- » امروز جمعه، 16 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
سخنرانی در جمع مسئولان و قضات دادگاههای انقلاب (وظایف دادگاهها)
- سخنرانیزمان: صبح 18 بهمن 1361 / 23 ربیع الثانی 1403
مکان: تهران، جماران
موضوع: تشریح و تبیین وظایف و تکالیف دادگاههای انقلاب
مناسبت: ایام دهه فجر انقلاب اسلامی
حضار: موسوی تبریزی (دادستان کل انقلاب)، محمدی گیلانی (رئیس دادگاههای انقلاب و دادستان انقلاب اسلامی مرکز)، حکام شرع دادگاههای انقلاب و دادیاران دادستانی انقلاب اسلامی مرکزبسم الله الرحمن الرحیمتلاش برای کسب رضایت الهی
من هم مشکلات دادگاههای انقلاب را و دادسراهای انقلاب را میدانم که خیلی زیاد است، و هم زحمات آنها را میدانم که زحمات بسیاری است؛ برای اینکه، خود مواجه شدن با امثال آنهایی که سر و کارشان با این دسته از آقایان است، اصلاً مواجه شدن با آنها هم خودش مشکل است. فرضاً که انسانی بخواهد به آنها مسائلی را بگوید و آنها جواب بدهند، اینها، این مسائل هم البته حجمش خیلی زیاد است و من میدانم که با حجم زیاد و کمبود افرادی که حوزههای علمیه نمیتوانند، حالا من سفارش زیاد کردهام و میکنم، ولیکن خوب، کمبود دارند. و این هم نکتهاش این است که در فکر این مسائل، حوزهها نبودند، یعنی حوزهها دنبال همان احکامی بودند که رایج بین خودشان هست و محل ابتلای مردم است، مسئله دولتی در پیش نبود که راجع به این هم فکری بکنند. تازه این کار واقع شده است و حوزهها هم دنبالش هستند که افراد تربیت کنند، افراد پیدا کنند و من هم سفارش زیاد کردهام و باز هم میکنم؛ لکن این مسئله البته مشکل است، لکن شما در یک انقلابی که پیش میآید توقع اینکه مسائل به آسانی رفع بشود نباید داشته باشید و ندارید هم. و اینکه کسی به شما از بشر یک تشویقی بکند - یک عرض میکنم که فرض کنید که - پاداشی بدهد، شما برای خدا کار میکنید، بشر چیزی نیست، بشر یک چیزی - حالا میگوید، یک چیزی فردا - فرض کنید - بعضیهاشان خلافش را هم میگویند؛ اینی که اساس است این است که ما حسابمان را با خدا درست کنیم نه با مردم، و از هیچ کس هم توقع نداشته باشیم. مایی که برای خدا میخواهیم یک کاری بکنیم توقع نداشته باشیم.
قاطعیت در برخورد با اشرار و ضد انقلاب
و من مخصوص این قشری که سر و کارشان با این اشخاصی است که ضد انقلاب هستند و اشرار هستند، من علاقه به اینها زیاد دارم و زحمت آنها را میدانم. و من در آن نوشتهای هم که نوشتم راجع به، ضد انقلاب را استثنا کردم. و من مع ذلک گاهی میبینم سؤال میکنند که راجع به اینها چی. خوب، من از اول گفتم که آنها حسابشان از این مسائل جداست. آنها نه عفوی حالا در کار است برایشان مگر اینکه خیلی تشخیص بدهند که نه، دیگر حالا منقلب شده واقعاً؛ والّا ما نمیتوانیم حالا با ضد انقلاب یک جوری رفتار کنیم که فردا باز یک اجتماعی بکنند و یک غائلهای برای ایران ایجاد کنند، برای اسلام ایجاد کنند. اسلام به ما اجازه نمیدهد این را. ما راجع به افراد دیگری که افراد عادی هستند، افرادی هستند که یک جرمهایی کردهاند که در همه جا هست این جرمها، عادی است، آنها را باید البته خوب رسیدگی بکنند و چه بکنند و چه بشود.
