- » امروز پنجشنبه، 1 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
سخنرانی در جمع هیأت دولت موقت (عوامل پیروزی - رهنمود به دولت و ملت)
- سخنرانیزمان: 29 اسفند 1357 / 21 ربیع الثانی 1399
مکان: قم
موضوع: عوامل پیروزی - تلاش در راه رسیدن به پیروزی نهایی - رهنمود به دولت و ملت
مناسبت: فرا رسیدن عید نوروز
حضار: هیأت دولت موقتبسم الله الرحمن الرحیمسال پرزحمت و منفعت برای ملت
باید من در این آخر سال، که نزدیک است تجدید بشود سال، مطالبی را به عرض ملت برسانم. سالی که الآن در او هستیم و اواخر اوست، میدانید که چه سال پر زحمت و پر رنجی برای ملت ما بود، و چه سال پر نفعی. رنجهایی که در این سال ملت ما کشیدند شاید در تاریخ کم سابقه یا بیسابقه باشد، و قدرتی که ملت ما نشان داد و عَرْضه کرد بر جهان، باید بگویم بیسابقه بوده است؛ برای اینکه ملتی که پنجاه و چند سال در تحت فشار طاقتفرسا بود و همه قدرتها را از او سلب کرده بودند و تمام زندگی آنها را تباه کرده بودند، اینها در عین حال قیام کردند و نهضت کردند. و من نمیتوانم اسمیروی این نهضت بگذارم الّا اینکه نهضتْ اسلامی و به قدرتِ اسلام بود و به قدرت ایمان بود. اگر قدرت ایمان نبود امکان نداشت با دست خالی یک ملتی بر این قدرتهای شیطانی غلبه کند. این قدرت اسلام و قدرت ایمان بود که مردم را به وحدت کشاند. و این وحدت و قدرت ایمان بود که مردم را به پیروزی کشاند.
حاصل نشدن پیروزی نهایی
باید ملت ایران این پیروزی را و این نهضت را حفظ کنند. اگر این نهضت خدای نخواسته رو به سستی گراید، باید مهیای اعاده مصیبتهای سابق باشیم. اگر تفرقهای بین ملت ما حاصل بشود، اگر دستهای جنایتکاری بین ملت ما تفرقه بیندازد باید ملت باز - خودش را مهیا کند برای اختناقها و برای چپاولگریها و برای عقب ماندگیها. رمز پیروزی ما وحدت کلمه و اتکال به خدا و اتکال به اسلام بود. این رمز را ملت ما نباید از دست بدهد.
پیروزی نهایی هنوز حاصل نشده
ما در این آستانه سال جدید، که باید به یک معنا عید و به یک معنا تأثرات خودمان را ابراز کنیم، در این آستانه سال جدید باید تذکراتی به ملت بدهم و تذکراتی به دولت و دستگاههای دولتی. تذکرات به ملت این است که شما باید در این موقع که به آستانه پیروزی رسیدید، گمان نکنید که کار تمام شد و ما پیروز شدیم؛ که این گمان موجب میشود که سستی پیدا بشود. انسان تا در یورش است قوی است، تا پیشرفت میکند قوهاش زیاد است؛ وقتی خودش را پیروز دید ضعیف میشود، و ممکن است دشمنهای ما از ضعف ما استفاده کنند. ما باز پیروزی نهایی را پیدا نکردیم. ما یک مطلب را پیش بردیم و آن اینکه دست جنایتکار سلسله پهلوی را قطع کردیم، و - تا یک حدودی - ریشههای او و شاخههای او را هم قطع کردیم لکن باز از ریشههای آنها - باز - در این مملکت هست و دستهای جنایتکاری دنبال آنها هست؛ و آمال و آرزوی آنهایی که میخواستند خزاین ما را ببرند و ما را به عقب نگه دارند برای بردن خزاین ما، دنبال اینها هست. توطئهها هست باز. و ما اگر چنانچه خود را پیروز بدانیم و گمان کنیم پیروز شدیم، خدای نخواسته از این امور غفلت میکنیم. ما باید خودمان را پیروز ندانیم، باید در آستانه پیروزی بدانیم؛ و همین طور هم هست. ما تا آستانه پیروزی رفتیم، و پیروزی آن روزی است که تمام ریشههای اجانب و تمام ریشههای فساد از مملکت ما بریده بشود و قطع بشود؛ و باز نشده است. بنابراین ملت شریف ایران موظف است که این نهضت را به همین طوری که تا اینجا آورده است، این نهضت را حفظ کند. و با حفظ وحدت کلمه و با حفظ این نهضت و غایت نهضت - که عبارت از اسلام و جمهوری اسلامی بود - با حفظ اینها جلو برود. سستی راه ندهید به خودتان، سردی راه ندهید به خودتان، گمان پیروزی، - گمان پیروزی نهایی نبرید؛ اگر این گمان برده بشود یا این اعتقاد پیدا بشود، سستی پیدا میشود. شما باید خودتان را نیمه پیروز بدانید و در نیمه راه؛ و بقیه راه را که بسیار مشکل است باید با همت همه، با همت همه قشرها، باید ما تعقیب کنیم و به نهایت برسانیم.
