را به غفلت وا می‌دارند؛ یعنی، دستهایی هست که یک چیزی درست می‌کنند، دنبالش یک صدایی راه می‌اندازند. هر چند وقت یکدفعه یک مسئله‌ای درست می‌شود در ایران. تمام وعاظ محترم، تمام علمای اعلام، وقتشان را که باید صرف بکنند در یک مسائل سیاسی اسلام، در یک مسائل اجتماعی اسلام، صرف می‌کنند در اینکه زیدْ کافر و عَمْرْو مرتد و او وهابی است. و عالمی که پنجاه سال زحمت کشیده، فقهش از اکثر اینهایی که هستند ثقیل تر است، می‌گویند وهابی است این. آخر اشتباه است این حرفها. آقا، جدا نکنید همه را از هم. شما هی، یکی یکی را هی کنار بگذارید و بگویید که اینکه وهابی است، این هم که بی‌دین است، این هم که نمی‌دانم چه، خوب چه می‌ماند برای ما؟!
دو درس از پیامبر اکرم (ص)
پیغمبر اکرم - صلی الله علیه و آله و سلم - (عرض کردم من تاریخ درست نمی‌دانم اما اینهایی که به گوشم مانده) بعد از اینکه فتح حُنَیْن کردند، دو مطلب است که آموزنده است برای اشخاصی که بخواهند چیز بفهمند؛ دو کار ایشان کردند - از قراری که در تاریخ است- یکی اینکه یکی از سران این کفار فرار کرد و رفت به جده که توی کشتی بنشیند و فرار کند. پیغمبر اکرم جُبه مبارکشان را- به حَسَب این نقل - دادند به کسی که ببر به او بده؛ من از او گذشتم، بیاورش. این ابوسفیان که تا آخر عمرش هم اسلام نیاورد [به‌] همین صورت بود. آن اولادش هم همین طور. آن ابوسفیان با این همه چیز و آن کفار قریش با آن همه کذا، غنایم را وقتی که آوردند، غنایم حنین را جنگ حنین را، وقتی که آوردند حضرت به اینها داد: صد شتر به این، صد شتر- سیصد شتر به این، چقدر شتر به این، چقدر چیز به اینها داد، با اینکه خوب حضرت می‌دانست که اینها کافرند، حضرت که می‌دانست اینها مشرکند. مقدسین ایستادند که آقا آخر ما چی داریم، اینها طماعند. حضرت فرمود که اینها شتر بردند، من همراه شما هستم. شما میل ندارید رسول الله به جای شتر همراه شما بیاید؟! شما ببینید چه بزرگی بود. چه آدم بزرگی بوده است این مرد
صحیفه امام خمینی
Rouhollah Website is licensed under a Creative Commons Attribution 4.0 International License. <Rouhollah Website/>