راجع به اموال، اگر اموالهایی هستند که واقعاً در معرض ایناند که اگر چنانچه رسیدگی به آنها نشود از بین برود، همان طوری که آقای محمدی (1) فرمودند، خوب، این یک مسئلهای است که برای خاطر آنها، ولی غایب باید آن کار را بکند، واجب است برایش که این کار را بکند، برای اینکه، از امور حسبیه است، و بعضی وقتها واجب است این امر را انجام دادن، برای حفظ اموال آنها، حفظ کنند آنها را، اموالی که در معرض خطر است، در مظان از بین رفتن است، بفروشند و برایشان نگه دارند، همین طوری که آقای موسوی (2) گفتند. و ان شاء الله این کارها را انجام میدهید. - زندان، محل ارشاد و تربیت مجرمین
و من راجع به دادگاه انقلاب و راجع به کارهایی که مربوط به دادگاه انقلاب است، من نمیگویم که باید اینجا سستی بشود. اینجا باید با جدیت جلویش گرفته بشود، باید جلوی این فسادها گرفته بشود. حالا بگیرند نگه دارند تربیت کنند یا اگر واقعاً مستحق حدود شرعی هستند حدود شرعی را جاری بکنند که - زندانها - باید زندانها محل تربیت باشند، باید مردم را در زندانها تربیت کرد. زندان خودش یک تربیتگاه باید باشد. خوب، کسانی که در زندان هستند برایشان صحبت بشود ارشاد بشود، آقایان صحبت کنند برایشان، ارشادشان کنند. ممکن است یک عده ایشان افرادی باشند که واقعاً گول خوردهاند، و شاید اکثراً هم گول خورده باشند. آنهایی که گول خوردهاند کم کم درست میشوند؛ تا یک وقتی که آرامش پیدا شد، خوب، آنها هم بروند سراغ زندگیشان. اما آنهایی که غیر اینها هستند، فرض کنید یک کسی دزدی کرده، یک کسی - یک فرض کنید که - یک کار خلاف کرده، اینی که حد شرعی دارد، خوب حد شرعی جاری کنید. آنی که حد شرعی ندارد باید رسیدگی کرد و این تعزیری میخواهد، تعزیرش کنند و رهایش کنند. آن هم که حد دارد حدش را میزنند رها میکنند، نگه داشتنش در زندان جز اینکه یک خلاف باشد و خداوند راضی نباشد و اینکه یک کسی که باید یک چند تا شلاق بخورد برود، خوب، اینها را ناراحت کردن، که اینها باید زودتر رسیدگی شود. حالا هم باز همین معنا را - عرض میکنم که - همه بدانند که در غیر دادگاههای انقلابی که مربوط به این گروهکهاست، سایر دادگاهها و دادسراها کار مردم را باید زود تمام بکنند. و من به حوزه علمیه هم سفارش کردهام و میکنم به اینکه کمک کنند و امروز ایران محتاج به کمک است.
رفتار انسانی - اسلامی با زندانیان
شما اگر بدانید، خیال کنید که در هیچ جای دنیا مثل ایران پیدا کنید، نمیتوانید بکنید.
یا اینکه به مجردی که انقلاب شد کارهایش یک دفعه رو به راه شد دیگر. حالا یک دستهای اشرار هست. خوب، اشرار، مگر امریکا این همه اشرار را ندارد؟ این همه - جنایاتی که در امریکا واقع میشود در ایران واقع نمیشود، یا در جاهای دیگر، این هم، همهاش برای این است که کارها افتاد دست یک عده متدین؛ یک عدهای متدین آمدند در میدان و کارها را انجام دادند. حالا این متدینین یک دستهشان از اهل علم بودهاند و یک دستهشان هم از اشخاص عادی بودند، متدینین بودند، اینها آمدند و کارها را انجام دادند، و حالا هم الآن هستند. حالا هم همه ایرانیهایی که هستند، اینهایی که از اول بودند حالا هم هستند در میدان، حالا هم [خدمت] میکنند. و از باب اینکه یک ناراحتیهایی در پیش بود، خوب، من صلاح دیدم به اینکه بعض مسائل را مطرح کنم و به آقایان بگویم و آقایان هم پیگیری دارند میکنند. و امیدوارم که کارها را درست بکنند. اما در همان جا من قضیه دادگاهها و دادسرای انقلاب را که مربوط به این جمعیت است، همان جا من گفتم آنها حسابشان علی حِدّه است. اینها باید با جدیت [درست] بشود، با جدیت تعقیب بشود و حسابشان را درست بکنند. البته معاشره، معامله با آنها مادامی که در زندان هستند، معامله انسانی - اسلامی باید باشد. و هر وقت هم معلوم شد که این شخص باید فلان حد را بخورد، فلان حد را بخورد. باید هم بماند تو حبس تا برود و آن، اشراری است که اگر بیرونش کنند باز هم مشغول بشود به آن کارها، میماند تا هر وقتی که خدا بخواهد.