جبران خرابیها با همکاری همه اقشار
و آنچه که باز باید به اقشار ملت عرض کنم این است که ما نمیتوانیم خرابیهایی که واقع شده است و در ظرف این - تقریباً - بیست و چند سال اخیر بیشتر از همه اوقاتْ خرابی به مملکت ما وارد شده است، نمیتوانیم که اتکال به این کنیم که دولت این خرابیها را جبران کند، دولت فقط نمیتواند. نمیتوانیم اتکال کنیم به اینکه روحانیت این کار را انجام بدهد، روحانیت نمیتواند. نمیتوانیم اتکال کنیم به اینکه ادارات دولتی، فرهنگیان این کار را انجام بدهند، آنها هم نمیتوانند. همان طوری که در پیشرفت این مقصد و در پیروزیای که تاکنون پیدا کردیم، در آستانه پیروزیای که هستیم، اینطور نبود که یک قشر بتواند این پیروزی را به دست بیاورد؛ همه قشرها با هم شدند و همه مسلکها را کنار گذاشتند و با هم پیش رفتند تا اینجا رسیدند. باید حالا هم با هم پیش برویم؛ همان طوری که این پیروزی پیدا شده است و همه با هم این راه را طی کردهاند.
اگر بخواهیم از حالا به بعد مشغول ساختن این ویرانه باشیم، هیچ یک از اقشار تنها نمیتوانند این ویرانه را بسازند؛ باید باز همه با هم - تمام اقشار با هم - باید این ویرانه را بسازند منتها هرکس در هر محلی هست. کشاورزها در محل کشاورزی که هستند به کشاورزی خودشان علاقه پیدا بکنند. الآن دیگر دستی نیست که آنها را به فشار وادار به امری بکند یا منافع آنها را بخواهد به واسطه سودجویی خودش بردارد یا به غیر بدهد؛ امروز کسی همچون کاری نخواهد کرد. کشاورزها باید به کشاورزی خودشان ادامه بدهند و علاقه داشته باشند، و کشاورزی که میکنند در این برهه از زمان باید اکثرش و قسم مهمش این چیزهایی باشد که غذای ملت را اداره میکند مثل گندم، برنج، جو، عدس - امثال اینها. از چیزهایی که - موادی که - مضر است یا نافع نیست خودداری بکنند، - از مثل، کشتِ تریاک کمتر بکنند، خودداری بکنند. و از چیزهایی که نفعْ خیلی ندارد، در تغذیه مردم دخالت ندارد، از آنها هم خودداری بکنند. و عمده کار را همان مواد غذایی، عمده کشت را مواد غذایی بکنند که ما احتیاج به خارج ان شاء الله پیدا نکنیم. الآن میدانید که ما محتاج به خارجیم راجع به مواد غذایی؛ باید ما خودمان این را جبران بکنیم و این به همت کشاورزان ماست. و البته دولت هم با کشاورزها باید همراهی بکند، و همراهی ان شاء الله میکند.
