- » امروز شنبه، 3 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
میشوند؛ و کم کم این یک موجی میشود طرفدار شما، طرفدار ملت شما، و کار از آن میآید. این یک مطلب با ارزشی است برای ما، و یک تکلیفی است برای ما که ما رفقایمان، برادرهایمان، در ایران دارند جوان میدهند، در دانشگاه کشته میدهند، خون میدهند، در بازار و در بیرون، و در مساجد، شما لااقل این زحمت را برای آنها بکشید، این کمک را به آنها بکنید که با صحبت کردن بتوانید مطبوعات را توجه به این سیر بدهید؛ مجلات را، مطبوعات را [متوجه بکنید]؛ آنها هم پی حرف تازه میگردند. پیدا بکنید، همه روزه اخبار را [در] دسترس آنها بگذارید بلکه ان شاء الله یک موج زیادی در اینجا پیدا بشود، [موج] بزرگی در اینجا پیدا بشود و خود این مطلب کار شما را آسان کند و این سد را از سر راه این مسلمانها بردارد؛ و بعد ان شاء الله مسائل دیگر پیش بیاید و ما ان شاء الله نقشه یک حکومت عادل شریف [را طرح کنیم که] به درد این مستمندها برسد، نه اینکه حکومت برای بزرگها باشد و برای دولتمند [ها]؛ حکومتی باشد که به درد این مستمندها، اینهایی که نه آب دارند و نه برق دارند [برسد].
تصاویری از فقر و فلاکت مردم
آقا، شما شاید بیاطلاعید خیلیتان، من اطلاع دارم که - با من روابط بعضی از این دهاتِ اطراف دارد و اطراف شیراز و آنجاها - که بعض دهاتش هست که آب خوردنی ندارند؛ از یک فرسخی باید بروند از یک آب انباری که آب جمع شده است در آن از زمستان به واسطه بارانها، از آنجا آب بیاورند برای این بچههایشان بخورند. از ما اذن میگرفتند و خودشان هم پول میدادند، رویش میگذاشتند، اذن میگرفتند که یک آب انباری برای اهل ده درست کنند که اینها یک فرسخ لااقل زن و بچه شان نروند برای آوردن آب. اینها میگویند «مملکت مترقی»! و «ترقی» شان این است که میبینید. آزادیاش هم این است که شما میبینید؛ در حالی که مملکت آزاد، آزادمردان و آزاد زنان در زمان ایشان! آزادمرد و آزادزن! دیدید که نه مردی آزاد است و نه زنی آزاد است و نه بچهای آزاد است، و هم بچه کوچک را میکشند، هم مرد بزرگ را میکشند؛ و اینطور است که میبینید.
تصاویری از فقر و فلاکت مردم
آقا، شما شاید بیاطلاعید خیلیتان، من اطلاع دارم که - با من روابط بعضی از این دهاتِ اطراف دارد و اطراف شیراز و آنجاها - که بعض دهاتش هست که آب خوردنی ندارند؛ از یک فرسخی باید بروند از یک آب انباری که آب جمع شده است در آن از زمستان به واسطه بارانها، از آنجا آب بیاورند برای این بچههایشان بخورند. از ما اذن میگرفتند و خودشان هم پول میدادند، رویش میگذاشتند، اذن میگرفتند که یک آب انباری برای اهل ده درست کنند که اینها یک فرسخ لااقل زن و بچه شان نروند برای آوردن آب. اینها میگویند «مملکت مترقی»! و «ترقی» شان این است که میبینید. آزادیاش هم این است که شما میبینید؛ در حالی که مملکت آزاد، آزادمردان و آزاد زنان در زمان ایشان! آزادمرد و آزادزن! دیدید که نه مردی آزاد است و نه زنی آزاد است و نه بچهای آزاد است، و هم بچه کوچک را میکشند، هم مرد بزرگ را میکشند؛ و اینطور است که میبینید.