قدردانی و تشکر از خادمین به اسلام و مسلمین
در هر صورت، من به همه کس، حالا یک دستهای ملتفت نیستند، توجه ندارند، همه کس باید تشکر کنند از این آقایانی که کارهایشان را زمین گذاشتند. این آقایان یک کار دیگری داشتند کارشان این کارها نبود که، یک کارهای دیگری داشتند. یک علاقهای به یک مسائلی داشتند، علاقهای به مباحثه داشتند، علاقهای به درس داشتند، در یک محلی علاقه پیدا کرده بودند. اینها بدون اینکه توقعی داشته باشند آمدند و مشغول خدمت شدند به اسلام، خدمت شدند به مسلمین. خوب، ما باید از آنها قدردانی کنیم، باید تشکر کنیم از آنها و خدای تبارک و تعالی هم به آنها اجر خواهد داد و همه چیز از اوست. او - ان شاء الله جبران همه نقیصهها را او میکند. بشر چیزی نیست، فرض کنید که به شما یک تبریکی هم بگویند، این اثری ندارد؛ آنکه اثر دارد این است که کار پیش خدا خوب باشد، تا همیشه شایستگی انسان داشته باشد. و من امیدوارم که ان شاء الله همان طوری که تا حالا وضع ایران رو به خوبی است الحمد للَّه، رو به بهبودی است، از این به بعد هم رو به بهبودی بشود .... و این مسائل جنگ هم زودتر ان شاء الله حل بشود. و ایران اگر رهایش کنند به حال خودش - و حال آنکه نمیکنند رها - کار خودش را زود انجام میدهد، ولی حالا هم که رها نکنند باز دارد انجام میدهد.
فریب کاری منافقان و ساده اندیشی بعضی افراد
آن مسئلهای که همه کس میگفت، هرکس میرسید میگفت که «نمیشود، نکنید، خونریزی میشود، چه میشود»، بعضی از آقایان از قم به من نوشتند که «آقا دیگر بس است، - دیگر - این شاه ماندنی است، دیگر بس است رها کنید» خوب، اینها نمیدانستند قضیه را و معذور بودند. از اینور خیرخواه بودند، معذور هم بودند، اما حتی برای منافقین. منافقین، خوب بعضیها را بازی داده بودند اینها، خوب، این همه جوانان ما را بازی دادند هیچ، بعضی از علمای ما را بازی داده بودند، بعضی از ریش سفیدهای ما را بازی داده بودند که به من سفارش نوشته بودند راجع به اینها. و من آن آدمی که آمد، با آنکه سفارش نوشته بودند اینها، گوش کردم حرفهایش را دیدم آدم مُعوَجی است؛ از زیاد مسلمان بودنش من این را ادراک کردم.