هشدار به گرانفروشان و محتکران
و همین طور بازار ما باید یک بازار اسلامی باشد. از قراری که مکرر به من گفتهاند، الآن یک دستهای سودجو در بازار هستند که اینها قیمتهای بسیار گران روی اجناس گذاشتهاند. این یک مطلب غیرانسانی است؛ یک مطلبی است که باید فکر کنند اینهایی که میخواهند حالا سود ببرند، باید توجه داشته باشند که این ملت، که اکثرشان عبارت از این طبقه پایینی است که نمیتوانند خودشان را اداره کنند، اینها بودند که ما را رساندند به این پیروزی. حالا نباید آن تاجر معتبری که دخالت در این امور نداشته است برای اینها ایجاد زحمت بکند. ایام عید است؛ اینها احتیاج دارند به لباس، احتیاج دارند به خوراک، احتیاج دارند به چیزهای دیگر. باید با انصاف رفتار کرد، باید با اینها با برادری رفتار کرد؛ گرانفروشی را کنار بگذارند و احتکار نکنند، نگهداری نکنند برای یکوقتی که جنس گران بشود و بفروشند. احتکار در غذاها جایز نیست. و همین طور باید با برادری با برادران خودشان رفتار کنند و این پیروزی را از آنها بدانند. شما حالا از قید آزاد شدید، از قیدوبندها آزاد شدید؛ شما حالا ترس اینکه مثلاً سازمان امنیت بیاید شما را چه بکند - و اینها - ندارید لکن ترس از خدا باید داشته باشید، ترس از اسلام باید داشته باشید؛ باید مراعات بکنید اشخاص ضعیف را، باید همراهی بکنید با اشخاص ضعیف، نه اینکه گرانفروشی بکنید و کالاهای خودتان را بالا ببرید و مردم را در زحمت [بیندازید]. این هم راجع به این طبقه؛ که البته باز مسائل دیگری هست ولی طولانی میشود. - ضرورت تحول فرهنگی
و اما راجع به دولت. در این آستانه سال جدید، البته دولت مشکلاتش خیلی زیاد است و من نمیتوانم بگویم اینها تقصیری در کار دارند؛ اینها همه مشغولند ولی مشکلات زیاد است. باید در این سال جدید عنایت زیاد بشود؛ اول به فرهنگ. این فرهنگ باید متحول بشود. فرهنگ استعماری فرهنگ استقلالی بشود. باید معلمینی که در این فرهنگ یا در تمام قشرهای اساتید و - عرض میکنم - اینها باشد انتخاب بشوند و اشخاص صحیح، سالم. کسانی که جوانهای ما را تربیت صحیح بکنند نه اینکه یک تربیت انگلی بکنند؛ چنانچه تا حالا بنا بر این بوده است که اینها را غربی بار بیاورند، غربزده کنند. باید استقلال داشته باشید؛ باید هیچ توجه نداشته باشید که در غرب چه میگذرد. در غرب خیلی بد میگذرد! شما گمان نکنید که در غرب خیلی خبر هست، خودشان میگویند «در غرب خبری نیست»! خبرها هست لکن خبرهای رشد فکری و رشد انسانی کم است. شما باید مستقل باشید و رشد انسانی پیدا بکنید. بچهها را، جوانهای ما را رشد انسانی بدهید. دولت باید درست توجه بکند که رؤسایی را که انتخاب میکند برای دانشگاهها، برای مدارس، معلمینی را که انتخاب میکنند آنها برای تربیت اطفال، اینها باید همه متحول بشود از حال سابق؛ و کسانی که سابق در خدمت اشخاص بیگانه بودند یا در خدمت طاغوت بودند، حالا ثانیاً نیایند و بچههای ما را باز به عقب برانند. این هم یک مطلبی است که در فرهنگ بسیار مهم است. و بالاخره باید فرهنگ متحول بشود به یک فرهنگ سالم، به یک فرهنگ مستقل، و یک فرهنگ انسانی.
مسئولیت دولت و ارتش
در جهت ارتش، ملت ما موظف است که از ارتش - الآن - حمایت بکند. ارتش را تضعیف نکنید. ما احتیاج به ارتش داریم؛ ملت احتیاج به ارتش دارد. ارتش باید از طرف ملت حمایت بشود و تقویت بشود لکن ارتش هم باید ملاحظه کند؛ رؤسای ارتش باید ملاحظه کنند که اگر چنانچه یک اشخاصی در بین آنها هست که در خدمت طاغوت بوده - است و جنایتکار بوده است آنها را، با تدریج و یا به طور دیگر، آنها را کنار بگذارند و اشخاص شرافتمند را در رأس ارتش یا در مواردی که باید به کار بگیرند به کار بگیرند. در انتصاباتشان خیلی دقت بکنند که انتصاباتْ صحیح باشد؛ چنانچه وظیفه دولت هم همین است. انتصاب استاندارها، انتصاب فرماندارها، همه این انتصابات، انتصاب دادگستریها، تمام این انتصابات باید بررسی بشود، و تمام آنهایی که بیشتر در خدمت طاغوت بودند و جرمهای آنها واضح است و مردم از آنها ناراضی هستند، اینها را انتخاب نکنند و به نارضایتی مردم اضافه نکنند. باید اینها الآن در خدمت مردم باشند. دولت خدمتگزار مردم باید باشد. مثل سابق نباشد که «فرمانفرما» بود، حالا باید «فرمانبردار» مردم باشد، و همین طور هم هست؛ و ان شاء الله امیدواریم همین طور هم باشد. در هر صورت قضیه دولت هم، هم دادگستری، هم فرهنگ، هم سایر ادارات باید تصفیه بشود؛ و باید خودشان فکر بکنند و انتخاباتشان چه باشد، و یک نحو تصفیهای در کار باشد که خائنین کنار گذاشته بشوند و آنهایی که تا قبل از این پیروزی آن طرف بودند، همچو که پیروزی پیدا شد سینه این طرف را شروع کردند بزنند، اینها را بشناسند و این فرصت طلبها را کنار بگذارند. و بالاخره باید که دولت نظارت تام داشته باشد و تمام وزارتخانهها را درست، به طور صحیح، انتخابِ اشخاص بکنند، و طرز عمل را یک طرز عمل صحیح قرار بدهند. و البته مشغول هستند لکن بیشتر باید عنایت داشته باشند.
