ کشور اسلام، برای حفظ نوامیس خود این مردم. شما میدانید که اگر خدای نخواسته صدام
لزوم پشتیبانی همه اقشار در قضیه جنگ
حالا من عرض میکنم به شما، ما فرض میکنیم که حضرت امیر - سلام الله علیه - امروز در ایران بود و رئیس دولت بود و ملاحظه میکرد که یک جمعیتی، صدام و آنهایی که با او موافقند، یعنی همه دولتهای دنیا به استثنای بعضی، این هجوم کرده است به ایران و خرابی کرده است و نفوس مردم را تلف کرده است و آواره کرده است و غارت کرده است و خرابی. حضرت ببینند که الآن اسلام و ملت اسلام و اعراض و نفوس ملت اسلام در خطر این است که این یأجوج و مأجوج بریزد به ایران و همان کاری را که در اهواز کرد و خرمشهر کرد در تهران بکند و در مشهد بکند و در اصفهان. اگر حضرت احساس این معنا را کرد، چه میکرد؟ مینشست موعظه میکرد؟ میگفت که خودم تنها درست میکنم؟ پول نداشت، کافی نبود، مالیات تنها کافی نبود، چه بکند؟ حضرت آن وقت حکم میکرد به اینکه مردم به حسب توانشان، مستضعفین، طایفه کم درآمد، اینها کنار و طایفههایی که پردرآمدند، صد میلیون مثلاً اینها هرسال درمیآورند و بیشتر و خصوصاً آنهایی که کاری به کار این مسائل ندارند، البته نوع بازرگانان اینجور نیستند، نوع تجار اینجور نیستند، نوع کسبه اینطور نیستند، امّا در بینشان خوب اشخاصی هست، شما هم میشناسید که یک معامله چند صد میلیونی میکند و در آن معامله هم بیشتر از صد میلیون نفع میبرد و حساب و کتابی هم در کارش نیست. امیرالمؤمنین با این کشوری که در معرض خطر است چه میکرد؟ همه افراد را میفرستاد جنگ. با فشار، اموال اشخاصی که ثروتمند بودند و اینها را میگرفت و میفرستاد و اگر نمیرسید عبای خودش را میداد، عبای من را هم میداد، کلاه شما را هم میداد برای حفظ کشور اسلام، برای حفظ نوامیس خود این مردم. شما میدانید که اگر خدای نخواسته صدام