- » امروز پنجشنبه، 1 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
ایران یک جایی بود که صادر میکرد، حالا برای همه چیز دستش به دنبالِ یا امریکاست یا جای دیگر. ان شاء الله خدا همهتان را حفظ کند. موفق باشید، مؤید باشید ان شاء الله.
گفتگوی برخی از پرسنل نیروی دریایی با امام
[یکی از حضار: میبخشید، البته میدانیم که خسته هستید، نمیخواهیم مزاحمتان شویم اما راجع به ارتش مطالبی داریم؛ میخواستیم به عرضتان برسانیم که اینکه شما فرمودید در خدمت طاغوت بودید، اگر خداوند قبولمان کند با وجود اینکه بنده به سهم خودم 25 سال توی ارتش بودم و لباس خدمت طاغوتی به تن داشتم، اگر مورد قبول خداوند باشد، خیانت نکردهام.]
امام: «در خدمت» معنایش این است که در جایی بودید که طاغوت [با آنجا] سر و کار داشت و الّا البته من میدانم که در جمع ارتش ما مردم محترم هستند، مردم متعهد هستند، مردم صحیح هستند، پاکدامن هستند. ما دلمان به همین ارتش خوش هست که پاکدامنها زیادند. و ان شاء الله اصلاح میشود مملکت ما به واسطه همینها. اینکه گفتم همه در خدمت طاغوت بودید، یعنی در یک جایی بودید که طاغوت با شما سر و کار داشت؛ نه اینکه شما هم خدمتگزار بودید. ان شاء الله موفق باشید.
[همان برادر ارتشی خطاب به امام: یک موضوع دیگر اجازه بدهید به عرضتان برسانم و آن اینکه الآن خیلی انتظار تشریف فرمایی شما را به قم دارند و منتظر هستند که شما تشریف ببرید آنجا. و معتقدند که راحت میشوند که آقا میروند قم؛ دیگر از این دردسرها راحت میشوند!]
امام: نه! بگویید که من تا شما را راحت نکنم نمیروم. نه، نه ان شاء الله!.
[یکی دیگر از برادران ارتشی: قم را میتوانند خیلی زود محاصرهاش کنند و خیلی راحت ارتباط را قطع کنند.]
امام: نخیر، این را خاطر جمع باشید. من اهل قم و اهل تهران و اهل جایی [نیستم]! من اهل ایرانم. من در ایران هستم و با همه ایرانیها رفیقم.
[یکی از ارتشیان: خداوند توفیقتان بدهد و طول عمر به شما بدهد که بتوانید ما و این ملت را از شرّ این خونخوارها نجات بدهید.]
امام: محتاجیم به کمک همه. همه کمک کنید. ان شاء الله موفق باشید؛ خدا حفظتان کند.
گفتگوی برخی از پرسنل نیروی دریایی با امام
[یکی از حضار: میبخشید، البته میدانیم که خسته هستید، نمیخواهیم مزاحمتان شویم اما راجع به ارتش مطالبی داریم؛ میخواستیم به عرضتان برسانیم که اینکه شما فرمودید در خدمت طاغوت بودید، اگر خداوند قبولمان کند با وجود اینکه بنده به سهم خودم 25 سال توی ارتش بودم و لباس خدمت طاغوتی به تن داشتم، اگر مورد قبول خداوند باشد، خیانت نکردهام.]
امام: «در خدمت» معنایش این است که در جایی بودید که طاغوت [با آنجا] سر و کار داشت و الّا البته من میدانم که در جمع ارتش ما مردم محترم هستند، مردم متعهد هستند، مردم صحیح هستند، پاکدامن هستند. ما دلمان به همین ارتش خوش هست که پاکدامنها زیادند. و ان شاء الله اصلاح میشود مملکت ما به واسطه همینها. اینکه گفتم همه در خدمت طاغوت بودید، یعنی در یک جایی بودید که طاغوت با شما سر و کار داشت؛ نه اینکه شما هم خدمتگزار بودید. ان شاء الله موفق باشید.
[همان برادر ارتشی خطاب به امام: یک موضوع دیگر اجازه بدهید به عرضتان برسانم و آن اینکه الآن خیلی انتظار تشریف فرمایی شما را به قم دارند و منتظر هستند که شما تشریف ببرید آنجا. و معتقدند که راحت میشوند که آقا میروند قم؛ دیگر از این دردسرها راحت میشوند!]
امام: نه! بگویید که من تا شما را راحت نکنم نمیروم. نه، نه ان شاء الله!.
[یکی دیگر از برادران ارتشی: قم را میتوانند خیلی زود محاصرهاش کنند و خیلی راحت ارتباط را قطع کنند.]
امام: نخیر، این را خاطر جمع باشید. من اهل قم و اهل تهران و اهل جایی [نیستم]! من اهل ایرانم. من در ایران هستم و با همه ایرانیها رفیقم.
[یکی از ارتشیان: خداوند توفیقتان بدهد و طول عمر به شما بدهد که بتوانید ما و این ملت را از شرّ این خونخوارها نجات بدهید.]
امام: محتاجیم به کمک همه. همه کمک کنید. ان شاء الله موفق باشید؛ خدا حفظتان کند.