- » امروز چهارشنبه، 13 فروردین 1404
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
سعادت. ما باید این گردن کلفتها را با زنجیر بکشیم طرف سعادت. ما میخواهیم شما آقا باشید، شما میگویید میخواهیم نوکر باشیم! ما میگوییم شما باید خودتان کشور خودتان را اداره بکنید، خودتان لشکر خودتان را اداره بکنید، منافع مملکتْ مال خودتان باشد، ذخایر مملکت برای این بیچارههایی باشد که در زاغهها نشستهاند، شماها راضی نمیشوید. راضی نیستید که خودتان هم آدم بشوید! ما میخواهیم شما را آدم کنیم، شما آدم نمیخواهید بشوید.
رژیم شاه، رژیم ادعا!
... از اول ما مبتلای به ادعاها بودیم. زمانی که محمدرضا خان بود اینجا ادعاها پشت سر هم! رادیو فریاد میکرد و تلویزیون نمایش میداد و مطبوعات دنبالش. و هر وقت آدم روزنامه را باز میکرد، اولش اعلیحضرت آریامهر چه فرمودند، والاحضرت چه فرمودند، ملکه چه فرمود، شهبانو چه فرموده؛ هر وقت رادیو را باز میکردیم همین حرف بود؛ هرکس صحبت میخواست بکند باید همین حرفها را بزند. خودشان هم دائماً از این حرفها میزدند که مملکت را ما چه وضع کردیم، ما به «تمدن بزرگ» میخواهیم برسانیم، ما چه میخواهیم بکنیم، ما چه میخواهیم بکنیم. وقتی فوتش کردند و رفت! فهمیدیم که هیچ کاری نکرد؛ هیچ غلطی نکرده. شما دستروی هر یک از مظاهر تمدن بگذارید، خراب است و این [شاه] خرابش کرد. یادتان نرود محمدرضا را؛ همه بدبختیهای شما مال این خبیث بود. این را یادتان نرود؛ ذکرش کنید. اینطور نیست که حالایی که از ایران خارج شده، حالا شما دیگر بگویید گذشت، دیگر حرفش را نزنید؛ خیر این باید ذکرش زنده بماند تا آن وقتی که خودش و اربابش و دیگران رفتند، آن وقت که مدفون شدند؛ دیگر بعد از دفنش ما کاری نداریم!
سقوط شاه و پابرجایی ایران
تا حالا صحبت از شاهنشاهی و مردم ایران [بود که] ملت ایران شاهدوستند! از اول اصلاً شاهدوستند! بدون شاه اصلاً زندگی نمیتوانند بکنند! حالا ما بدون شاهیم؛ چرا
رژیم شاه، رژیم ادعا!
... از اول ما مبتلای به ادعاها بودیم. زمانی که محمدرضا خان بود اینجا ادعاها پشت سر هم! رادیو فریاد میکرد و تلویزیون نمایش میداد و مطبوعات دنبالش. و هر وقت آدم روزنامه را باز میکرد، اولش اعلیحضرت آریامهر چه فرمودند، والاحضرت چه فرمودند، ملکه چه فرمود، شهبانو چه فرموده؛ هر وقت رادیو را باز میکردیم همین حرف بود؛ هرکس صحبت میخواست بکند باید همین حرفها را بزند. خودشان هم دائماً از این حرفها میزدند که مملکت را ما چه وضع کردیم، ما به «تمدن بزرگ» میخواهیم برسانیم، ما چه میخواهیم بکنیم، ما چه میخواهیم بکنیم. وقتی فوتش کردند و رفت! فهمیدیم که هیچ کاری نکرد؛ هیچ غلطی نکرده. شما دستروی هر یک از مظاهر تمدن بگذارید، خراب است و این [شاه] خرابش کرد. یادتان نرود محمدرضا را؛ همه بدبختیهای شما مال این خبیث بود. این را یادتان نرود؛ ذکرش کنید. اینطور نیست که حالایی که از ایران خارج شده، حالا شما دیگر بگویید گذشت، دیگر حرفش را نزنید؛ خیر این باید ذکرش زنده بماند تا آن وقتی که خودش و اربابش و دیگران رفتند، آن وقت که مدفون شدند؛ دیگر بعد از دفنش ما کاری نداریم!
سقوط شاه و پابرجایی ایران
تا حالا صحبت از شاهنشاهی و مردم ایران [بود که] ملت ایران شاهدوستند! از اول اصلاً شاهدوستند! بدون شاه اصلاً زندگی نمیتوانند بکنند! حالا ما بدون شاهیم؛ چرا