صفحه 114
روى اين مبنا كه الف و لام، در «الحمد» الف و لام استغراق (۱) باشد و متعلّق باشد بسم اللَّه به «حمد»؛ يعنى هر حمدى از هر حامدى تحقق پيدا مى‌كند، به «اسم اللَّه» تحقق پيدا مى‌كند، اسم اللَّه‌اش هم همان خود حامد است؛ و به اعتبارى حامد و محمود يكى است، ظهور و مظهر است: أنْتَ كَما أثْنَيْتَ عَلى‌ نَفْسِكَ، أعُوذُ بِكَ مِنْكَ. (۲) آن طور است كه حامد، فانى در محمود است؛ از اين جهت كَأَنَّهُ خود ثنا مى‌كند خودش را. حيثيتى براى ديگرى نيست تا ما بگوييم من او را ثنا مى‌كنم، او خودش را ثنا مى‌كند از باب اينكه فناست.
يك احتمال ديگر هست و آن اين است كه: الف و لام، الف و لام استغراق نباشد كه افراد را تكثير فردى باشد. اصلًا نفس طبيعتِ مجرد از همه خصوصياتِ حمد، آن حمدى كه هيچ نحوه تعيّنى ندارد [مراد باشد] در اينجا بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم الحمد للَّه، يعنى حمدِ بى‌تعيّن، حمد مطلق.
روى اين احتمال، حمدهاى ما عكس آن احتمال [اوّل‌] مى‌شود. حمدهاى ما براى او واقع نمى‌شود، آن حمدى كه براى او واقع مى‌شود آن حمدى است كه خودش بكند. حمد غير خودش، حمد متعيّن است و او نامحدود است. حمد محدود براى نامحدود واقع نمى‌شود.
آنجا گفته مى‌شد كه حمد واقع نمى‌شود الّا للَّه، شما خيال مى‌كنيد كه‌

(۱)- اسمى كه با الف و لام جنس همراه شود، گاه صرف ماهيت و حقيقت را مى‌فهماند؛ مانند كلمه «الحمد» در آيه الحمد للَّه ...، كه بنا بر يكى از اقوال، به طبيعت و حقيقت حمد اشاره دارد، و گاه ماهيّت را از اين نظر كه در ضمن افرادى متحقّق است مى‌فهماند، البته در ضمن تمامى افراد و نه بعضى از آنها، مانند الانسان لفى خسر، اينجا مراد اين نيست كه ماهيت انسانى يا برخى از افراد انسان در خسران هستند، بلكه منظور آن است كه افراد انسان همگى زيانكارند؛ و مراد از استغراق نيز همين نحو شمول و فراگيرى است.
(۲)- ص ۹، پاورقى ۱.
صحیفه امام خمینی
Rouhollah Website is licensed under a Creative Commons Attribution 4.0 International License. <Rouhollah Website/>