- » امروز دوشنبه، 5 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
«بله قربان گو» بود و من این را مکرر گفتهام - و از بس متأثرم باز هم پیش شما عرض میکنم - که من وقتی عکس شاه را پهلوی جانسون (1) دیدم، که جانسون عینکش را برداشته و از این طرف دارد چشمهایش آنطور میکند و نگاه میکند و به او نگاه نمی کند، و او آن طرف میز، او سرجای خودش ایستاده بود، او آن طرف میز او ایستاده بود، مثل یک بچه مکتبی که ایستاده پیش معلمش [کرنش] میکند، من همچو متأثر شدم که ما در چه حالی هستیم که این «شخص اول» مملکت ما به اصطلاح هست، در مقابل او اینطوری ایستاده و آن هم اینطور بیاعتنا چشمهایش را آن طرف [کرده] (2) و در روزنامه انداخته بود. و گمان میکنم این عکس را تحمیل هم گمان میکنم کرده بودند که در روزنامههای ایران منعکس بشود. این جور نباشید.
رهنمود به سفرای ایران
ما الآن یک مملکتی هستیم که مستقلیم؛ کسی در امور ما دخالت نمیتواند بکند، شما هم الآن نماینده هستید از یک مملکتی که مستقل است؛ ما احتیاج اصلاً نداریم. آنها به ما محتاجند؛ ما احتیاجی به آنها نداریم. آنجا که میروید با کمال استقلال عمل کنید. اینطور نباشد که آنجا وقتی شما رفتید باز همان حرفهای سابق باشد و همان چیزهایی که سابق آنها میآمدند. شاه به صراحتِ بیان گفت که لیست وکلا را میفرستادند پیش دولتها، و آنها لازم بود که همینها را تعیین بکنند! میگفت - میخواست خودش را تأیید بکند، تکذیب پدرش را میکرد! - که لیست را تا حالا اینطور میدادند. تکذیب چند سال قبل خودش را هم میکرد که خیر، حالا دیگر آنطور نیست! و حال اینکه همان وقت هم اینطور بود. لکن خوب، دستور بود که اینجوری بگوید. این جور نباشد که هرچه آنها به ما بگویند قبول بکنیم. نخیر. شما باید مستقل باشید و شجاع باشید. مملکت شما یک کاری کرد که دنیا را متحیر کرد. الآن هم شما رفتید آنجا میبینید که چه جور به شما احترام
رهنمود به سفرای ایران
ما الآن یک مملکتی هستیم که مستقلیم؛ کسی در امور ما دخالت نمیتواند بکند، شما هم الآن نماینده هستید از یک مملکتی که مستقل است؛ ما احتیاج اصلاً نداریم. آنها به ما محتاجند؛ ما احتیاجی به آنها نداریم. آنجا که میروید با کمال استقلال عمل کنید. اینطور نباشد که آنجا وقتی شما رفتید باز همان حرفهای سابق باشد و همان چیزهایی که سابق آنها میآمدند. شاه به صراحتِ بیان گفت که لیست وکلا را میفرستادند پیش دولتها، و آنها لازم بود که همینها را تعیین بکنند! میگفت - میخواست خودش را تأیید بکند، تکذیب پدرش را میکرد! - که لیست را تا حالا اینطور میدادند. تکذیب چند سال قبل خودش را هم میکرد که خیر، حالا دیگر آنطور نیست! و حال اینکه همان وقت هم اینطور بود. لکن خوب، دستور بود که اینجوری بگوید. این جور نباشد که هرچه آنها به ما بگویند قبول بکنیم. نخیر. شما باید مستقل باشید و شجاع باشید. مملکت شما یک کاری کرد که دنیا را متحیر کرد. الآن هم شما رفتید آنجا میبینید که چه جور به شما احترام