- » امروز پنجشنبه، 1 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
شرکت دارد؛ و از آنجا راهش جلوتر میرود. حیوانات با انسان شرکت دارند در همین امور مادی، همان خوردن و خوابیدن و تولیدمثل کردن، همه حیوانات همیناند، انسان هم اگر همین باشد، حیوانی است مثل سایر حیوانات ولو اینکه خوراکش با او فرق داشته باشد، حیوانات هم بعضیشان با بعضی خوراکشان فرق دارد؛ یکی گوشتخوار است، یکی علفخوار است و انسان هم جزء آنهاست که علفخوار است منتها حالا گوشتخوار هم شده. اگر انسان تربیت و تعلیم نداشته باشد - توأم با هم - در همین حدّ حیوانیت باقی میماند. و انسان از سایر حیوانات، اگر آن تربیت و تعلیم نباشد، بدتر است.
آمال و شهوات انسان
حیوانات حدود شعاع فعالیتشان خیلی محدود است و حدود تجاوز و تعدیشان هم محدود است؛ یکی طعمهای گیر میآورد و میخورد و دیگر ذخیره نمیکند، الّا بعضیشان، و همان وقتی که سیر شد میرود سراغ کارش میخوابد. انسان، یعنی این حیوانی که حالا نرسیده به حد انسانیت، این حیوان، این قسم از حیوان که ما اسمش را «انسان» میگذاریم برای اینکه بعدها ممکن است انسان بشود، این هیچ حدی ندارد. نه در شهوت حد دارد و نه در آمال و آرزوهایی که باید باشد، حد دارد. شما اگر فرض کنید برای یک انسانی، یکی از همینها، ابتدائاً خودش خیال میکند که من اگر یک خانه خوبی داشتم بس بود، وقتی به خانه میرسد، میبیند بس نیست. خوب، یک باغی هم پهلوی آن خانه بود بس بود، به باغ که رسید، میبیند بس نیست. یک مزرعهای داشتیم، خوب، بد نبود، به مزرعه میرسد، یک دهکده خوب بود داشته باشیم! به آن میرسد، هر چه بالا میرود زیادتر میشود. ابتدائاً یک چیز مختصری میخواست، هر چه بالاتر رفت، زیادتر میشود، طمعش زیادتر میشود، آرزویش زیادتر میشود. اینهایی که یک مملکت دارند، میبینید که میروند دنبال یک مملکت دیگر؛ مملکت گیری میکنند. اگر همه ممالک دنیا را یک انسانی بگیرد، آن وقت به فکر میافتد برود کره ماه، برود آنجا را هم بگیرد، بعد به فکر میافتد برود کره مرّیخ، آنجا را هم بگیرد؛ بعد میرود سراغ
آمال و شهوات انسان
حیوانات حدود شعاع فعالیتشان خیلی محدود است و حدود تجاوز و تعدیشان هم محدود است؛ یکی طعمهای گیر میآورد و میخورد و دیگر ذخیره نمیکند، الّا بعضیشان، و همان وقتی که سیر شد میرود سراغ کارش میخوابد. انسان، یعنی این حیوانی که حالا نرسیده به حد انسانیت، این حیوان، این قسم از حیوان که ما اسمش را «انسان» میگذاریم برای اینکه بعدها ممکن است انسان بشود، این هیچ حدی ندارد. نه در شهوت حد دارد و نه در آمال و آرزوهایی که باید باشد، حد دارد. شما اگر فرض کنید برای یک انسانی، یکی از همینها، ابتدائاً خودش خیال میکند که من اگر یک خانه خوبی داشتم بس بود، وقتی به خانه میرسد، میبیند بس نیست. خوب، یک باغی هم پهلوی آن خانه بود بس بود، به باغ که رسید، میبیند بس نیست. یک مزرعهای داشتیم، خوب، بد نبود، به مزرعه میرسد، یک دهکده خوب بود داشته باشیم! به آن میرسد، هر چه بالا میرود زیادتر میشود. ابتدائاً یک چیز مختصری میخواست، هر چه بالاتر رفت، زیادتر میشود، طمعش زیادتر میشود، آرزویش زیادتر میشود. اینهایی که یک مملکت دارند، میبینید که میروند دنبال یک مملکت دیگر؛ مملکت گیری میکنند. اگر همه ممالک دنیا را یک انسانی بگیرد، آن وقت به فکر میافتد برود کره ماه، برود آنجا را هم بگیرد، بعد به فکر میافتد برود کره مرّیخ، آنجا را هم بگیرد؛ بعد میرود سراغ