اصلاح امور کارگران و رفع مشکلات آنها
و از امور مهمهای که هست وضع کارگرهاست؛ که من یک صحبت با کارگرها دارم و یک صحبت با دولت. صحبت با کارگرها این است که آنها گمان نکنند که دولت یا ما در فکر آنها نیستیم؛ خیال نکنند که ما الآن میتوانیم - بالفعل، فوراً - یک کاری برای آنها انجام بدهیم و نمیدهیم. اینطور نیست. ما برای طبقه کارگر، برای طبقه کشاورز، برای کارمندهای جزء دولت، بیشتر از همه مورد نظر ما اینها هستند و برای آنها فکر میکنیم و عمل میکنیم. چنانچه راجع به مسکنشان مشغول طرح ریزی هستند که مسکن درست - کنند برای آنهایی که مسکن ندارند. و قضیه حقوقشان ان شاء الله داده میشود لکن یک قدری فرصت لازم است. کارگرها باید یک قدری فرصت بدهند و اینطور خیال نکنند که دولت الآن دارای کذا و کذاست و به آنها عنایت ندارد؛ یا در دست ما مثلاً گنجی است که نمیخواهیم بدهیم به آنها! نخیر، دولت هم الآن ندارد و ما هم گنجی نداریم! لکن هم دولت در فکر است و هم ما در فکریم؛ و لکن باید یک قدری تدریج باشد تا امور اقتصادی را بتوانند جریان بیندازند. البته کارگرهایی که کنار هستند، مشغول کار خواهند شد. کارگرهایی که در کار هستند، اگر در مزدشان و اجرتشان حرفی دارند، اصلاح خواهد شد. همه اینهابتدریج باید اصلاح بشود.
توجه بیشتر دولت به کارگرها
و اما راجع به دولت. دولت هم باید راجع به کارگرها بیشتر عنایت داشته باشد و وضع کارگرها را درست در نظر بگیرد. یک قدری عنایت بیشتر بکند که این کارگرها آسوده خاطر بشوند. و من به کارگرها اطمینان میدهم که اینطور نیست که دولت نخواهد برای شما کاری بکند. حتی الامکان میخواهند کار بکنند، مشغول هستند. وزیر کار مشغول است به اینکه یک ترتیب صحیحی بدهد لکن تدریج لازم دارد. از کارگرها میخواهم که تدریج را حفظ بکنند و ملاحظه بکنند، و مشکلات دولت را در نظر بگیرند. و از دولت میخواهم که در کارها یک قدری بیشتر جلو بروند؛ و همین قدری که هست، یک قدری بیشتر جلو بروند و کارها را زودتر درست بکنند. و به کارمندان، هم اطمینان بدهند و هم عمل بکنند. این هم راجع به کارمندان و راجع به دولت.
