- » امروز پنجشنبه، 1 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
محکومش میکنند.
سازش با شاه و سلطنت خیانت است
حالا ما فرض میکنیم بسیار خوب، شما دیگر حالا عابد و مسلمان شدید اما تا اینجا چه؟ تا این حدی که شما این عملها را کردید، در محاکم دنیا، در محکمه عدل الهی، در احکام اسلام، در احکام قوانین عرفیه هیچ، تمام شد؟! تا معذرت خواستید، چون شما شاه هستید، چون معذرت خواستید تمام شد؟ ما رها کنیم و برویم؟ حالا دیگر هرکسی برود سر کسب خودش؟ ساختن یا ذکر سازش، ذکر سازش با این آدم، طرح این مطلب که ما با این یک سازشی بکنیم، این سلطنتش باشد حکومت نکند، یا خیر ایشان بروند و فرح خانم (1) بیایند، تشریف بیاورند و سلطنت بر ما بکنند، و بعدش هم خیر، انتخابات آزاد و همه چیز درست، طرح این، خیانت بر ملت اسلام، بر این ملت مظلوم است.
این مادری که دیروز با پنج نفر عائله اینجا نشسته و نهار خورده و امشب وقتی که میرود سرسفره دو نفر پیرزن و پیرمرد هستند و چند نفر جوانشان مرده، اینها هیچ دیگر؟! ایشان معذرت خواستند تمام شد؟ آدم مُسْلم میتواند این حرف را بزند؟ این جوان مُرده که میبیند جوانها دارند میروند به مدرسه و بچه او دیروز میرفت و حالا نیست توی این جمعیت، در مقابل اینها جواب چیست آخر؟ ما چه بگوییم به این ملت؟ ما بگوییم با «اعلیحضرت» ساختیم و خونهای بچههای شما هیچ؟ زیرپا؟ تمام؟ این خیانت نیست؟ چطور در ذهن یک آدم باید یک همچو چیزی واقع بشود! این چه غفلتی است! این چه غفلت شیطانی است! چه وسوسه شیطانی است که در ذهن آدم بیاید که حالا ما دیگر بگذریم، دیگر چه بکنیم! خوب است بگذریم دیگر! «بر همه رنج وارد شده، گذشتیم ما، شما هم بگذرید دیگر»! چه چیز را بگذریم! مگر حق من است که بگذرم؟ این حق یک ملت است. مگر میتواند کسی بگذرد از این حق؟ یک ملت است، اسلام است، خداست، مگر قابل عفو است؟ من خوف یک همچو اشتباه و لغزشی
سازش با شاه و سلطنت خیانت است
حالا ما فرض میکنیم بسیار خوب، شما دیگر حالا عابد و مسلمان شدید اما تا اینجا چه؟ تا این حدی که شما این عملها را کردید، در محاکم دنیا، در محکمه عدل الهی، در احکام اسلام، در احکام قوانین عرفیه هیچ، تمام شد؟! تا معذرت خواستید، چون شما شاه هستید، چون معذرت خواستید تمام شد؟ ما رها کنیم و برویم؟ حالا دیگر هرکسی برود سر کسب خودش؟ ساختن یا ذکر سازش، ذکر سازش با این آدم، طرح این مطلب که ما با این یک سازشی بکنیم، این سلطنتش باشد حکومت نکند، یا خیر ایشان بروند و فرح خانم (1) بیایند، تشریف بیاورند و سلطنت بر ما بکنند، و بعدش هم خیر، انتخابات آزاد و همه چیز درست، طرح این، خیانت بر ملت اسلام، بر این ملت مظلوم است.
این مادری که دیروز با پنج نفر عائله اینجا نشسته و نهار خورده و امشب وقتی که میرود سرسفره دو نفر پیرزن و پیرمرد هستند و چند نفر جوانشان مرده، اینها هیچ دیگر؟! ایشان معذرت خواستند تمام شد؟ آدم مُسْلم میتواند این حرف را بزند؟ این جوان مُرده که میبیند جوانها دارند میروند به مدرسه و بچه او دیروز میرفت و حالا نیست توی این جمعیت، در مقابل اینها جواب چیست آخر؟ ما چه بگوییم به این ملت؟ ما بگوییم با «اعلیحضرت» ساختیم و خونهای بچههای شما هیچ؟ زیرپا؟ تمام؟ این خیانت نیست؟ چطور در ذهن یک آدم باید یک همچو چیزی واقع بشود! این چه غفلتی است! این چه غفلت شیطانی است! چه وسوسه شیطانی است که در ذهن آدم بیاید که حالا ما دیگر بگذریم، دیگر چه بکنیم! خوب است بگذریم دیگر! «بر همه رنج وارد شده، گذشتیم ما، شما هم بگذرید دیگر»! چه چیز را بگذریم! مگر حق من است که بگذرم؟ این حق یک ملت است. مگر میتواند کسی بگذرد از این حق؟ یک ملت است، اسلام است، خداست، مگر قابل عفو است؟ من خوف یک همچو اشتباه و لغزشی