- » امروز یکشنبه، 4 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
اوایل هم ما قم بودیم که این اسرائیل را شناخت به رسمیت در مقابل همه مسلمین، در مقابل قرآن. یک دولت کفر را - آن هم کفر یهود - این را به رسمیت شناخت! اولش درست اسم نمیبردند و چه، بعدش هم خوب، اسم بردند. از آن اول این آدم نوکر بود؛ بعدها خودش اظهار کرد! این از اولِ مسئله اینطور بود. اسرائیل را از آن اول به رسمیت شناخت در مقابل قرآن، در مقابل اسلام، در مقابل حکومتهای اسلامی، در مقابل مسلمین.
«حقوق بشر» شاه
آن مردِکه (1) هم که با صراحت لهجه گفت که قضیه حقوق بشر - قضیه حقوق بشر - یعنی چه؟ خوب، راست هم میگفت این را. راست میگوید؛ قضیه حقوق بشر یعنی چه! یعنی منطق قلدرها! مسئله، حقوق بشر نیست. منطق قلدرها قلدری است، تفنگ است و مسلسل، مسلسل بستن به علمای دین. این منطق اینهاست: مدرسه فیضیه خراب کردن؛ گرفتن و ندادن. الآن تعطیل است مدرسه فیضیه؛ مع ذلک در عین حالی که مدرسه فیضیه را گرفتند غارت کردند، طلبهها را غارت [کردند]، عمامههایشان را آتش زدند، کتابهایشان را آتش زدند، قرآن را اهانت کردند، در عین حال همین جمعیتْ مرکزشان را در مدرسه حجتیه قرار دادند و در مدرسه خان؛ حالا آنجا دارند کتک میخورند. صد دفعه دیگر هم کتک بخورند، یک مدرسه دیگر. اینها زنده شدند؛ بیدارند اینها. به هر صورت، ما این گرفتاریهاست که داریم و الآن که اینجا نشستیم نمیدانیم که چه میگذرد به برادرهای ما؛ نمیدانیم. من نگرانم. حالا تا عصری، تا فردایی اتفاقی آنجا بشود یا از اینجا بشود؛ ببینیم چه میشود. اما اینقدر را میدانم که دیروز یک مجلس باشکوهی بوده است برای این اسلاف؛ و امروز هم مسجد اعظم (2) از قراری که اطلاع داده بودند پر بوده از جمعیت، و بازارها هم تعطیل. بازار قم تمامش، هم خیابان و هم بازار همهاش تعطیل بوده، و بازارهای شهرستان [ها] تا آنقدر که به ما رسیده. از شیراز اطلاع نرسیده،
«حقوق بشر» شاه
آن مردِکه (1) هم که با صراحت لهجه گفت که قضیه حقوق بشر - قضیه حقوق بشر - یعنی چه؟ خوب، راست هم میگفت این را. راست میگوید؛ قضیه حقوق بشر یعنی چه! یعنی منطق قلدرها! مسئله، حقوق بشر نیست. منطق قلدرها قلدری است، تفنگ است و مسلسل، مسلسل بستن به علمای دین. این منطق اینهاست: مدرسه فیضیه خراب کردن؛ گرفتن و ندادن. الآن تعطیل است مدرسه فیضیه؛ مع ذلک در عین حالی که مدرسه فیضیه را گرفتند غارت کردند، طلبهها را غارت [کردند]، عمامههایشان را آتش زدند، کتابهایشان را آتش زدند، قرآن را اهانت کردند، در عین حال همین جمعیتْ مرکزشان را در مدرسه حجتیه قرار دادند و در مدرسه خان؛ حالا آنجا دارند کتک میخورند. صد دفعه دیگر هم کتک بخورند، یک مدرسه دیگر. اینها زنده شدند؛ بیدارند اینها. به هر صورت، ما این گرفتاریهاست که داریم و الآن که اینجا نشستیم نمیدانیم که چه میگذرد به برادرهای ما؛ نمیدانیم. من نگرانم. حالا تا عصری، تا فردایی اتفاقی آنجا بشود یا از اینجا بشود؛ ببینیم چه میشود. اما اینقدر را میدانم که دیروز یک مجلس باشکوهی بوده است برای این اسلاف؛ و امروز هم مسجد اعظم (2) از قراری که اطلاع داده بودند پر بوده از جمعیت، و بازارها هم تعطیل. بازار قم تمامش، هم خیابان و هم بازار همهاش تعطیل بوده، و بازارهای شهرستان [ها] تا آنقدر که به ما رسیده. از شیراز اطلاع نرسیده،