- » امروز یکشنبه، 4 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
صفحه 139
مىدانند كه با مشاهده و با تجربه و اينها باشد، اين را علم مىدانند، ما بقى را ديگر علم نمىدانند. [...] اين حجاب بزرگى است براى همه.
حجابهاى زيادى هست كه غليظتر از همه، همين حجاب علم است؛ يعنى آنچه بايد با آن راه را پيدا كند، همان مانع بشود؛ علمى كه بايد انسان را هدايت كند، مانع از هدايت بشود؛ و علمهاى رسمى همه همين طورند كه انسان را از آنچه بايد باشد، محجوب مىكنند؛ خودخواهى مىآورند.
وقتى علم در يك قلب غير مهذب وارد بشود، انسان را به عقب مىبرد.
هر چه انباشتهتر باشد، مصايبش زيادتر است. وقتى يك زمين شورهزار [يا] سنگلاخ باشد، هر چه تخم در آن بكارند نتيجه نمىدهد. يك زمين شورهزار، قلب محجوب، غير مهذب، قلبى كه از اسم خدا هم مىترسد [بىحاصل است.] بعضيها از مسائل فلسفى- با اينكه فلسفه يك علم رسمى است- چنان رم مىكنند كه خيال مىكنند يك مارى است. فيلسوف هم از عرفان آن طور رم مىكند. عارف هم همين طور است، [تا] بالاتر ...
همه علوم رسمى «سر به سر قيل است و قال». (۱)
و من نمىدانم ما كى [مىتوانيم] لا اقل آن طور خودمان را مهذب كنيم كه اين علوم رسمى خيلى مانعمان نشود؛ از خدا مانعمان نشود، از ذكر اللَّه مانعمان نشود. اين هم خودش يك مسألهاى است. اشتغال به علم، اسباب اين نشود كه از خدا غافل بشويم؛ اشتغال به علم، اسباب اين نشود كه يك غرور پيدا بشود كه ما را از مبدأ كمال دور كند. اين غرورى كه در ملاها هست، چه آنهايى كه علوم مادى و طبيعى دارند و چه آنهايى كه علوم شرعى دارند يا علوم عقلى دارند. اين، اگر قلب مهذب نباشد، يك
حجابهاى زيادى هست كه غليظتر از همه، همين حجاب علم است؛ يعنى آنچه بايد با آن راه را پيدا كند، همان مانع بشود؛ علمى كه بايد انسان را هدايت كند، مانع از هدايت بشود؛ و علمهاى رسمى همه همين طورند كه انسان را از آنچه بايد باشد، محجوب مىكنند؛ خودخواهى مىآورند.
وقتى علم در يك قلب غير مهذب وارد بشود، انسان را به عقب مىبرد.
هر چه انباشتهتر باشد، مصايبش زيادتر است. وقتى يك زمين شورهزار [يا] سنگلاخ باشد، هر چه تخم در آن بكارند نتيجه نمىدهد. يك زمين شورهزار، قلب محجوب، غير مهذب، قلبى كه از اسم خدا هم مىترسد [بىحاصل است.] بعضيها از مسائل فلسفى- با اينكه فلسفه يك علم رسمى است- چنان رم مىكنند كه خيال مىكنند يك مارى است. فيلسوف هم از عرفان آن طور رم مىكند. عارف هم همين طور است، [تا] بالاتر ...
همه علوم رسمى «سر به سر قيل است و قال». (۱)
و من نمىدانم ما كى [مىتوانيم] لا اقل آن طور خودمان را مهذب كنيم كه اين علوم رسمى خيلى مانعمان نشود؛ از خدا مانعمان نشود، از ذكر اللَّه مانعمان نشود. اين هم خودش يك مسألهاى است. اشتغال به علم، اسباب اين نشود كه از خدا غافل بشويم؛ اشتغال به علم، اسباب اين نشود كه يك غرور پيدا بشود كه ما را از مبدأ كمال دور كند. اين غرورى كه در ملاها هست، چه آنهايى كه علوم مادى و طبيعى دارند و چه آنهايى كه علوم شرعى دارند يا علوم عقلى دارند. اين، اگر قلب مهذب نباشد، يك
(۱)- اشاره به اين بيت از شيخ بهايى است:
«علم رسمى سر به سر قيل است و قال نه از او كيفيتى حاصل نه حال»
«علم رسمى سر به سر قيل است و قال نه از او كيفيتى حاصل نه حال»