در هر صورت، ما باید این راهی که در آن واقع شدیم ببریمش تا آخر. مأیوس نباید بشویم و شما هم دنبال این نباشید، یعنی خیال این را نکنید که به شما یا به ایرانیها، خارجیها تبریک میگویند. آنها تا آخر هم با ما سر و کارشان، سر و کار دشمنی است و ما هم باید اعتنایی به این دشمنیها نکنیم. آنها همه چیز دارند، ما خدا داریم. یعنی همه چیز ما داریم، آنها هیچ چیز ندارند. و تا حالا هم که خدای تبارک و تعالی به ما لطف فرموده، عنایت فرموده و ما تا حالا هم بحمدالله بدی آن طوری که انقلابات دیگر میبینند، - ندیدیم. اینطور که یک میلیون، یک میلیون میریختند دریا، ما ندادیم اینطور چیزها را و آن هم برای همین بود که مردم در کار بودند، اسلام در کار بود، این مردم یک راز رساندند. من این حدیثی که وارد شده، گاهی وقتها به این، همین امثال محمدرضا حمل میکنم که لا یَزالُ یُؤَیَّدُ هذَا الدّینُ بِالرَّجُلِ الْفاجِر (1) این رجل فاجر وقتی که کار را رساند به آنجا، یکدفعه انقلاب حاصل شد. این تأیید است دیگر، تأیید دین است، عکس العمل است این، آن کاری میکند که عکس العملش یک همچو مطلبی میشود، و این از اوضح مصادیق بود که این، آن رجل فاجر (2) بود که تأیید کرد رژیم را به این معنا، که با کار بدش و با ظلمش و با ستمش انفجار حاصل کرد و مردم فهمیدند همه به اینکه این رژیم، رژیمی نیست که بشود به آن دل بست. این رژیمی نیست که بتواند خدمتگزار باشد؛ او میخواهد غارت کند، میخواهد از بین ببرد. وقتی مردم فهمیدند این معنا را، از اعمال خودشان فهمیدند، انفجار حاصل شد. و بحمدالله پیروز شدید در یک مدت کمی و با یک ضایعات کمی، و آن چیزی که بردید ارزشش در دنیا زیاد است، و آن این است که اسلام را آوردید؛ اسلام را آوردید در ایران. حالا هر که هم، هر چیزی میخواهد بگوید بگوید، به ما چه ربطی دارد. برای ما همه میگویند، برای شما هم بگویند. مثلاً برای من میگویند که، از این خارجیها یک وقتی نوشته بودند، چه کردند که خودش دیگر کاری از او نمیآید، این اطرافیها دارند اداره میکنند او را، آن اطرافیها را من تا حالا نشناختهام که او هی دارد به من میگوید - عرض میکنم که - یا فلان آدم یا فلان آدم در او تأثیر دارد، حال آنکه اگر مرا آنهایی که شناختهاند میدانند که من آنی که باید انجام بدهم تحت تأثیر واقع نمیشوم، انجام میدهم. اگر من بنا بود که تحت تأثیر واقع شده بودم، از اول بنا بود نباید اصلاً وارد بشوم در کار، با اینکه آن قدر به من خیرخواهی کردند الی ما شاء الله. خوب، من در پاریس هم که بودم خیرخواهی زیاد میشد که کشته میشود، چه میشود، شلوغ میشود، چه میشود، پیش هم نمیرود، از اینها، لکن ما دیدیم که
- خوب، یک تکلیفی است ما ادا میکنیم. توانستیم که بحمد الله، حالا هم توانستیم کار را انجام بدهیم، نتوانستیم هم تکلیفی بوده است ادا کردیم. حالا هم شما همین است، یک تکلیفی متوجه است الآن به همه ما برای حفظ این جمهوری، به همه ایرانیها، تکلیف متوجه است که اسلام را آوردید، حفظش کنید؛ رژیم را بردید، یک رژیم حقی را آوردید، بالاخره هم شکستید شما [رژیم] را، اما تکلیف ادا کردید. آنها دنبال این هستند که حالا چه میگویند که ما آن کار را بکنیم، حالا این کار پیش مردم چه میشود، مردم چه صلاح میبینند و آن همه صلاحدید میکردند برای حضرت امیر، که شما آن آدم (1) بگذارید باشد؛ بعدها، ایشان میگفت من نمیتوانم یک کسی که برخلاف اسلام عمل میکند بگذارمش باشد. در هر صورت امیدوارم که خداوند قدرت مقاومت به همه ما عنایت کند و ما مقاوم باشیم در مقابل مشکلات. و ان شاء الله امیدوارم که بزودی مسائل حل بشود و اگر من نبینم، شما ان شاء الله ببینید که مسائل خوب شده، حل شده و موفق باشید. خداوند تأیید کند همه را.والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته