- » امروز پنجشنبه، 1 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
رساندیم. و با بعضی که از امریکا میآمدند مصاحبههای تلویزیونی انجام میشد. و در تمام امریکا - آنطور که میگفتند - و در بسیاری از مناطق مثل کانادا پخش و مطالب ما در امریکا هم پخش میشد. آنهایی که خودشان را منتسب به اسلام میدانستند و هم آنهایی که از اسلام خارج بودند به پشتیبانی طاغوت پرداختند اما ملت ما با قدرت پیش رفت. آیا در آن وقت ملت تفنگ داشت؟ مسلسل داشت؟ تانک داشت؟ توپ داشت؟ هیچ نداشت لکن یک چیز دیگر بود؛ و آن معنویت و ایمان به خدا بود. و ایمان آنچنان قدرت به ملت داد که افرادی که قبلاً از صدای تفنگ میترسیدند دیگر از تانک هم هراسی در دل راه ندادند! آنکه در دو سال قبل، از سایه یک پاسبان میترسید حالا از سپهبد هم نمیترسد! یکی از دوستان ما گفت چند تا بچه در شیراز دور یک صاحب منصبی جمع شدند و به او گفتند که بگو زنده باد فلانی و مرده باد فلانی. صاحب منصب همین طور که ایستاده بود و میگفت بروید، وقتی مرا دید گفت آقا بیا و مرا از دست اینها نجات بده و بعد ایستاد و همان را که بچهها به او میگفتند با فریاد بلند گفت!
قوای روحانی و قوای مادی در کنار یکدیگر
ملت ما همه با هم یک مطلب میگفتند؛ و این باعث شد که قوای روحانی و قوای مادی با هم جمع شوند. این کار از غیر خدا بر نمیآمد. این قدرت یک قدرت الهی بود. در پاریس شخصی پیش من آمد از دهات اطراف خود که رفته بود تعریف کرد و میگفت صبح که میشود، آن عالِم ده جلو میافتد و مردم دنبال او تظاهرات میکنند. گفت همه دهات اینطور شده است؛ و یکی را اسم برد که من به یکی از دهات آنجا رفتم. یک قلعهای است در بیابان در نزدیک کوه. [گفت] دیدم اینها هم همان معنا را میگویند. من در همان جا اعتقادم این شد که یک دست غیبی در کار است. و الّا کارهای بشری یک شعاع خاصی دارد. این همان عقیده و ایمان است که در صدر اسلام هم بوده است. در آن وقت مسلمانان ده تا پانزده نفرشان یک شتر داشتند؛ لشکرهای رسول الله و لشکر مسلمین هر چند نفرشان یک شمشیر داشتند؛ آن هم یک شمشیر کهنه اما با این حال بر
قوای روحانی و قوای مادی در کنار یکدیگر
ملت ما همه با هم یک مطلب میگفتند؛ و این باعث شد که قوای روحانی و قوای مادی با هم جمع شوند. این کار از غیر خدا بر نمیآمد. این قدرت یک قدرت الهی بود. در پاریس شخصی پیش من آمد از دهات اطراف خود که رفته بود تعریف کرد و میگفت صبح که میشود، آن عالِم ده جلو میافتد و مردم دنبال او تظاهرات میکنند. گفت همه دهات اینطور شده است؛ و یکی را اسم برد که من به یکی از دهات آنجا رفتم. یک قلعهای است در بیابان در نزدیک کوه. [گفت] دیدم اینها هم همان معنا را میگویند. من در همان جا اعتقادم این شد که یک دست غیبی در کار است. و الّا کارهای بشری یک شعاع خاصی دارد. این همان عقیده و ایمان است که در صدر اسلام هم بوده است. در آن وقت مسلمانان ده تا پانزده نفرشان یک شتر داشتند؛ لشکرهای رسول الله و لشکر مسلمین هر چند نفرشان یک شمشیر داشتند؛ آن هم یک شمشیر کهنه اما با این حال بر