- » امروز جمعه، 2 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
قیام کردند شکسته شد. گرفتند همه را بردند به سُنْقُر ظاهراً. از اصفهان قیام شد باز هم شکستند قیام را و متفرقشان کردند. قیامهایی شد اما قیامهایی بود که نتیجهای نتوانست بدهد. و ملتْ آن وقت بیدار نبود؛ درست توجه نداشت به مسائل خودش.
پیروزی جنود خدا
میخواهم عرض بکنم که نه جناح سیاسی الآن میتواند بگوید که من کردم این کار را، تمام ایران را من به جنبش در آوردم نه جناح روحانی. جنود خداست که این کار را کرده. امر خداست این کار. و لهذا امید به آن است. مال بشر نیست که انسان بگوید پشتوانه ندارد. این کارْ کار خداست که یک ملتی که در چند سال پیش از این اگر چنانچه بازارش را میخواستند ببندند یک پاسبان کافی بود، حالا ایستاده در مقابل همه قدرتها؛ مشتش را گره کرده در مقابل همه قدرتها ایستاده و «نه» میگوید. میگوید ما نمیخواهیم این را. آن حکومت نظامی که در سابق، همچو که اسم حکومت نظامی میآمد دیگر نفَسها قطع میشد و هیچ کس حرفی نمیزد و نمیشکست؛ اصلاً معقول نبود که حکومت نظامی را کسی بتواند بشکند، الآن حکومت نظامی یک امر توخالی است که مردم به آن اعتنا نمیکنند. هی، بله هی هیاهو میکنند، هی اعلامیه میدهند، لکن دنبال سر اعلامیه آنها [که] میگویند دو نفر بیشتر حق ندارد که اجتماع کند، دنبال سر این، صد هزار نفر جمعیت، دویست هزار نفر جمعیت قیام میکنند! میشکنند. در همان اصفهانی که حکومت نظامی است و در همان تهرانی که حکومت نظامی است و قمی که حکومت نظامی است، هر روز دارند میشکنند این حکومت نظامیها را. هیچ اعتنا هم به آن نمیکنند. بعد دولت نظامی را آوردند! دولت نظامی هم همان حکومت نظامی است دیگر! فرقی ندارد، هر دو نظامیاند. و هر دو از این پیرمردهای مفتخورند که مدتی ملت را دوشیدند و هیچ کاری هم از آنها نمیآید؛ قابل آدم اصلاً نیستند! جز اینکه بگویند که بکش. این تمام شد! تمام میشود این حرف. دولت نظامی هم دیگر کاری از آن نمیآید و میان تهی است.
پیروزی جنود خدا
میخواهم عرض بکنم که نه جناح سیاسی الآن میتواند بگوید که من کردم این کار را، تمام ایران را من به جنبش در آوردم نه جناح روحانی. جنود خداست که این کار را کرده. امر خداست این کار. و لهذا امید به آن است. مال بشر نیست که انسان بگوید پشتوانه ندارد. این کارْ کار خداست که یک ملتی که در چند سال پیش از این اگر چنانچه بازارش را میخواستند ببندند یک پاسبان کافی بود، حالا ایستاده در مقابل همه قدرتها؛ مشتش را گره کرده در مقابل همه قدرتها ایستاده و «نه» میگوید. میگوید ما نمیخواهیم این را. آن حکومت نظامی که در سابق، همچو که اسم حکومت نظامی میآمد دیگر نفَسها قطع میشد و هیچ کس حرفی نمیزد و نمیشکست؛ اصلاً معقول نبود که حکومت نظامی را کسی بتواند بشکند، الآن حکومت نظامی یک امر توخالی است که مردم به آن اعتنا نمیکنند. هی، بله هی هیاهو میکنند، هی اعلامیه میدهند، لکن دنبال سر اعلامیه آنها [که] میگویند دو نفر بیشتر حق ندارد که اجتماع کند، دنبال سر این، صد هزار نفر جمعیت، دویست هزار نفر جمعیت قیام میکنند! میشکنند. در همان اصفهانی که حکومت نظامی است و در همان تهرانی که حکومت نظامی است و قمی که حکومت نظامی است، هر روز دارند میشکنند این حکومت نظامیها را. هیچ اعتنا هم به آن نمیکنند. بعد دولت نظامی را آوردند! دولت نظامی هم همان حکومت نظامی است دیگر! فرقی ندارد، هر دو نظامیاند. و هر دو از این پیرمردهای مفتخورند که مدتی ملت را دوشیدند و هیچ کاری هم از آنها نمیآید؛ قابل آدم اصلاً نیستند! جز اینکه بگویند که بکش. این تمام شد! تمام میشود این حرف. دولت نظامی هم دیگر کاری از آن نمیآید و میان تهی است.