- » امروز پنجشنبه، 1 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
جا، اینها مشتی آشوبگر هستند! آنکه آشوبگر نیست محمدرضا خان است! این آشوبگر نیست! این مصلح است! این دارد ما را به «دروازه تمدن بزرگ» وارد میکند!
کتاب منسوب به شاه و جنایات پنجاه سال سلطنت پهلوی
این کتابی که برای ایشان نوشتهاند (1) - خودش که عقلش نمیرسد که بنویسد، اینها برایش مینویسند! من نمیدانم حالا مطالعه هم کرده است که بفهمد چه جَفَنْگهایی توی این کتاب هست یا مطالعه هم نکرده؛ اگر کسی این کتاب را ببیند، واقعاً خجالت میکشد که یک قلمی اینطور، اینطور بیبندوبار [باشد]. اینهمه اختناق، اینهمه گرفتاری مردم، اینهمه کشتار، اینهمه زدوبند، اینهمه فروختن ملت به اجانب، اینهمه خیانت بر ملتِ مُسْلم ایران، اینها را همه «خدمتگزاری» [و] «آزادی» در ایران [وانموده کرده است] یک آزادیای که هیچ کس نمیداند! هرکس این کتاب را بخواند و از کره مشتری آمده باشد و این کتاب را بخواند خیال میکند که این یک مطلبی است که همان طرز فکر افلاطون است! معلوم میشود که ایران یک عالَم دیگری است! یک عالمی ماورای این عالَم است! اما وقتی که بیاید در ایران وارد بشود و ببیند طرز حکومت ایران چه جور است و طرز حکومت شاه چه جور است، آن وقت میفهمد که همهاش لاف و گزاف [است]؛ بیخود گفتن، توی کتاب نوشتن. بخوانید این کتاب را. البته کسی که نوشته آدم مطلعی هم بوده است. این حالا نمیدانم خودش مطالعه کرده یا نکرده، اما آن آدم، آدم مطلعی بوده است که نوشته لکن نشسته و از ماورای طبیعت، از ماورای این عالَم [مطالبی] نوشته [است].
ایشان هم که میخواهند ما را به دروازه تمدن بزرگ برسانند! یعنی این کار انجام شده، ما در دروازه تمدن هستیم! الآن ما وارد شهر ماورای طبیعت هستیم! در تمدن بزرگ ما الآن وارد هستیم! اما چه داریم؟ شما یک چیزی که ما داشته باشیم، خودمان داشته باشیم، جز دروغ گفتن و گزافه که از خودمان است، ماورای آن ما چه داریم؟ جز
کتاب منسوب به شاه و جنایات پنجاه سال سلطنت پهلوی
این کتابی که برای ایشان نوشتهاند (1) - خودش که عقلش نمیرسد که بنویسد، اینها برایش مینویسند! من نمیدانم حالا مطالعه هم کرده است که بفهمد چه جَفَنْگهایی توی این کتاب هست یا مطالعه هم نکرده؛ اگر کسی این کتاب را ببیند، واقعاً خجالت میکشد که یک قلمی اینطور، اینطور بیبندوبار [باشد]. اینهمه اختناق، اینهمه گرفتاری مردم، اینهمه کشتار، اینهمه زدوبند، اینهمه فروختن ملت به اجانب، اینهمه خیانت بر ملتِ مُسْلم ایران، اینها را همه «خدمتگزاری» [و] «آزادی» در ایران [وانموده کرده است] یک آزادیای که هیچ کس نمیداند! هرکس این کتاب را بخواند و از کره مشتری آمده باشد و این کتاب را بخواند خیال میکند که این یک مطلبی است که همان طرز فکر افلاطون است! معلوم میشود که ایران یک عالَم دیگری است! یک عالمی ماورای این عالَم است! اما وقتی که بیاید در ایران وارد بشود و ببیند طرز حکومت ایران چه جور است و طرز حکومت شاه چه جور است، آن وقت میفهمد که همهاش لاف و گزاف [است]؛ بیخود گفتن، توی کتاب نوشتن. بخوانید این کتاب را. البته کسی که نوشته آدم مطلعی هم بوده است. این حالا نمیدانم خودش مطالعه کرده یا نکرده، اما آن آدم، آدم مطلعی بوده است که نوشته لکن نشسته و از ماورای طبیعت، از ماورای این عالَم [مطالبی] نوشته [است].
ایشان هم که میخواهند ما را به دروازه تمدن بزرگ برسانند! یعنی این کار انجام شده، ما در دروازه تمدن هستیم! الآن ما وارد شهر ماورای طبیعت هستیم! در تمدن بزرگ ما الآن وارد هستیم! اما چه داریم؟ شما یک چیزی که ما داشته باشیم، خودمان داشته باشیم، جز دروغ گفتن و گزافه که از خودمان است، ماورای آن ما چه داریم؟ جز