- » امروز دوشنبه، 5 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
صفحه 148
گفت. يك كسى گفت كه آخر در اين وقت، فرمود- به حسب نقل- ما براى اين جنگ مىكنيم، (۱) جنگمان براى دنيا [نيست]، نمىخواهيم با معاويه جنگ كنيم تا شام را بگيريم. شام و عراق را پيغمبر و امير نمىخواستند. آنها مىخواستند اينها را آدم كنند، مىخواستند جان مردم را از دست مستكبرين رهايى ببخشند. اينها هم همانها بودند كه اصحاب دعا بودند. همين دعاى كميل را كه از حضرت امير وارد شده [ببينيد]، همين آدمِ كميل بخوان، شمشير بزن است.
دور كردن مردم از ادعيه و كتب دعا [آن طور] كه يك وقتى آتش مىزدند، يك روزى داشت آن مرد خبيث، كسروى (۲) كه روز آتشسوزى بود، كتابهاى عرفانى و كتابهاى دعا و [امثال] اينها را مىآوردند، مىگفتند كه آن روز آتش مىزد. اينها نمىفهمند دعا يعنى چه. تأثير دعا را در نفوس نمىدانند. نمىدانند كه همه خيرات و بركات از همان دعاخوانهاست.
دور كردن مردم از ادعيه و كتب دعا [آن طور] كه يك وقتى آتش مىزدند، يك روزى داشت آن مرد خبيث، كسروى (۲) كه روز آتشسوزى بود، كتابهاى عرفانى و كتابهاى دعا و [امثال] اينها را مىآوردند، مىگفتند كه آن روز آتش مىزد. اينها نمىفهمند دعا يعنى چه. تأثير دعا را در نفوس نمىدانند. نمىدانند كه همه خيرات و بركات از همان دعاخوانهاست.
(۱)- قال: إنَّ أَعْرابيّاً قامَ يَوْمَ الْجَمَلِ إلى أمير الْمؤمِنينَ (ع) فَقالَ: يا أميرَ الْمؤمِنينَ أَ تَقُولُ: إنَّ اللَّهَ واحِدٌ؟ قالَ: فَحَمَّلَ الناسُ عَلَيْهِ. قالُوا: يا أَعْرابِىُّ أ ما تَرى فيهِ أمير المُؤْمنينَ مِنْ تَقَسُّمِ الْقَلْبِ.
فَقالَ أمير الْمُؤمنينَ (ع): دَعَوْهُ فَإنَّ الَّذى يُريدُهُ الْأَعرابِىُّ هُوَ الَّذى نُريدُهُ مِنَ الْقَومِ؛ شريح بن هانى نقل مىكند كه در روز وقوع جنگ جمل يك عرب بياباننشين در برابر امير المؤمنين (ع) ايستاد و گفت: آيا مىگويى خداوند يكى است؟ در اين حال مردم به او هجوم آوردند و گفتند: اى مرد مگر نمىبينى امير المؤمنين پريشان خاطر است؟ آن گاه امير المؤمنين فرمود: او را رها كنيد، آنچه اين عرب صحرانشين از ما مىخواهد، همان است كه ما از اين مردم مىخواهيم؛ شيخ صدوق؛ توحيد؛ «باب معنى الواحد و التوحيد و الموحد»، ص ۸۳، ح ۳.
(۲)- سيد احمد، پسر حاجى مير قاسم (۱۲۶۹-۱۳۲۴ ه. ش.) مورخ و زبانشناس معاصر كه با تصوف و عرفان، سخت مخالف بود. او با برخى از عقايد و معارف دينى مخالفت مىكرد و آنها را از دين نمىدانست. وى از به كار بردن لغات عربى دورى مىجست و در برابر آنها لغات و اصطلاحات و تركيباتى از ريشه فارسى ساخته بود و خود، آنها را به كار مىبرد. از آثار اوست: تاريخ مشروطيت، تاريخ هجده ساله آذربايجان، بهايىگرى، شيعهگرى، ورجاوند بنياد.
فَقالَ أمير الْمُؤمنينَ (ع): دَعَوْهُ فَإنَّ الَّذى يُريدُهُ الْأَعرابِىُّ هُوَ الَّذى نُريدُهُ مِنَ الْقَومِ؛ شريح بن هانى نقل مىكند كه در روز وقوع جنگ جمل يك عرب بياباننشين در برابر امير المؤمنين (ع) ايستاد و گفت: آيا مىگويى خداوند يكى است؟ در اين حال مردم به او هجوم آوردند و گفتند: اى مرد مگر نمىبينى امير المؤمنين پريشان خاطر است؟ آن گاه امير المؤمنين فرمود: او را رها كنيد، آنچه اين عرب صحرانشين از ما مىخواهد، همان است كه ما از اين مردم مىخواهيم؛ شيخ صدوق؛ توحيد؛ «باب معنى الواحد و التوحيد و الموحد»، ص ۸۳، ح ۳.
(۲)- سيد احمد، پسر حاجى مير قاسم (۱۲۶۹-۱۳۲۴ ه. ش.) مورخ و زبانشناس معاصر كه با تصوف و عرفان، سخت مخالف بود. او با برخى از عقايد و معارف دينى مخالفت مىكرد و آنها را از دين نمىدانست. وى از به كار بردن لغات عربى دورى مىجست و در برابر آنها لغات و اصطلاحات و تركيباتى از ريشه فارسى ساخته بود و خود، آنها را به كار مىبرد. از آثار اوست: تاريخ مشروطيت، تاريخ هجده ساله آذربايجان، بهايىگرى، شيعهگرى، ورجاوند بنياد.