رادیو - تلویزیون یک دانشگاه عمومی
یک حرفی هم راجع به این دستگاه تبلیغاتی - تلویزیون و امثال اینها، رادیو و اینها- دارم و آن اینکه این دستگاهها آن وقتی که در خدمت طاغوت بود، دستگاههایی بود که یا تقویت طاغوت را میکردند - به مجرد اینکه پیچ رادیو را میگرفتند «اعلیحضرت آریامهر، کذا» شروع میکردند تبلیغات کردن، تبلیغات میان تهی - و یا مردم را از مسائل - اصلی دور میکردند. بنا بر این بود که رادیو - تلویزیون و اینها که در سطح کشور - در تمام سطح کشور - انتشار پیدا میکند و مردم با گوششان و چشمشان مسائل را ادراک میکنند، و آن کسی که بیسواد است هم در اینجا میتواند بفهمد [و] آن کسی هم که باسواد است هست، این بسیار اهمیت دارد. هم برای آنها بسیار اهمیت داشت که مردم را در سطح وسیعی خواب کنند و غافل کنند و چپاول کنند، و هم حالا که بحمد الله اسلامی شده است و وظایف اسلامی را میخواهد عمل بکند. حالا باید یک فکری برای رادیو - تلویزیون بشود که - چنانچه فکر شده است و میشود - لکن بیشتر عنایت بشود که کسانی که در اینجا سابق در خدمت طاغوت بودند و همه فسادها را میکردند، حالا باید اینها تصفیه بشوند. کسانی که تا دیروز بر ضد ملت و بر ضد انقلاب ما سخنرانی میکردند، نمایش میدادند، همه بساط را درست میکردند، و حالا آمدند و اظهار اسلام و دیانت میکنند، از اینها نمیتوانیم ما بپذیریم. این هم باید تصفیه بشود. رادیو و تلویزیون یک دستگاهی است که هم در طرف تبلیغات فاسد اهمیت زیاد دارد و هم در طرف تبلیغات صحیح. این با آنطوری که از اول شاید آنهایی که درست کردند اینها را نظر آموزشی داشتند به اینها، [به] این دستگاهها. تمام مطبوعات [هم] اینطور است منتها اهمیت تلویزیون بیشتر از همه است، اهمیت رادیو - تلویزیون بیشتر از همه است. این دستگاهها دستگاههای تربیتی است؛ باید تمام اقشار ملت با این دستگاهها تربیت بشوند؛ یک دانشگاه عمومی است. دانشگاهها دانشگاههای موضعی است، این یک دانشگاه عمومی است یعنی دانشگاهی است که در تمام سطح کشور گسترده است. باید از آن، عملِ دانشگاه را، به آن اندازهای که میشود، استفاده کرد. باید این دستگاهْ دستگاهی باشد که بعد از چند سال تمام قشر ملت را روشن کند، تمام را مبارز بار بیاورد، تمام را متفکر بار بیاورد، تمام اینها را مستقل بار بیاورد، آزادمنش بار بیاورد، از غربزدگی بیرون کند؛ استقلال به مردم بدهد. این از همه چیزهایی که در این دستگاهها هست مهمتر است؛ و این وظیفه دارد که با مردمْ حکمِ معلم و شاگرد داشته باشد. اشخاص نویسنده، اشخاص گوینده، اشخاص فهیم، اشخاص مطلع در اینجا صحبت بکنند. فرصت به آنها بدهند که در اینجا صحبت بکنند.
- زیادند اشخاص که پیشنهاد این معانی را میکنند؛ به اینها باید فرصت بدهند و آنها صحبت بکنند. به جای آن چیزهایی که به درد ملت نمیخورد یا مضر به حال ملت است، یک چیزهای مفید را به مردم بدهند و یک غذای مفیدی به مردم بدهند؛ مردم را تغذیه کنند به غذاهای صحیح سالم. و من امیدوارم که این دستگاه هم همان طوری که وعده کردند که بتدریج درست بشود، قدم را یک خرده بلندتر بردارند و زودتر ان شاء الله تصفیه بشود و تعدیل بشود.
دانشگاه بزرگ اسلامی
و یک عرض هم به همه همجنسهای خودم. همه همجنسیم لکن آنهایی که با من صورتاً یک صورت هستیم و من به همه ارادت دارم؛ و آن آقایان علما و روحانیون. آقایان علما و روحانیون وظیفهشان از همه مردم زیادتر است، سنگینتر است. اینها موظفند از طرف خدای تبارک و تعالی. الآن هم ملت مُسْلم آنقدری که به حرف این طایفه گوش میدهند به حرف کسان دیگر گوش نمیدهند. بنابراین حجتی است این از خدای تبارک و تعالی بر ما که شمایی که مردم به شما گوش میدادند و مردم از شما اطاعت میکردند، چرا - مثلاً - قصور در این معنی داشتید؟ چرا کم - مثلاً - چیزی گفتید؟ ان شاء الله نداشته باشند لکن - خدای نخواسته - اگر در بین بعضیها باشد، وظیفه ما بسیار سنگین است. چه از جهت اینکه تهذیب این دانشگاه اسلامی - دانشگاه بزرگ اسلامی - که باید به دست مراجع بزرگ بشود، و چه باب تعلیم و تعلم که باید باز تصفیه بشود و به دست بزرگان ما اداره و تصحیح بشود، و چه در کیفیت تحصیل که باید تجدیدنظر بشود. ما به همه آقایان - با کمال خضوع - عرض میکنیم که شمایی که باید ارشاد کنید این ملت را، باید مجهز بشوید؛ باید مجهز به جمیع انحای ارشادات. مردم از شما توقع جمیع انحای ارشادات را دارند.
لزوم تجهیز حوزهها به ابعاد مختلف
اسلام همان طوری که ابعاد مختلفه دارد به حَسَب ابعادی که انسان دارد اسلام برای - انسان آمده است، برای انسان سازی آمده است، قرآن کتاب انسان سازی است - همان طوری که قرآن ابعاد مختلفه دارد حَسَب ابعادی که انسان دارد، علما هم باید ابعاد مختلفه داشته باشند در تعلیم، حَسَب ابعادی که اسلام دارد و حَسَب ابعادی که انسان دارد. البته یک نفر نمیتواند همه این ابعاد را جوابگو باشد؛ لکن یک حوزه مرکب از ده هزار نفر یا حوزههای مرکب از - مثلاً - سی هزار نفر، اینها میتوانند دسته دسته باشند و هر دستهای یک بُعدی را اداره بکند: یکی جهات عقلی را، یکی جهات سیاسی را، یکی جهات اینهایی که همه در اسلام است؛ همه این جهات در اسلام هست و باید حوزهها آنطور باشند، مجهز بشوند و همان طوری که [در] اسلام ابعاد مختلفه هست، حوزهها هم ابعاد مختلفه داشته باشد: اشخاص مختلف برای هدایت مردم. و اگر چنانچه از این حوزهها اشخاص صحیح و اشخاص به دردبخور، از این حوزهها بلند نشود، جای دیگر ما توقع باید نداشته باشیم. باید اینها همین طوری که فقه را و انحای فقه را تعلم و تعلیم میکنند، سایر موارد اسلام را، سایر ابعاد اسلام را هم باید تحصیل بکنند و باید تدریس بکنند، و اشخاص ارزنده را بار بیاورند تا مردم را ارشاد و هدایت بکنند.
صبغه دینی و اسلامی شهادت
و من در این آخر سال تأسف خودم را از این شهدایی که ما داشتیم باید اظهار بکنم. ما بسیار متأسفیم از این شهدایی که دادیم، که مثل اینکه 160 هزار نفر مجروح و [شهید] - مثل اینکه نوشته بود 160 هزار نفر مجروح و کشته - داشتیم. در هر صورت - هر چه داشتیم - یک نفرشان هم زیاد بود. یک نفرشان هم نباید واقع بشود. لکن حالا شد؛ اما چون که برای اسلام بود و صبغه دینی و اسلامی داشت نه برای دنیا؛ و لهذا میآمدند بعض اشخاص و به من میگفتند که شما دعا کنید که ما شهید بشویم. این صبغه، صبغه دین است، اسلام است. آنی که ما پیش بردیم همین بود. اینطور روحیات بود که برای شهادت داوطلب بودند یعنی از مرگ نمیترسیدند. همان طوری که صدر اسلام هم پیشرفت مسلمین همین بود. ما بسیار اشخاص ارزنده را از دست دادیم لکن چون برای اسلام بود - ان شاء الله روح همه آنها شاد است و همه آنها در سعادت و تحت لوای خدای تبارک و تعالی هستند. و برای بازماندگان آنها هم ما دعای صبر میکنیم که خداوند به همه آنها صبر و اجر و مزد عنایت بفرماید و در آستانه سال جدید هم، هم برای آنها طلب مغفرت میکنیم و هم برای همه ملت طلب سعادت میکنیم.
و آخر عرض من باز همان است که ملت ایران! حفظ بکنید نهضت خودتان را، حفظ بکنید وحدت خودتان را، حفظ بکنید جهت اسلامیت خودتان را. مهذب کنید خودتان را، و ارزش ندهید به غیر ارزندههای انسانی و به غیر اسلام.والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته